به مهر تو ای ماه زیبا قسم
به چهر تو ای مهر رخشا قسم
به آن سینه ی همچو صبح بهار
به آن زلف چون شام یلدا قسم
به آن شکرین خنده ی نوشیار
به آن دیدگان فریبا قسم
به آهی که از سینه ای سوخته
کشد شعله تا عرش اعلا قسم
به اشکی که از دیده ی عاشقی
به دامن چکد ژاله آسا قسم
به آن دردمندی که نومیدوار
فرو بسته چشم از مداوا قسم
به گم کرده راهی که از کاروان
جدامانده افتاده از پاقسم
به خونین جگر لاله ی داغدار
که بنشسته تنها به صحرا قسم
به جانهای از عاشقی بی قرار
به دلهای عشاق شیدا قسم
به آن ناله هایی که پر می کشد
به سوی خدا نیمه شبها قسم
به عمری که در آرزویت گذشت
به دیروز و امروز و فردا قسم
به دلداگانی پریشان چو من
که در کوی یارند رسوا قسم
به آئین طنازی و دلبری
به( شیرین) به(( لیلا))به (عذرا )قسم
به آن آتشین پرتو ایزدی
که تابید بر طور سینا قسم
اگر می شناسی خداوند را
به ذات خداوند یکتا قسم
که عشقت زدل رفتنی نیست، نیست
به پروردگار توانا قسم