-
یه عطش مونده به دریا
یه قدم مونده به رویا
یه نفس مونده به آواز
یه غزل مونده به پرواز
یه ترانه مونده تا یار
یه طنین مونده به آوار
یه ستاره مونده تا روز
سه سفر مونده به دیروز
بگو تا حضور بوسه
چن تا لبریختگی مونده ؟
چن تا بغض تلخ نشکن ؟
چن تا آواز نخونده ؟
با تو ‚ تا تو می رسم من
بی حصار سرد پیرهن
می گذرم از این گذرگاه
واسه پیدا کردن ماه
واسه کشف آخرین زخم
تا پل معلق اخم
سر می رم تا لب بارون
تا شب خیس خیابون
بگو تاحضور بوسه
چن تالبریختگی مونده ؟
چن تا بغض تلخ نشکن ؟
چن تا آواز مونده ؟
یغما گلرویی
-
هواي کوي تو از سر نميرود آري
غريب را دل سرگشته با وطن باشد
به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ
چو غنچه پيش تواش مهر بر دهن باشد
-
درس عبــرت خوانــــد از اوراق من / هر که سوی من، بفکرت بنگريست
خرمم، با آنکه خارم همسر است / آشنـــا شد با حوادث، هر که زيست
پروين اعتصامی
-
تا در تن و بازوي کسي زور و توانست
اندر تن و بازوي ملک زور و توان باد
چونانکه کران نيست شمار هنرش را
شاهيش بياندازه و بيحد و کران باد
فرخی سیستانی
-
درد بی عشـــــــــــــقی ز جانم برده طاقت
ور نه من داشتم آرام تا آرام جانی داشتم!
رهی معيری
-
مرده و زنده دل من گريه و خنده دل من
خواجه و بنده دل من از تو چو دريا دل من
اي شده استاد امين جز که در آتش منشين
گر چه چنين است و چنين هيچ مياسا دل من
سوي صلاح دل و دين آمده جبريل امين
در طلب نعمت جان بهر تقاضا دل من
مولانا
-
ندانم از دور و دور دستان
نسیم لرزان بال مرغی ست
و یا پیام از ستاره ای دور
که می کشاند
بدان دیاران
تمام بود و نبود ما را
شفیعی کدکنی
-
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
در مکت حقایق پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
حافظ
-
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
حافظ
-
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
برو از خانه گردون به در و نان مطلب
کان سیه کاسه در آخر بشکند مهمان را
حا فظ