خدایا”تنها” نگذار …دلی را که هیچکس”دردش” را نمیفهمد
خدایا”تنها” نگذار …دلی را که هیچکس”دردش” را نمیفهمد
مـــی لرزم ...
ســــرد بود ...
آب ِ پاکی که روی ِدستانم ریختـــــی ... !!! .
ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمیشنوند؛ چه تلخ است روایت غم بار عادت
مردمانی هستند که میخواهند بدانند تو چه مرگــــتــــــ است … و وقتی بفهمند چه مرگــــتــ است … بهت میگویند بس کن … انرژی منفی نفرست … اینجاست که سکوتــــــــــــ معنا پیدا می کند … و تنهــــــــــــــــــــــ ـایی می شود تنها چاره … !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به یزدان اگر ما خرد داشتیم/ کجا این سرانجام بد داشتیم،هی...
دل من تنگ که نه، خرد شد از نبود تو
ببخش مرا، که درخشیدی و من چشمهایم را بستم
وقتی سکوت کردی
وقتی اشک از چشمهایت سرازیر شد
خون شد دلم از این غم
هر شب گریه کردم، که چرا چنین کردم؟
آمدم به پایت افتادم که ببخشی مرا
ادامه می دهم که ببخشی مرا
هر حکمی را در نظر داری انجام بده
هر چه میخواهی بگیر از من
اما، خودت را نگیر از من
این تنها امید زندگی را نگیر از من
ببخش مرا
تو میری با یکی دیگه
که قدر تو رو نمیدونه
که رویای تو رو نمی فهمه
نگاهت رو نمیخونه
به تو عادت کنه شاید
یا شاید عاشقت باشه
ولی قلبش میتونه رو
کس دیگه غیر از توهم بازشه
تو رو اصلا نمیشناسه
براش فرقی نداری تو
جواب عشق رو چی میدی
جواب آرزوهایت رو
جواب اونکه بعد از من
می خواد عاشق بشه با تو
توی این خونه پوسیدم خدایا
مگه دیوار اینجا در نداره
چقدر باید تحمل کرد بی عشق
مگه دنیا درو پیکر نداره
چشام کم سو شد از بس گریه کردم
نمی دونم کی از این خونه میرم
دارم می پوسم و چشم انتظارم دارم می میرم و از رو نمیرم
هی سر به راه تر هی سر به زیر تر
هی گوشه گیر تر
هر لحظه خسته تر
هر لحظه تلخ تر هر لحظه دیر تر
دنیای من تویی دنیا ولی میگن زندون مومنه
آخه چه جوری از خیر تو بگذرم
این غیر ممکنه
درست از اولین باری که رفتی درست از اولین باری که مردم
درست از آخرین برگی که باختی درست از آخرین دستی که بردم
درست از روز اول رفته بودی همون روزی که من از دست رفتم
عزیزم عشق تو بن بست من بود منم تا آخر بن بست رفتم
زندگي در نگهم گلزاري ست
كه تو با قامت چون نيلوفر شاخه پر گل اين گلزاري
من در اندام تو يك دنيا گل ميبينم
گل گيسو، گل لبها، گل لبخند شباب
من به چشمان تو گلهـاي فـراوان ديدم
گل عفت، گل صد رنگ اميد، گل فرداي سپيد
بر حذر باش كه در اين گلزار گل چو پژمرده شود، جاي ندارد در باغ
گل پژمرده نخندد بر شاخ، بلبلش اشك بريزد شبنم تا برويد گل را
اي همه هستي من ديده بگشاي و در انديشهي اين بلبل باش
آنكه گرد گل باغ ميچرخيد بلبلي عاشق بود
كه به فرداي گل باغ ميانديشيد
نيكمنش
بوی کافور میدهد "قلبم"
به گمانم مرده شورهایش
آرزوهایم را غسل و کفن میکنند .....