دست ما را بفشار و سر ما را افراز..........گو محمد نکند ناز اگر بگذارند
"ماندگار"م لقب و همچو شما جاویدم........ شود این رابطه آغاز اگر بگذارند!
Printable View
دست ما را بفشار و سر ما را افراز..........گو محمد نکند ناز اگر بگذارند
"ماندگار"م لقب و همچو شما جاویدم........ شود این رابطه آغاز اگر بگذارند!
ای کاش که استاد پذیرد ما را
شاگرد شویم و پای درس طنزش
استاد تواند که برد تا به بهشت
یا با "نه" خود راست برد تا آتش
ای کاش دلش نرم به حرفی بشود
ای صاحب اشعار قشنگ و دلکش
استاد! شوم کنون فدای "بله" ات؟
یا بهر "بفرما" ت کنم اینجا غش؟
نقل قول:
ماندگار باشي هميشه دوست من
چند خواهش كوچك
***************************
كاشكي با تو رفاقت داشتم ... يا كمي عقل وشهامت داشتم
كاش بودم با تو اصلاً قوم و خويش... تا كه مي شد وضع من بهتر زپيش
كاشكي با تو پسر دايي شوم... سوي يك پست مهم راهي شوم
كاش بودم با عمويت آشنا ... يا كه با (با بات ) مي رفتم شنا
گر بخواهي پاچه خارت مي شوم... تا قيامت جان نثارت مي شوم
جان مولا خواهشم را رد نكن... راه بالا رفتنم را سد نكن
چند وقتي رانت خوارم كن بــَبـَم....بر خر بختي سوارم كن بــَبـَم
يا به من پست وزارت را بده... ترس را بستان ، جسارت را بده
يا كمي احساس من را حس بكن... چاكرت را راهي مجلس بكن
يا سفيرم كن اقلاً با وفا... تا كنم در خارج از كشور صفا
من كه عمري زندۀ اجباري ام...مردۀ يك پست استانداري ام
نان خشكم را از اين پس چرب كن... ثروتم را در نهايت ضرب كن
مشتي « قدرت» چاكر دم پايي ات... نوكر عمه ، عمو و دايي ات
جان اين « جاويد » ما را وصل كن... راضي از كردار خود يك نسل كن
چگونه طنز بگويم
*********************************
ناصحي گفت بگو طنز ولي البته... ازمضرات زن و مادر و آبجيش بگو
درصد نرخ تورم اگه بالا رفته .... به تو چه ، از اثرات بد يك ديش بگو
از سياست كه ندارد پدر و مادر وجد... ابداً هيچ نگو ،از سفركيش بگو
تورو اصلاً سننه مسئلۀ سفره و نفت... برو ازمنظره هاي پل تجريش بگو
تيم ملي اگه سه كرد ولش،هيچ نگو... در عوض از هنر قرمز و آبيش بگو
هي نده گير به مسئول فلان قسمت شهر... ولي از شعلۀ سوزندۀ آتيش بگو
به تو مربوطه مگه درصد بيكاري و جرم... تو برواز ستم گرگ به يك ميش بگو
شيشه و اكس فراوان شده اما به تو چه...پس تو از خاصيت موز و گرميش بگو
ول كن اين قافيه سخت و برو پردۀ بعد... از فداكاري دهقان فداكار بگو
بكش آن زيپ دهان پرت و پلا هيچ نگو... از كمالات زن قاسم نجاربگو
هي نگو خانه نداره پسر بيكارم ... از مزاياي قوانين « خش » كاربگو
شهر ما خانۀ ما هست وليكن ننويس... در عوض از مدل پاچۀ شلوار بگو
اگه رانتي بشود ميل ، گواراي وجود...ولي تواز تـُپـُق مجري اخبار بگو
جنگ و دعواي چپ و راست اصولا به تو چه... جوكي از مسئلۀ سرقت اشعار بگو
خارج از گود نـَشين و نگو هي لنگش كن... داخل گود برو از گچ ديوار بگو
مشتي « جاويد » به تو لـُب كلامم اينه... ول كن اين طنز و فقط يكسره ليچار بگو
سال گاو
سال جديد اومده در وا كنين
اونو تو خونه ها ي خود جاكنين
سال جديد چيزي سرش نمي شه
گاوه، ازهيچي خبرش نمي شه
مواظب شاخاي گـُندش باشين
باهاش پسر خاله و قاطي نشين
اگه رو شاخ گاو بچرخه امسال
مي زنه بدجور به همه ضدحال
يهوديدي ويرش گرفت و خر شد
اوضاعمون از اين كه هس بتر شد
شايد جنون گاوي اش گــُل كنه
سال جديد آدما رو خُل كنه
بده به ما به جاي گندم و نون
كاه و سبوس و يونجۀ فراوون
سهميه بندي كنه شير و ماسش
بالا بره دك وپـُز وكلاسش
يا بگه گاوا بايد آدم بشن
يه باره نه ، يواش و كم كم بشن
يهو ديدي گاو حسن عزيز شد
يه شامپو زد به جونش و تميز شد
اون كه نداش چيزي به نام پسّون
يه پروتـُز گذاش درس عين اون
حالا ديگه هم شير داره هم پسون
شيرش مي ده به كشور هندسّون
رونق مي ده به صادرات شيري
به جاش مياد بنز و فيات شيري
مشتي حسن ميشه يه آقا زاده
بادي به غبغب وپراز افاده
اون زن تركي رو ديگه نمي خواد
خاله قزي ديگه بهش نمياد
او ديگه عاشق جنيفر ميشه
ماشين عشق مشتي پنجر ميشه
اكتور هاليوود ميشه مش حسن
بهتراز اون چه بود ميشه مش حسن
يهو ديدي كانديد فيلم كن شد
كاپ طلا نصيب مش حسن شد
اتل متل توتوله شد قديمي
گاو حسن كوتوله شد قديمي
حالا (حِسي جَك ) شده مشتي حسن
ستاره اي تك شده مشتي حسن
وقتي خلاصه (اوضا گا بي) ميشه
چغندرم قاطي گلابي مي شه
آمشتي « جاويد » تو در سال گاو
شايد شدي كپي بـِرنارد شاو
...................................
در پرانتز:
عيد اومده پاشو تماشا بكن
درهاي خونه رو به روش وا بكن
مهمون اگه ديدي كه پشت دره
درو ببندو عيدو حاشا بكن
*****************
گرچه سال گاو باشد سال نو
ليك گاهي كاملا خر مي شود
مي زند خود را به خنگي ظاهراً
وضع مان البته بدتر مي شود
سال نو مبارك
سازمان ملی جوانان بحث داغ «ازدواج نیمه مستقل » را این روزها مطرح کرده است. طبق این طرح ازدواج نیمه مستقل، دختران و پسرانی که در سن ازدواج تشریف دارند، پس از جاری شدن صیغۀ عقد تا زمانی که از نظر اقتصادی به وضعیت مطلوبی نرسیده اند، در خانۀ پدری خود شرف حضور دارند.
ازدواج نیمه مستقل
***********************************
دختری دارم که کرده ازدواج// آن هم از انواع نیمه مستقل
شوهرش شاغل ولیکن بنده از // ذکر نام شغل او اینجا خجل
چند سالی رفته از این ازدواج// دختر اما بيخ ريشم مانده است
چارتا بودیم و حالا ده شدیم// خوب دامادم خرش را رانده است
دخترم با بچه هایش سهم من// سهم بابای پسر ، تنها پسر
شش شكم زاييده دختر تا به حال // كرده در قلبم فرو يك نيشتر
دختران دخترم هم تازگی // فکر این جور ازدواج افتاده اند
چند تا داماد نیمه مستقل//ظاهراً رفته سفارش داده اند
کی شود مطلوب وضع اقتصاد ؟// تا شود اعلام استقلا لشان
شرشان کی می شود کم از سرم // من که فوتیدم از این اعمالشان
چون که با « جاوید» گفتم این سخن // نیشنخندی داد تحویل حقیر
گفت ای ابله تو هم فوراً برو // يك چنين زن مثل دامادت بگير
سلامنقل قول:
جــالــب بــود :31:
استاد جاوید ، ما همیشه از شعر های زیبای شما استفاده می کنیم .
موفق و سلامت باشید .
قربانت
شاهین :11:
ممنون از لطف شما دوست عزيزنقل قول:
بيا تا برويم
موسم گشت و گذر هست بیا تا برویم
تا که بنزین سفر هست بیا تا برویم
چون که از جانب اقوام در این تعطیلات
باز امکان خطر هست بیا تا برویم
باز امسال برای جُل و آوار شدن
خانه ها تحت نظر هست بیا تا برویم
گرچه در راه خطر هاست ولی ماندن تو
باعث خون جگر هست بیا تا برویم
گر شبیخون بزند خاله ویا عمه قزی
ماندنت عین ضررهست بیا تا برویم
حال و مالت زشبیخون همه محفوظ شوند
این سفر سکۀ زر هست بیا تا برویم
گر که خواهی بگریزی زبلای شب عید
چاره اش رفتن ِ در * هست بیا تا برویم
گرچه صد لیتر تو را تا ده بالا ببرد
باز هم مانع شر هست بیا تا برویم
راحت از فکر هتل باش که درآبادی
دشت ، یا کوه وکمر هست بیا تا برویم
چادری باید و پیک نیکی ویک زیرانداز
فکرکن سیزده بدر هست بیا تا برویم
کوه و صحرا و درو دشت و بیابان خدا
مایۀ حظ بصر هست بیا تا برویم
گفت« جاوید » به همسر که بلای امسال
گوییا عمه قمر هست بیا تا برویم
لیک افسوس زنش گفت که گاوت زایید
عمه جانت پس در هست، مبارک باشد
*: رفتن ِ در = همان در رفتن خودمان است
اين شعر در عيد سال گذشته سروده شده