آنقدر نیامدی
پاییز هم دلش گرفت
رنگش پرید؛ زرد شد.
Printable View
آنقدر نیامدی
پاییز هم دلش گرفت
رنگش پرید؛ زرد شد.
کسی با سکوتش
فریادم را سنگسار کرد
میان حنجره ام
هزار عاشقانه
سوگوارند
من از هیچکس نمی پرسم که چرا به دنیا آمده ام ؟
و چرا باید یک روز بمیرم
حتی نمی خواهم بدانم
که آخرین مرده ی دنیا را
چه کسی خاک می کند
فقط یک سوال مهم دارم :
چرا خدا آدم آفریده
که هم هواپیما اختراع کند
و هم قفس بسازد ؟!!
آن روز كه رفتي و من اينگونه شكستم
ديوار دلم ريخت به فرياد ســـــــــــكوتم
===========================================
=============================
ز من چو دور می شوی،به خود هبوط می کنم
کمــــــــی کنار میروم،فقط سکــــوت می کنم
چگونه کهربا شدی!چگونه کـــــــــــاه بوده ام!
کنـــــون سقوط کرده ام؟غبـــــار راه بوده ام؟
تو از گـــــــروه آشنا من از قبیلـــــه ستــــــــم
رها ز پیش می شوم،به سمت توبه می روم...
برای از تو سرودن هوا غم انگيز است
به بغض سرد گلویم صدا غم انگيز است
میان این همه تلخی نمی شود خندید
دوباره هق هق چشمان ما غم انگيز است
تورا همیشه قدم می زنم و دلگیرم
از این مسیر که تا انتها غم انگيز است
بگوش خسته ی ذهنم ببین دگر حتی
صدای پای تو ای آشنا غم انگيز است
نخوان دوباره کنارم غزل،که می دانی
برای من همه ی شعرها غم انگيز است
سوال چشم تو این روزها جوابش چیست
بگو ،بگو که نگاهت چرا غم انگيز است...!؟ ...
================================================== =====
====================================
وقتی
قرار تو
شکستن من بود
آیینه شدم.
نه!
حباب شدم .
تا نرمی انگشتانت
تکیده نشود
از
شکستن من! ...
روی صورتم بغض شدی
و شوری ات از چشمهایم که ریخت
دیگر نبودی ...
من و تو عاشق همیم
اما چه فایده !!!
من و تو مال همیم
اما چه فایده !
حریف فاصله ها نمیشیم !!!
چه فایده !!
راضي بودم
بمانم آن سوي روياها
به شرط داشتن تو
فهميدم
تو که نباشي
نه اين سوي روياها خواستنيست
نه آن سويش