-
سلام خدمت همه ي برو بچز
قرار امروز راس ساعت 16 رسمي بود البته آقاي مسيح(سرمايي)و چندي از دوستان از 3:30 بودن منم ساعت 5دقيقه مونده به 4 خودمو رسوندم از بلوار كه وارد پارك شدم چنتا آدم و جلوي مجسمه ديدم اول نرفم جلو ديدم ضايعس يه نمه افه بيام بعد بعد آقاي مهدي بست دقيق دقيق تا ثانيه شمار اومد رو دوازده كه ساعت 4 شه اومد بعد منم با دمپايي پاره پريدم وسط بعد احوال پرسي و آشنايي يه شيرنيم خورديم جا تون خالي خيلي فاز داد (واسه RF,GD NHKA'HIبود فكر كنم بعد از يه 10 دقيقه پليس پارك ديد ما خيلي تيريپ خلاف داريم ما رو ريخت تو يه وانت برد 10 متر اون ورتر:happy:بعدش فكر كنم اميد خان اومدن آخر از همه هم گاندولف و امين 101 اومدن راستي ميا خانوم هم به صورت زير پوستي با اون همه دابدبه كبكبه اومدن كه به شكل رو پستي ميشهنيو مدن خلاصه خيلي حال داد فكر كنم 17تا 18 نفر بوديم منم بچه نه نه ساعت 6:30 اومدم فكر كنم جام جهاني فوتبال هم بر گذار شدهكساني كه من يادمه اومدن بدون ترتيب اينا هستن:
مصطفي عشقي-مهدي بست-اميد آنلاين-هادي چيزه!-محمد 1000-محمد ست -رضا اس-ساسر-الفين-مهدي87-مسي-مافياح و چنتا از اعضا كه متاسفانه اسمشون يادم رفته...
ولي خلاصه خيلي باحال بود
به اميد ديدن شما در قرار هاي بعدي
خداحافظ
-
توجه توجه خواهش اینجوریه خواهش نه اینجوری خاهش !!
-
سلام خدمت همه دوستان.
اول از همه بگم كه بابا lovelyman عزيز خواهشن اون پستت رو ويرايش كن اصلا نامزدي چيه بابا :blink: . اون شيريني كه قابل همتون رو هم داشت :blink: :tongue: مال قبولي توي دانشگاه بود كه به درخواست چندي از مديران بود.
خوب منم چند كلمه بگم.
اول از همه كه رفتم سر قرار ديدم فقط يك نفر كنار مجسمه ايستاده و 7-8 نفر روي صندلي ( يكم جلوتر از مجسمه نشستن) رفتم جلو و باهاشون سلام و احوال پرسي كردم و پرسيدم كه بچه هاي پي سي ورلد هستن كه گفتن نه بعد خواستم برم كه كم مونده بود خفتم كنن و شيريني رو ازم بگيرن بعد گفتن ما و پي سي ورلد نداريم باز كن ما هم شيريني بخوريم كه با هزار مصيبت پيچوندمشون.) بعد هم رفتم پيش مسيح و يواش يواش همه دور هم جمع شديم و مطابق معمول مديران يكم تاخير داشتن ( البته بجز ساسر)
بعد هم كلي با هم حرف زديم و مراسم شيريني خورون رو راه انداختيم و بعدش مهران جان و چند نفر ديگه رفتن براي هممون چايي گرفتن كه با شيريني بخوريم . خلاصه همه كار كرديم . از موبايل بازي گرفته تا ... خلاصه كم مونده بود اين موبايل ما هم اين وسط توسط كاربران متخصص انجمن موبايل ياورش استاد بشه :angry: :blink: :puke: كه دست مهران كه بهش خورد جادو شد :cool: و خود به خود درست شد. :happy:
خلاصه قرار خيلي خوب و جالبي بود جاي همتون خالي.
دوستان ميان كاملتر توضيح ميدن.
-
باشه آقا رضا درستش كردم
راستي ساعت چهرو نيم اينطورا بود كه مهدي بست زنگ زد به اميد تا بياد ولي چشمتون روزه بد نينه زنگ كه زد بر گش گفت ...ي اميد (اين حرف سانسور شد)بعد يارو گفت ما اينجا اميد نداريم:happy:يعني اگه يارو يه تيريپ بي جنبه بود هر چيز از دهنش در ميو مد ميگفت!!!
-
:blush: سلام به دوستان پیسی ورد
من همون میهمان شما در قرار عمومیتون بودم
که منتظر بچه های فاروم خودمون بودم که شما ها رو دیدم اونجا جمع شدین به امید آن که شما اونا باشید اومدم جلو و اصلن انتظار شنیدن p30world نداشتم
و خیلی جالب بود که اتفاقی تونستم بچه های p30 world رو بیبیم :rolleye:
در هر صورت از آشنایی با همتون خوشحال شدم و گفتم بی معرفتیه یه پست اینجا نزنم
راستی اون آقایی که یه تیکه اومد .... ادمین هستم..... بهش بگید یکی تو راست میگی یکی بچه های آبادان :laughing:
به امید دیدار اتفاقی مجدد :cool:
راستی عکسمم زودتر بذارید میخوام هیبتتونو به بچه های بی بی نشون بدم :laughing:
-
sr.pooyan عزيز دل دروغم كجا بود -- ادمينم ديگه - اينجا با نام همكار اومدم - آخه من ادمه خاكي هستم D:
saber زود بيا عكسا رو بزار - - - كار دارم ...
در كل خوش گذشت مخصوصا بعد از قرار ...
-
بابا با مرام من گفتم الان اين يارو فكر كرده ما از يه جا فرار كرديم حالا اومده اين جا پست داده بابا تو آخرشي عضويتت رو هم ب خانواده ي بزرگ و 25 هزار نفري پي سي ورلد تبريك ميگم راستي گفتم 25 هزار نفر ياد خانواده ي 500هزار نفري بيبي افتادم:happy: اپس بجز اوني كه تيكه انداخت و بچه هاي آبادان خودت هم اين كاره هستي
! :blush: :blink: :laughing:
-
قرار
سلام به همه دوستان
امروز آخرين قرار سال 84 بچههاي فروم مردمي P30world در ميان حزن و اندوه اعضاي فروم كه در عكسهاي بعدي مشهود است برگزار شد بيشترين ناراحتي براي من بود كه تا سال ديگه سعادت زيارت رويه چون ماه مهدي بست رو ندارم ( خوش بحالت اميد انلاين كه خونتون كنار خونه مهديه )
بريم سر اصل مطلب من براي اولين بار دير رسيدم ولي همين كه از دور بچهها چشمشون به من افتاد منو شناختن ( بابا هادي تو ديگه كي هستي ) خلاصه از دور مهدي رو ديدم كه اشك تويه چشماش جمع شده بود و منو نشون ميداد و مي گفت اينه اون ياري كنندهاي كه منو ياري ميكنه ( به شدت تكذيب مي شه ) خلاصه بچه ها استقبال كردند زياد در حد وصف نبود برا همين بيخيال وصف مي شم خوب مهدي كه پايه ثابته ( خدا نگه دارتش) بعد Sa3er بود كه تغيير قيافه داده بود و مي گفت من اسمم عين الله بعدا لو داد آقا reza-s هم كه كارش درست ان شاء الله خدا مادر بچه ها رو زياد كنه شيريني عروسي :biggrin: خريده بود stay with me نيومده بود از ترس يا هرچي ( شايدم اون بهش اجازه نداده بود ) يه اقائي هم بود خوش تيپ به اسم مسيح واقعا هنوز تو فكرشم شديد mohamad sat بودو هزارو (007) Kolubive و از اين حرفا كه لوگوشم همراش اورده بود كه بشناسنش يادشم رفته بود off بشه همينجوري on اومده بود خلاصه elfin , mehi87 , sourena , mostafa laye khor ( eshqi ) , amin 101 , sadjad , lovely و از همه مهمتر super VIP سايت استاد مافيا هم بودن كه اين دفعه نطق نكردن و ما بسلامت از خطر گذشتيم اول كه اومديم همه جمع شديم دور ابوريحان و داشتيم صحبت مي كرديم كه پليس اومد و باز به يه جاي ديگه راهنمائي شديم خلاصه رفتيم اونور و اينها هم هي عكس بگير مگه امون دادن ( هي عكس هي امضا ) مهدي بست هم كه فكر مي كنه همه مثل خودشن هي مي گفت انگشت بزن خلاصه ما رو مي گي شرمنده بچه ها در مرحله بعد شيريني خورون رو داشتيم و مراسم چاي كه خدا رو شكر خانمي نيومد و گرنه آخر آبروريزي بود بعد يه اقائي اومد به اسم گاندولف ( البته هنوز هم مشكوك مي زنه ) و گفت من تازه واردم تازه اصلا هيچي هم از فروم نمي دونست فقط تمام پستها رو حفظ بود همينجوري كه داشتيم با اين تازه وارد ور مي رفتيم كه اعتراف كنه عامل نفوذي بوده و بنش كنن مديرا يه اقائي اومد كه تويه عكس هست از يك فروم ديگه و التماس كه آقا منو راه بدين تو p30world كه من بهش گفتم نه فروم ما جا نداره ولي كلي بهش محبت كرديم و از اين حرفا خلاصه خواهش كرد و ما يك عكس ازش گرفتيم و رفت ( شوخي بود ناراحت نشي ) بعدن بچه ها يك كم حرفاي الكي زدند گاهي اوقات هم پيغام خصوصي و تشكيل لابي مصطفي هم كه تو كف لايه ، محمد سات هم كفش اورده بود تو كفش موند كه با من بازي كنه خلاصه تا بالايه پارك رفتيم همينجور داشتيم حرف مي زديم و موبايل و دوربين بازي مي كرديم كه يه دفعه آقا سياوش علوي با بچه نازش اومدو خلاصه قرار تكميل شد البته روايتي هم هست كه مي گه ساقي هم مي خواسته بياد و برا اخرين بار منو ببينه كه سرما خوردگي ( يا آنفلوانزاي مرغي ) نذاشته بياد آخراي قرار ديگه سرد بود احساس شديد ميل به ... كه سبب شد امين 101 اول و بعد منو الفين جدا شيم كه بعدن نميدونم چي شد اگه كسي از دوستان بود كه اسمش جا مونده باشه pm بده وارد ليست كنم
راستي بگم كه ساسر واقعا حرفهاي يه ( خودش مي دونه يعني چي )
در پايان از پاتال هم گله مي كنيم كه نيومد و از يكي ديگه كه فعلا اسمش تويه بلك ليسته
-
آقایون من اومدم ولی محل قرار رو پیدا نکردم و نا امید برگشتم
-