رستم از این عالم فانی که شوم بهترین×××هر چه تو خواهی در آن عالم است...
Printable View
رستم از این عالم فانی که شوم بهترین×××هر چه تو خواهی در آن عالم است...
تومثل شهركوچيكه من هنوزبرام خاطره سازي
هنوزم قبله معصوم نمازي
تومثل يادبازي من توكوچه هاي پيروخاكي
هنوزم براي من عزيزوپاكي
من ازصداي گريه ي توبه غربت بارون رسيدم
توچشات باغ بارون زده ديدم
چشم توهمرنگ يه باغه توغربت غروب پاييز
مثل من ازيه درد كهنه لبريز
باتوبوي كاه گل وخاك،عطركوچه باغ نمناك زنده مي شه
باتوبوي خاك وبارون،عطرطرمه وگلابدون زنده مي شه....
با سلام
همه رفتن کسی دور و برم نیست
چنین بی کس شدن در باورم نیست
اگر این آخر و این عاقبت بود
که جز افسوس هوایی در سرم نیست
همه رفتن کسی با ما نموندش
کسی خط دل ما رو نخوندش
:sad: :sad: :sad:
شبي كه لعنت از مهتاب مي باريد
و پاهامان ورم مي كرد و مي خاريد
يكي از ما كه زنجيرش كمكي سنگين تر از ما بود
لعنت كرد گوشش را ونالان گفت " بايد ر فت "
و ما با خستگي گفتيم " لعنت بيش بادا
گوشمان را چشممان را نيز بايد رفت "
و رفتيم و خزان رفتيم تا جايي كه تخته سنگ انجا بود
عليك سلام
شبامون آيه بيداري شدن
روزامون ساكت وتكراري شدن
همه درهاروبه ديواروامي شه
لحظه هالحظه ي بيزاري شدن
نيگاه كن ازاون بالا
باتوهستم اي خدا
چراباهم يكي نيستن آدما
چراديواربلنده بين ما
چرا چرا
چرا چرا؟!....
شرمنده فرانك خانم پست شمارونديدم....اينم براي شما:
دژخيم بي رحم تنم
به فكرتاراج منه
روح بزرگوارمن
لحظه معراج منه
فكرنجات من نباش
مرگ منوترانه كن
هرشعرموبه پيكرم
رشته ي تازيانه كن
نه مي خوام بين من و بين دلش جنگ بشه
نه مي خوام عشقي كه اون نداره كم رنگ بشه
من فقط يه چيزي از خـــــدا مي خــــوام
واسه يكــــبارم شده دلش برام تنگ بشه
...
با مريمي كه مي شكفت گفتم«شوق ديدار خدايت هست؟»
بي كه به پاسخ آوائي بر آورد
خسته گي باز زادن را
به خوابي سنگين
فروشد
همچنان
كه تجلي ساحرانه نام بزرگ؛
و شك
بر شانه هاي خميده ام
جاي نشين ِ سنگيني ِ توانمند
بالي شد
كه ديگر بارش
به پرواز
احساس نيازي
نبود
می بینم که شبه شعذ بید:دی
مي بينم كه موردي داره....شب زنده داري همينش حال مي ده ديگهنقل قول:
می بینم که شبه شعذ بید
----------------------------------------------------------------------------------
داروندارمومي خوام به پاي عشقم ببازم
مي خوام كه يك تنه برم به لشكرغم بتازم
میان تاریکی، ترا صدا کردم
سکوت بودو نسیم ، که پرده را می برد
در آسمان ملول ستاره ای می سوخت
ستاره ای میرفت ، ستاره ای میمرد
ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــت
اونم موردي نداره
مرسي كه يك بيتم دوباره براي من داديد