دیگه نمی نویسم...
اینجا....
فقط در تنهایی خویش می نویسم برایت ...
کاش بخوانی ...
چون اینجا جایی برای
عاشقان اهل دل نیست....
اینجا همه دروغ است
اینجا ریا غذای شبو روز است
اینجا نیاز سرکوب شده است
اینجا اشتباه کار همه است
شکستن دل گناه نیست
حقیقت است
اشک مرده است
بال پرواز قیچی شده است
های و هوی آزادی
پشت در قفس ها مانده است
باران با اینجا نا اشناست
پاها از قدم زدن باز ایستاده است
یاسها از بر در خانه ها خشکیده است
و.....
ختم کلام اینکه...
اینجا نور مرده است
و عشق معنای غریبیست
یا باید گفت اثلا عشقی نیست
در اینجا............
...............
...................
........................
..........................
و دیگر هیچ.
تمام