تنهاییم را با تو قــــسمت می کنـــم
سهم کمی نیســــت ..
.
.
گسترده تر از عالــــم تنهایی من عالمــــی نیســـــت .. !
Printable View
تنهاییم را با تو قــــسمت می کنـــم
سهم کمی نیســــت ..
.
.
گسترده تر از عالــــم تنهایی من عالمــــی نیســـــت .. !
من زاده ی تنهایی هستم
زاییده شدم تا دوست بدارم
آنهایی که دوستم ندارند
عشق بورزم به آنهایی که عاشقم نیستند
گوش جان بسپارم به صحبت دل های شکسته
...ولی هیچکس به سخن قلبم گوش ندهد
آرام کنم
ولی آرام نباشم
اینست فلسفه ی زندگی من
من که بزرگترین متهم تاریخ بودم
همه ازمرگ ترسانند ، هراسانند
من ازاین هستن وزیستن
مرگ ، یكباراست وناتكرار
ومن از مرگ ناتكرار
ویااین مردن یكبار
نمی ترسم ، نه ترسان ام
واما !
زندگی وزنده بودن ، معنی اش ...
هردم وهر لحظه مردن
یاكه مرگی هست باتكرار
ومن از مرگ باتكرار
ویااین مردن هربار وباروبار
میترسم ، هراسانم ...
کسی مانند من تنها نماند :37:
به راه زندگانی وا نماند :19:
خدا را در قضای کاروان ها
غریبی در بیابان جا نماند :41:
خواندی: « زیرِ باران باید رفت »
و رفتی.
از باران، بدم میآید دیگر!
نه از آغاز چنین رسمی بود
و نه فرجام چنین خواهد شد
که کسی جز تو، تو را دریابد
تو در راه رسیدن به خودت تنهایی!
تنهايي یعنی اشک و یعنی لحظه
تنهايي یعنی شعری که پر شده از غصه
تنهايي یعنی سایه، یعنی تردید
تنهايي یعنی عشقی که از تو چشات می دید
تنهايي یعنی گیتار، یعنی یه دله تبدار
تنهايي یعنی قلبی که میشکنه از تکرار
تنهايي یعنی بی تو، یعنی بیمار
تنهايي یعنی من باز، موندم با همین غمهام
تنهايي یعنی پاییز، یعنی یه دله لبریز
یعنی چشم من بازم، شد از اشک غم سرریز
تنهايي یعنی تیک تاک،یعنی خطای زیک زاک
تنهايي یعنی دنیا!دیدمت!بیا!ساک ساک!!!
تنهايي ی ...
این دلِ بیصاحبمانده
خانهی کُلنگی شدهاست انگار
اجاره نمیرود دیگر!
بیا بکوبیم، از نو بسازیم.
من مرگ خویشتن را با دیواری در میان نهادم
که صدای مرا
به جانب من
باز پس نمی فرستاد.
چرا که می بایست
تا مرگ خویشتن را
من نیز
از خود نهان کنم...
.
.
.
ميروم
تابه بی تو بودن
عادت کنم
راه و رسم عاشقی را
رعایت کنم
ميروم
تن به تمنای نگاهت ندهم
ودل به دست آن دل سیاهت ندهم
ميروم
تو دیگر آزاد باش
با همه غمگینی من
شاد باش
ميروم
جای تو
تکیه گاهم سنگ می شود
جای شادی
غم با من هم رنگ می شود
ميروم ... ...