-
روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر
پیش شمع آتش پروا نه به جان گو درگیر
در لب تشنه ما بین و مدار آب دریغ
بر سر کشته خویش آی و ز خاکش برگیر
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر
چنگ بنواز و بساز ار نبود عود چه باک
آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گیر
-
راز خاموشی فانوس کجاست
گناه پای شل گاو سیاه گردن کیست
چه گلی را اگه پرپر بکنی شیر بزت می خشکه .
من باید برگردم تا به مادرم بگم ، من بودم اون شب ،
شیربرنج سحریتو خوردم
تا به بابام بگم ، باشه باشه ، نمی خواد کولم کنی !
گندوما را تو ببر ، من به دنبالت می آم
قول می دم که نشینم خونه بسازم با ریگ
دنبال مارمولکا ، نرم تا آن ور کوه !
من می خوام برگردم به کودکی !!
-
يك عمر سايه-روشن احساس او مرا
مهمان لحظههاي غمانگيز و شاد كرد
سلام سلام
خوبيد همگي؟
-
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبرو با یار وفادار چه کرد
اه از ان نرگس جادو که چه بازی انگیخت
اه از ان مست که با مردم هشیار چه کرد
-
در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص
ور نه با گوشه رو و خرقه ما در سر گیر
صوف برکش ز سر و باده صافی درکش
سیم درباز و به زر سیمبری در بر گیر
دوست گو یار شو و هر دو جهان دشمن باش
بخت گو پشت مکن روی زمین لشکر گیر
میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش
بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گیر
سلام پایان.
-
رها نيست از مرگ پران عقاب
چو در بيشه شير و چو ماهي در آب
فردوسي
سلام مستر جلال دير
خوبي؟آقا كم پيدا
-
بر در شاهم گدایی نکته ای در کار کرد
گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
ممنون. ما همینجاییم. زیر سایه تون
-
دم غنیمت دان. که عالم یک دم است ...... آنکه با دم همدم است .او آدم است
دم زمن جو . کآدم زین دم است ...... فیض این دم.. عالم اندر عالم است
-
امشب به خاطر غزل آخرم بخند
امشب كه از هميشه شاعرترم بخند
تا پر شود نگاه من از رنگ زندگي
تا حس بودنت بشود باورم بخند
بالنده شو هر آينه ققنوس كوچكم
خوش حال باش و بر تل خاكسترم بخند
-
نيمكت كهنه باغ
خاطرات دورش را
در اولين بارش زمستاني
از ذهن پاك كرده است
خاطره شعرهايي را كه هرگز نسروده بودم
خاطره آوازهايي را كه هرگز نخوانده بودي
-
یک اشتباه ساده، کوچه بن بست .....
- بی خیال، این شعر را خدا آفرید تا.....
مردی که توی دادگاه،... خودش را مرور کرد
آهسته داد زد که:از اینجا برید تا..........
-
از آن زمان كه حقيقت
چون روح ِ سرگردان ِ بي آرامي بر من آشكاره شد
و گندِِِ جهان
چون دود مشعلي در صحنه دروغين
منخرين مرا آزرد،
بحثي نه
كه وسوسه ئي است اين:
بودن
يا
نبودن
***
-
نسیم وصل به افسردگان چه خواهد کرد؟
بهار تازه به برگ خزان چه خواهد کرد؟
به من که سوختم از داغ مهربانی خویش
فراق و وصل تو نامهربان چه خواهد کرد؟
زفیض ابر چه حاصل گیاه سوخته را؟
شراب با من افسرده جان چه خواهد کرد؟
-
گفتی غزل بگو از عشق های دور
تا نیست جای ما خالی در این حضور
دیگر نمی چکد از روح من غزل
ما بی ستاره ایم ای ساده ی صبور
-
آتشي در سينه دارم جاوداني
عمر من مرگي است نامش زندگاني
رحمتي كن كز غمت جان مي سپارم
بيش از اينم طاقت هجران ندارم
كي نهي بر سرم پاي اي پري از وفاداري
شد تمام اشك من بس در غمت كرده ام زاري
نوگلي زيبا بود حسن و جواني
عطر آن گل رحمت است و مهرباني
ناپسنديده بود دل شكستن
رشته ي الفت و ياري گسستن
كي كني اي پري، ترك ستمگري؟
مي فكني نظري، آخر به چشم ژاله بارم
گرچه ناز دلبران دل تازه دارد
ناز هم بر دل من اندازه دارد
حيف اگر ترحمي نمي كني بر حال زارم
جز دمي كه بگذرد از چاره كارم
دانمت كه بر سرم گذر كني به رحمت اما
آن زمان كه بر کشد گیاه غم سر از مزارم
-
می گفت شعری هم نگو ديگر نمی خواهم
حرفی حديثی بعد از اين پشت سرم باشد
يک روز آمد چشمهايم را به من پس داد
تا آتشی روی تن خاکسترم باشد...
سلام
حال شما ؟
-
در هم بودم بر هم بودم اما خود خودم بودم ،
در هم بودم بر هم بودم اما خود خودم بودم
سایه بودم شبنم بودم زخم گل را مرهم بودم کارم از نو سرزدن بود
این راه من بود ، این راه من بود،
این راه من بود، این راه من بود
سلام. خوبم.
شما خوبی؟
-
دشتها نام تو را مي گويند
كوهها شعر مرا مي خوانند
كوه بايد شد و ماند
رود بايد شد و رفت
دشت بايد شد و خواند
در من اين جلوه ي اندوه ز چيست ؟
در تو اين قصه ي پرهيز كه چه ؟
در من اين شعله ي عصيان نياز
در تو دمسردي پاييز كه چه ؟
مرسی منم خوبم
-
در حراست از جان
همچون گله رمیده گیج و درمانده مباش
چون قهرمان در این میدان ایستادگی کن!
به آینده، هر چند شیرین و دلپسند، اعتماد مکن
بگذار گذشته از دست رفته به خاک سپرده شود
عمل کن - عمل در زمان زنده حال
قلب در درون و خدا بالای سر توست!
زندگی مردان بزرگ جملگی به ما یادآور می شود
که ما نیز می توانیم چون آنان برجسته و شاخص باشیم
و هنگام عزیمت (از این دنیا) رد پاهایی بر شن های زمان به جا گذاریم.
" برگرفته از کتاب: اندیشه های ماندگار _ وین دایر "
-
مباحثی که در آن مجلس جنون می رفت
ورای مدرسه و قال و قیل مساله بود
دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی
زنا مساعدی بختش اندکی گله بود
-
در راه عشق هرچه قدم بیشتر زدم
از خار غم به جان و جگر نیشتر زدم
از عشق او نصیب من این شد که در غمش
گه پیرهن دریدم و گاهی به سر زدم
-
ما چيستيم ؟
جز مولکولهاي فعال ذهن زمين،
که خاطرات کهکشانها را مغشوش مي کنيم !
-
من مسيحا را بالاي صليبش ديدم
با سرخم شده بر سينه كه باز
به نكو كاري پاكي خوبي
عشق مي ورزيد
و پسر هايش را
كه چه سان پاك و مجرد به فلك تاخته اند
و چه آتش ها هر گوشه به پا ساخته اند
و برادرها را خانه برانداخته اند
عجب شعری بود اقا جلال
-
دل اگر از من گريزد واي من
غم اگر از دل گريزد واي دل
ما ز رسوايي بلند آوازه ايم
نامور شد هر كه شد رسواي دل
خانه مور است و منزلگاه بوم
آسمان با همت والاي دل
گنج منعم خرمن سيم و زر است
گنج عاشق گوهر يكتاي دل
در ميان اشك نوميدي رهي
خندم از اميدواريهاي دل
شیمی فیزیک بود!
-
لاله ها قامت سرخ عشقند
سرنوشت تو با خون نوشتند
پیکر پاکت ای جان به کف را
از ازل تا شهادت سرشتند
سرودهای انقلابی
-
در بوستان حريفان مانند لاله و گل
هر يك گرفته جامي در ياد روي ياري
حافظ
سلام سلام
خوبيد؟
-
یوز پلنگی
میدود در من
فلج میکند
قطب شمال و جنوب مرا
بیدار که میشوم
بوی جنگل میدهم
جنگلی که خط استوا از میانهی آن گذشته
پرندگان عجیبی
از دهانم
پر میکشند به آسمان
حیواناتی وحشی
از چشمانم
پا به فرار میگذارند
نه کمین میکند
نه میایستد از دویدن
بیخیال شکار است
یوز پلنگ نادر ایرانی
سلام
ممنون شما خوبید ؟
-
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
-
یعقوب درد می کشد و کور می شود
یوسف همیشه وصله ناجور می شود
ایجا نقاب شیر به کفتار می زنند
منصور را هر آینه بر دار می زنند
اینجا کس برای کسی کس نمی شود
حتی عقاب در خور کرکس نمی شود
جایی که سهم مرد بجز تازیانه نیست
حق با تو بود،ماندنمان عاقلانه نیست
ما می رویم،چون دلمان جای دیگر است
ما می رویم،هر که بماند مخیر است
ما می رویم،گرچه زالطاف دوستان
بر جای جای پیکرمان جای خنجر است
-
تنها و دل گرفته و بيزار و بي اميد
از حال من مپرس كه بسيار خسته ام
-
من خواب ديدم پر كشيدي و سحرگاه
تنها شدن در اين قفس تعبير من بود
-
در تذکر خواهی ار. اشراق من ؟......... عاشق نوری تو ... نی مشتاق من
خارجی از زُمره عشاق من ...... در حقیقت گر شوی اوراق من ؟......
مصدر انوار و اطوارت کنم
سلام اساتید
-
مخمل نگاه این بنفشه ها
می برد مرا سبک تر از نسیم
از بنفشه زار باغچه
تا بنفشه زار چشم تو که رسته در کنار هم
زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
ببخشید من دوباره خرابکاری کردم
-
در آن نگاه خامش دریا رنگ
یک گوشه از دو چشم کبود تست
ای آسمان روشن مینا رنگ"
"ای کاش بود پیکر من شعری
تا قصه ساز بزم شبت می شد
می خواندی و چو بر دو لبت می رفت
سرمست بوسه های لبت می شد"
"می مرد کاش بر لب من آن شعر
کاو شرح بیقراری ی ِ من می گفت
اما چو دیدگان تو چشمانم
در یک نگه هزار سخن می گفت"
*-*-*
cool!
-
تو همان وصل و ثنایی که به دل جای گرفتی
نه همین صورت زیبا که به سر جای گرفتی
سلام به همه ی دوستان
-
یارب که خواند آیت عجر و نیاز من
بر شاه بنده پرور مسکین نواز من
یارب که گوید از من مسکین خاکسار
با شهسوار سر کش گردون فراز من
کای نوربخش چشم جهان بین مردمان
ای روشنائی نظر پاکباز من
-
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
اینك اكنون با جوانان ناز كن با ما چرا
-
از خاطر نمیروم
میمانم
بر تنهای تک تک شما
حسادتی را بیدار نمیکنم
سبک و ملایم و بیبند و بارم
زنها به شما دل میبازند
آرام میگیرند در کنارتان
هرجا بروید
آدمیان خیره سرمیچرخانند
و چه ساده
بو میبرند که
پای عشقی در میان است
سلام
-
تاب رنجوری ندارم در پی رنجم مباش
گر نمی خواهی که جانم را برنجانی بیا
-
این واژهها که جز تو نیستند
شب و روز
تمام زندگی من نیز همین است
که بتراشم واژهها را
چون آنجلو
که داوود را
و بیرون بکشم تو را
از دل سنگشان