نمیدانم چــــرا رفتی ..
نمیدانم چرا ..
شاید خطا کــــردم ..
و تو بی آنکـــه فکر غربت چشمان مــــن باشی
نمیدانـــم کجا .. تا کی .. برای چه ..
ولــــی رفتـــــــی ..
و بعـــد از رفتنت باران چه معصومـــانه میبارید ..
Printable View
نمیدانم چــــرا رفتی ..
نمیدانم چرا ..
شاید خطا کــــردم ..
و تو بی آنکـــه فکر غربت چشمان مــــن باشی
نمیدانـــم کجا .. تا کی .. برای چه ..
ولــــی رفتـــــــی ..
و بعـــد از رفتنت باران چه معصومـــانه میبارید ..
سایه ی مرگ دو روزیست که به من میخندد
دل من جز تو به روی همه در میبندد
چه سرنوشت غريبی که آخرش مرگ است
که يک سرش تولد است و يک سرش مرگ است
عجب تساوی شومی که زندگی يک سو
وسط حريمِ مساوی جلو تَرَش مرگ است
برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ !
برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !
تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر …
برو با یک « من» دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !
چرا ترسیدی امشب منم اینجا نشستم
ببین اینجا کنارت پیشت تنها نشستم
بازم رو سنگ قبرت گل مریم گذاشتم
همونی که میخواستی روی قلبم نوشتم
سیاهی زیر چشم هایم را
دوست دارم
جای پای رفتن توست
بیچاره تنهایی
این عروس نگون بخت
آه و اشک را دوست ندارد
اما همنشین همیشگی اش .
چشم امیدش به دلی ناامید
و شکستن سکوتش
و چه زیباست مردن...
اگر آن گوشه ی عذلت میری
و چه زیباست مردن...
اگر آن با ده ی غم سر گیری
وچه زیباست مردن...
اگر آن ابر به رسوایی غم می بارد
و چه زیباست مردن...
اگر این خلق نفهمید تو چه ها میگویی
وچه زیباست مردن...
که دم مرگ عزیزت بر خود میدیدی
و چه زیباست مردن...
که دم جان کندن
پرو بالت همه آبین باشند...
و چه زیباست مردن...
اگر او برای تو ساخته شده..
من برای تو ویــــــــــران شدهام...
به دوش خسته نهادیم کوله بار شکست
غریب وغم زده رفتیم تا دیار شکست
نصیب ما همه ويراني است و ويراني
به روزگار تباهی به گیر ودار شکست ...