من نخندیدم ولی حال کردم ! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
از این دوستا کم پیدا میشن !
از دستش ندی ؟ ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Printable View
من نخندیدم ولی حال کردم ! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
از این دوستا کم پیدا میشن !
از دستش ندی ؟ ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خیلی باحال بود!! :27: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
پیشرفت میکنی! :11: (من استعداد میبینم!:31:)نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خیلی قشنگ بود!! چند وقت بود سوتی خیلی خنده دار نخونده بودم! دمت کیلوگرم! (به قول یکی!)نقل قول:
کاش نصیب ما هم میشد!! واقعا هم جک متحرکه!! :27::21:نقل قول:
2 تا سوتی بیمزه:
سوار ماشین بودیم و من داشتم میروندم!! :31: بعد داداشم گفت بپیچ تو این کوچه و منم پیچیدم. یهو دیدم هر چی ماشینه داره میاد طرفم! :18: یهو به داداشم گفتم چرا اینا اینوری میان؟ گفت: اشکال نداره. حتما کارشون اینوریه دیگه!:27: بهد که رفتیم جلوتر دیدیم ماشینها همه لونوری پارک کردن!!:18: بعد به کم کوچه گشاد شد و من علامت یه طرفه دیدم!!! :18: از اونجایی که من (با این سن) گواهینامه ندارم داداشم تندی جاشو با من عوض کرد!:31:
داشتم با چند تا از دوستام sms بازی میکردم که یهو یه sms بد رو برای بابام فرستادم!:18::19: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (ادامه مطلب رو کاملا بیخیال!!)
همه واسه این سوتی یک نظری دادن! منم اومدم یک چیزی بگم دیگه :31:نقل قول:
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...
جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
راستی این کجاش ســـوتی بود ؟؟؟ :18: بیشتر شبیه داستان میخورد ! :27:
بسی خندیدیم !نقل قول:
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...
جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
بسی عالی ... :دینقل قول:
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...
جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
rezahp2 تو ار Feb2005 تا حالا چی کار می کنی که فقط 41 پست داری ؟نقل قول:
فقط تو متفرقه می چرخی ؟ :قی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بابام بهم گفت برو شلوارم را دادم تنگ كنند برو بگير گفتم رو چشم كليد ماشين را به زور گرفتم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و رفتم اونجا ديدم پسره كه شلوار اينا تنگ ميكنه نيست گفتم برم اونطرف مغازه شايد اونجا باشه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رفتم اونور ديدم عده كثيري از مونث الجنس اونجا جمع شدن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به خودم گفتم چه خبره رفتم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] جلو ...........WoW..............ديدم لباس زير زنانه و اين اتو آشغالا حراجه همون جا عرق شرم بر پيشاني ما جاري شد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] يعني اگه فرار نكرده بودم الان تو بيمارستان بودم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] داشتم اون دستما گچ ميگرفتم! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به نقل از يه سايت ديگه :
يه بار سر كلاس نشسته بوديم وخيلي شلوغ ميكرديم يهو معلم كه خيلي عصباني شده بود فرياد زد : اينقدر حرف نزنيد توله سگا من جاي باباتونم!
امروز داشتم تو یه پیاده رو خلوت قدم میزدم. یهو دیدم یکی از پشت سر صدا میکنه عمو... عمو ... منم برگشتم دیدم کسی پشت سرم نیست کله مو اینور اونور چرخوندم ببینم کیه ... جاتون خالی دیدم بالای سرم طبقه اول یه آپارتمان از پنجره یه دختره خوشگل وایساده کنار پنجره.... گفتم جون دلم بفرمایید... دیدم میخنده... بعد یه بچه رو بغل کرد آورد لب پنجره به بچه گفت ایناهاش عمو رو نگا کن اگه شیطونی کنی به عمو میگم دعوات کنه... و بعدش من ترجیح دادم به قدم زدنم ادامه بدم.
امروز بای تا ساعت 2 می رفتم آموزشگاه رانندگی تا ساعت 1:59 داشتم Most Wanted بازی می کردم.
پدرجان هم گیر داد که برو.دیرت میشه.همون موقع پلیس گذاشت دنبالم دیرم هم شده بود دیگه پلیس ما رو گرفت و ماشین 30000 توقیف شد.
رفتم آموزشگاه که منشیه پرونده رو تیک بزنه دیدم داره می خنده!!!
گفتم چی شده؟
گفت چرا زود تشریف اوردین الان ساعت 1 است!!مگه نمی دونید ساعتا رو کشیدن عقب!!!
بازم داشت میخندید.
می خواستم بگم من الان 30000 باختم تو داری می خندی باید.....
یارو گفت امروز شما 10 امین نفرین که سوتی دادین.
منم اومدم بیرون که بیشتر از این ضایع نشه.