رفته بودم کافي نت دوستم رو يکي دو ساعت که نبود بگردونم يه خانم خيلي محترم اومد نشست کار کنه بعد از ده دقيقه پرسيد خودکار دارين؟ منم حول شدم گفتم بله 200 تومنه. D:
Printable View
رفته بودم کافي نت دوستم رو يکي دو ساعت که نبود بگردونم يه خانم خيلي محترم اومد نشست کار کنه بعد از ده دقيقه پرسيد خودکار دارين؟ منم حول شدم گفتم بله 200 تومنه. D:
سوتی منم این بود که امروز اشتباهی رفتم توی سلف پسرا...
وبلاگ اختصاصی سوتی در ایران به کار خودش ادامه داد :
حتما نظر بدین تا بتونیم بترکونیم !کد:http://sooty.coo.ir/
من یه بار یه سوتی دادم تا عمر دارم یادم نمیره
قضیه از این قرار بود که من تازه یه گوشی موبایل خریده بودم (حدود 2 هفته)
یه زنگی واسش گذاشته بودم که هیچکس نداشت و من با اون زنگ هارمونی پیدا کرده بودم
یه روز که تو سرویس نشسته بودم یه دختره اومد نشست صندلی هم ردیف من اونطرف بعد که دید من دارم با موبایلم ور میرم گفت آقا ببخشید من شارژم تموم شده و منتظر یه تماس هستم میشه سیمکارت منو بزارید تو گوشیتون من زنگ بزنم؟:11:
من گفتم خواهش میکنم بفرمایید با همین زنگ بزنید:21:
دختره گفت نه اگر اشکال نداره این سیمکارتو بزارید توش و من سیمکارتو گرفتم و عوض کردم و گوشی رو دادم دستش
همون لحظه گوشی زنگ زد و دختره گفت کدوم بزنم؟ من هم همونطور که گفتم خیلی با زنگ گوشیم هارمونی پیدا کرده بودم گفتم یه لحظه بدید و گوشی رو گرفتم دکمه رو زدم و گفتم بفرمایی:13:د
یه آقای بود گفت ببخشید مثل اینکه اشتباه گرفتم و من هم با خنده گفتم بله اشتباه گرفتید و گوشی رو دادم دختره
بلافاصله دوباره زنگ خورد و اینبار دکمه رو خود دختره زد و شروع به صحبت کرد (امیدوارم خودتون متوجه شده باشید)
در آخر هم دختره تشکر کرد و خودش سیمکارت رو در آورد و داد به من
من هم بعد یکم فکر کردن تازه فهمیدم چه سوتی دادم وتا آخر مسیر سرم رو از سمت پنجره تکون ندادم:41:
از اون به بعد هم هر وقت اون دختره رو میدم سوار سرویس نمیشدم
هه هه! :27: ما كه نفهميديم! بيزحمت يه زيرنويس فارسي بزن زيرش... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
داشتم از بیرون میومدم با صدای بلند آواز میخوندم. همینجوری تو حس بودم چشمامو بستمو رفتم تو پذیرایی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] آخه دختر دایی بابای من در کل طول زندگی من قراره 5 بار منو ببینه باید همین امسال همین ماه همین روز همین ساعت همین دقیقه همین ثانیه نشسته باشه رو کاناپه؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه یه چندتا رنگ عوض کردیمو قضیه تموم شد.
یه بار عروسی دعوت شده بودم ، منم داشتم با گوشی حرف می زدم . سرم رو انداخته بودم پایین و رفتم تو سالن . وسط سالن که رسیدم سرم رو بلند کردم ودیدم ای دل غافل ، این جا سالن زنانه ست . حالا همه هم دارن سراشون رو می پوشن و بر وبر منو نگاه می کنن
هیچی دیگه . مثل منگل ها دوباره سرم رو انداختم و پایین و جیم شدم ...
يه بار داشتم با مترو ميومدم توي ايستگاه امام خميني که بايد خط عوض ميکردم ديدم قطار وايساده سريع دويدوم تا بهش برسم بالاخره رسيدم و رفتم تو و سريع در بسته شد. يه لحظه سرمو بالا آوردم ديدم توي واگن خانمها هستم. خلاصه يه ايستگاه رنگ به رنگ شديم ولي خيلي خوش گذشت :دي
سلام به دوستان عزیز
دمتون گرم حداقل یکم حال و حوامونو بهتر کردین
یکی از دوستام تعریف میکرد که وقتی n95 خریده بود یکی از دوستاش خیلی خوشش اومده بوده و مدام میگفته عجب گوشی خریدی.
بعد این رفیق ما هم برگشته بهش گفته حالا هر وقت مهمونی یا جایی خواستی بری بیا با خودت ببرش از نظر من اشکالی نداره (البته حواسش نبوده چی گفته)
بیچاره یارو رفته بوده دیگه پیداش نشده.
می شه توضیح بدی؟نقل قول:
یعنی چی که با زنگ گوشیت هارمونی!!! پیدا کرده بودی؟:31:
ای بابا یعنی اینکه بدجوری همخونی پیدا کرده بودم یعنی شاید حتی اگر تو تلویزیون هم اون آهنگ پخش میشد من گوشیمو جواب میدادمنقل قول:
سر کلاس شیمی یکی از بچه ها داوطلب شد بره سوالارو حل کنه.مام که می دونستیم این بچه ی تنبله کلاسه گفتیم چه عجب بالاخره درس خون شد.
هیچی آقا , اولین سوالی رو که خواست بخونه توش " اَسِتیک اسید" داشت اونم اشتباهی خوند esteyke asid !!!!
همون لحظه کلاس رفت رو هوا!
یکی از رفقا تعریف میکرد میگفت توی یه مهمونی نشسته بودیم و فامیل همه جمع بودن که یکدفعه دیدیم بچه یکی از فامیل هامون از توی اتاق دراومد و یه چیزی دستشه
وقتی اومد جلوتر دیدیم رفته لباس زیر میزبان رو برداشته و داره داد میزنه مامان مامان ببین شرت خاله تورتوریه
دوستان چرا دیگه سوتی نمی دید؟ (سینا , man hunter , ووکمن)؟؟
اینو خوندم یاد این افتادم :نقل قول:
سر کلاس فارسی عمومی بودیم استاد به یکی از بچه ها گفت بخونه .. اگه اشتباه نکنم شعر موسی و شعبان بود ... این بابا هم وقتی رسید به "کون و مکان "خودتون حدس بزنید چی شد ...!:31:
اینو خوندم یاد این افتادم :نقل قول:
سر کلاس فارسی عمومی بودیم استاد به یکی از بچه ها گفت بخونه .. اگه اشتباه نکنم شعر موسی و شعبان بود ... این بابا هم وقتی رسید به "کون و مکان "خودتون حدس بزنید چی شد ...!:31:اتفاقا" استادمونم خانم(...) بود !
داداش من این که خیلی هم تابلو نیست !نقل قول:
من سوتی های خفن تر هم می تونم براتون بیارم یه مدت بود اصلا حسش نبود ولی حالا صبر کنید تا بیام ..
من الان کلی سوتی توی ذهنمه ولی همشون +18 هستن.
اینایی هم که نوشتم کلی به مغزم فشار آوردم تا توی مخم پیداشون کردم.
+18 باشن خب ! می تونی سانسور کنی یا با شکلک ها یه کاری کنی تابلو نشه !نقل قول:
البته سسکی هم نباشه دیگه :دی
---- تو دهن این نظام آخوندی!!!!
هوووووووووره ! هر وقت ادم می رینه که نباید خبرشو تو بی بی سی پخش کنن !نقل قول:
آدم عقده ای بد بخت.
سامان یه خورده بیشتر توضیح میدی!!
دوست داریما:31:
نه بابا اگر سانسورش کنم که هیچ کس نمیفهمه چی شد.نقل قول:
کاش یه انجمن افراد بالای 18 سال هم داشتیم.(البته به اضافه اینکه فیل تر نداشتیم یا در ایران زندگی نمیکردیم:13:)
یه روز توی یه کنفرانس کاری قرار بودش که من برای بچه های کمپانی یکی دوتا برنامه دیزاین رو نشونشون بدم ، ماوس Wireless رو برداشتم که برنامه رو اجرا کنم ، متوجه شدم کهPointer ماوس برخلاف جهت ماوس حرکت میکنه ، بعد از چند ثانیه یکی با صدای بلند گفت که "ماوس رو برعکس توی دستت گرفتی" ... کلی قرمز شدم ... آدم اینهمه منم منم کامپیوتر و ادعای برنامه نویسی و دیزاینش بشه ولی ماوس بیسیمی رو برعکس تو دستش بگیره !!! عجب سوتیی .
یکی دیگه ...
اینجا توی استخرهاشون که دخترها و پسرهاشون قاطی هستند ولی توی حموم سونا جدا هستند ولی باید بدون مایو و کاملا" لخت وارد سونا بشیم ، منهم مثل این خنگها حواسم نبود و رفتم درب سونای زنونه رو باز کردم که دیدم همشون پقی زدند زیر خنده ، منهم کلی خجالت کشیدم و زود لباسهامو پوشیدم و رفتم خونه و از خجالتم دیگه هیچ وقت توی اون استخر نرفتم .
جل الخالق به قیافه ی دانمارک نمیخورد. خیال کردم آزادی فقط مختص به کشورهای وسط اروپا هست:13:نقل قول:
----
من یکبار داشتم سخنرانی نژادپرستی میکردم توی مدرسه. 24 روز خونه خوابیدم فقط:19:. حالا میخوام جنگ جهانی سوم رو شروع کنم بینم کی هست حرف بزنه:21:
----
یکبار یک بچه رو سیخوندم خیال کردم داداشمه بچه ی یکی دیگه بود تا شعاع 1000 کیلومتری :18: اینجوری نگام میکرد.
----
+18 تا دلت بخواد دارم. اما چون خودم -18 هستم نمیگم:27:
سوتي يكي از دوستامه :
يكبار دوستم تو تماس تلفني مامان gf را با gf اشتباه گرفت و 5 دقيقه م باهاش حرف ميزد (بقيش را حدس بزن:37:)
فقط بگم بيچاره gf رفيقم.:24:
خیلی جالب بود مرسی ...نقل قول:
اینجا توی استخرهاشون که دخترها و پسرهاشون قاطی هستند ولی توی حموم سونا جدا هستند ولی باید بدون مایو و کاملا" لخت وارد سونا بشیم ، منهم مثل این خنگها حواسم نبود و رفتم درب زنونه رو باز کردم که دیدم همشون پقی زدند زیر خنده ، منهم کلی خجالت کشیدم و زود لباسهامو پوشیدم و رفتم خونه و از خجالتم دیگه هیچ وقت توی اون استخر نرفتم .
در ضمن استخر مختلط حال نمیده ، یعنی من حال نمی کنم (البته اگر غریبه باشن)
یکی از بچه های ما هم این کارو کرده بود !نقل قول:
سوتي يكي از دوستامه :
يكبار دوستم تو تماس تلفني مامان gf را با gf اشتباه گرفت و 5 دقيقه م باهاش حرف ميزد (بقيش را حدس بزن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
فقط بگم بيچاره gf رفيقم
بعد از 10 دقیقه مامان طرف گفته حالا نگین رو چی کارش داری !؟
دوستم هم گفته گوشی رو بده بهش کارش دارم !
از این خنگ تر ندیدم به خدا ...
وقتی تعریف می کرد من ضعف کرده بودم از خنده
:18: خوشتیپ جون کشورهای سکاندیناوی رده های اول و دوم رو تو آزادی و رفاه دارن ، یادت نره که اینها بودند که کاریکاتور پیامبرتو کشیدن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
سوتی امروزمم این بودش که یه 10 دقیقه ای منتظر دوستم بودم که بیادش و بریم یه چیزی بخوریم ، حسابی هم گشنم بودش ، بعدش که دوستم اومدش بهش گفتم بدو بریم ، اونهم گفتش که یه دقیقه صبر کن تا داداشم بیادش چون موبایلش دست منه و قراره الان بیاد ازم بگیره ، منهم با عصبانیت گفتم : اونجای آبجی داداشت من گشنمه و بیا بریم :18::18::18: خودم از حرفی که زدم کف کردم وای بحال دوستم (مجبور شدم حرفمو یه جورایی بچرخونم و با ادبانه تر بنویسم که مدیرها اخطار بهم ندن)
من خیال کردم دانمارک توی وسط اروپاست:18: یک سوتی از من.نقل قول:
راستی اون سوتی دومیت ته خنده بود:8:
اینکاره جون ، ممنون از سوتی هات (نوید که اینورا پیداش نیست!!!)
یه سوال ، شما که در دانمارک ، ببخشید ، کشور گل محمدی زندگی میکنی ، میشه بگی که شیرینی دانمارکی ، eh ، ببخشید ، شیرینی گل محمدی اونجا هست یا نه؟ یعنی اصلیت این شیرینی برای کشور گل محمدی هست یا نه؟ اونجا زیاد میخورن یا نه؟
ممنون
اخی بابت اولی متاسفم...اما دومی..جالب بود تا باشه از این سوتی ها !!!! خجالت کشیدی دیگه اره؟؟؟نقل قول:
من بودم میگفتم اومدم سنسور این جا رو چک کنم!!!! یا اکالیپتوس بریزم !!!! نکنه خشک بود!!!!!!!:18:
عیب نداره بازهم برو فوقش دلشون روشاد میکنی دیگه!!!:27:
سوتی بعدیت هم که دیگه از گرسنگی بوده!!! چه دوست با جمبه ای شاید اون هم گرسنه بوده!!!:27:
اما ماهم بگیم از سوتی هامون!!! خوب اینکه یه دفعه تو کنفرانس قرن 20 و با 21 جابه جا گفتم یا گفتم بوستون شهری تو انگلیسه!!! که سوتی نیست !!! بی مزه است یعنی اشتباه لپیه!!!
خوب به نظرم جالب بود!!!
یه بار که اول سال برای کامپیوتر های سایت تازه پسورد میدادند من زود گرفته بودم روزهای اول ونشسته بودم!!! این بود که هنوز تعداد زیادی نمیتونستند برن تو یه دفعه یه دختر خانومی نااشنا وجوون از صندلی بقل خودشو کشید کنار صندلی منو به هم گفت میشه ازکامپیوترتون یه لحظه استفاده کنم!!! منم حالا اون جلو داشتم بد جور اهنگ گوش میکردم که درست نمیفهمیدم کجام!!! ازگوشم نیمه در ووردم و گفتم بله؟؟دوباره خانوم درخواستشو گفت منم یه دفعه همونطور که روم به کامپیوتر بود بلند گفتم " عزیزم..این کامپیوتر متعلق به شما ست" :18: یه دفعه گفت بله؟؟؟ منم یه دفعه تازه فهمیدم اوه کجام وچی گفتم!!! رنگم پرید وبلند شدم!!! طوری که هد فون کاملا در اومد!!! گفتم ببخشید فقط بلند شدید لوگ اف کنید!!!!:20:
خوب شد این طوری تموم شد وگرنه میدونید دانشگاه مثل داهاته زود همه همه چی رو میفهمند!!!! حالا کی کار داره درست باشه یا غلط؟؟؟
بابا درکشور ی مثل اون جا هر### بخوان به راحتی وبا قانون های اومانیستی میخورن!!!:18:نقل قول:
شما میگی شیرینی دانمارکی!!!! همون گل محمدی!!!! نوش جان ما که مردم کشورمون رفاه خوبی ندارن!!!
خیلی جالب بود دختره حتما باید کلی خوشش اومده باشه.نقل قول:
البته چیز بدی هم نگفتی که تو دانشگاهتون پر بشه.
یه بارمن وقتی خیلی جوون بودم یه سوتی دادنم که بیشتر میخورد به گند زدن!!!!
اخه من کرایه تاکسی یه دختر خانومی رو بدون اینکه بخوام حساب کردم!!!!:18:
اول دوم راهنمایی بودم که یه روز توی سرما ی زمستون اون موقع صبح ماشین برای رفتن به مدرسه پیدا نمی شد!!! این شد که من گفتم ای بابا 60 تومان میدادیم میرفتیم مثلا میدونa بعد 60 تومان دیگه میرفتیم سه راه!!
این مدام تو ذهنم بود ..تااینکه ماشین نیومد ومن مجبور شدم 200متر پیاده برم وخودم رو برسونم به خیابون اصلی تر تا اون جا سوار شم غافل ازاینکه مستقیم درست میره سه راه ولی 60 تومان میگیره!!! ومن فکر میکردم ااا خوب کرایش حتما 120 تومانه دیگه یکی تاa یکی هم تا سه راه درحالی که 60 تومان بیشتر نبود!!!
حالا ادامش... توی صف پشت یه دختر خانوم خوشگل من سوار شدم!!! ومن نشسته بودم وسط که بعد مسافر بغلی پیاده شد ومن وایشون عقب بودیم!!! منگفتم اقای راننده کرایش چنده؟؟ گفت:60 تومان منم که انگار خر شده بودم گفتم اره ..لابد تا A رو میگه نه تاسه راه فکر نمیکنه من قراره سه راه برم!!!
منم دست کردم جلوی روی دختره 120 تومان بهش دادم!!!!!!!!! دیدم با شک یه جوری شد بعد خندید وگرفت!!!!! منم گفتم دیوونه میخنده!!!! بعد دیدم دختره هم میخنده..بعد یه دفعه گفت..اقا پسر کرایش 60 تومانه.... منم نگاش کردم از من بزرگ تر بود ولی با اون کلاه و روسری یه جوری بودش!!!
بعد چیزی نگفتم... گفتم چی میگه؟؟؟ دوباره صدا زد با خنده بیشتر اقا پسر کرایش 60 تومانه!!! حالا رسیدیم سه راه!!!! گفتم این چی میگه...اه... اخر گفتم ول کن بابا حالا عیب نداره!!!!!!! بعد که پیاده شدیم تازه یخ کلم وا شد ووفهمیدم!!! دختره پول تاکسی نداد وپیاده شد وخداحافظی کرد!!! وباخنده رفت...منم تازه فهمیدم که پولشو من حساب کردم!!!!! وخودم خبر ندارم.... عجب گندی زدم من وچه حالی کرد اوون خانووم!!! بچه بودیم دیگه!!!:27:
دیروز با بروبچ از طرف مدرسه ، ساعت 1:30 رفته بودیم سینما... از بس سانسورش کرده بودن هیچی ازش نفهمیدیم!
بعد از اینکه فیلم تموم شد ، حدود ساعت 3 اینطورا بود ، با دو تا از بچه ها قرار گذاشتیم بریم یه گشتی تو خیابون صفاییه بزنیم (یه خیابون تو شهر ما هست ، اسمش صفاییه هست ، جوونا همیشه شبها این خیابون رو متر میکنن ، نمیدونم چرا ، اما مثل اینکه وسواس دارن :دی این رو هم بگم که این خیابون پیاده رو های خیلی باریکی داره ، شاید عرض پیاده رو حدود 2 تا 3 متر به زور برسه)
داشتم میگفتم ، ساعت حدود 3 بعد از ظهر بود و خیابون خلوت بود...
تا وسطش رفتیم و تصمیم گرفتیم برگردیم... سه تایی عرض پیاده رو را گرفته بودیم و کس دیگه ای نمیتونست از کنار ما رد بشه ، این رو هم بگم که من طرف جوی آب راه میرفتم...
یه دفعه دیدم یکی داره خودش رو بهم میزنه ... برگشتم ، دیدم یه پسره حدود بیست و یکی دو ساله ، با قد حدود 170 ، و قیافه جدی داره خودش رو به من میزنه ، گفتم چته؟ گفت میخوام رد شم... حوصله کل کل نداشتم و گفتم یکی بزن تو گوشم و بعد برو... یه نگاهی بهم کرد... از بغلم رد شد... طرف شلوار جین چسبون پوشیده بود و یه کیف هم دستش بود ، قدش حدود 170 بود و اندامش هم لاغر بود... بهش میخورد از اون بچه ننه ها باشه!
دو سه متر که رفت جلوتر ، یکی از رفیقام گفت "به به" ، اون یکی هم گفت "ببین چی هست!"
طرف اینها رو شنید ، برگشت ، چشم تو چشم بهم نگاه کرد... گفت با من بودی؟ منم حوصلش رو نداشتم ، بهش گفتم نه ، تو کوچه رو نشون دادم و گفتم با اون بودم ، اونوقت تو کوچه رو نگاه کردم ، دیدم یه پیر زنه داره از فاصله حدود 50 متری ، آروم آروم طرف ما میاد... خداییش کف کردم از حرفی که زدم!
یارو یه نگاهی به پیرزنه کرد ، یه نگاهی به من ، دو سه بار هیکلم رو بر انداز کرد ، بعد پشتش رو کرد و با سرعت جت از ما دور شد!!!
برگشتم به رفیقام نگاه کردم ، دیدم دارن از خنده میترکن... خودم هم از حرفی که زده بودم خندیدم... یه 5 دقیقه ای راه میرفتیم و فقط میخندیدیم...
قبل از این اتفاق به پارک رفتیم ، سر فرصت قضیه ای که تو دستشویی برام اتفاق افتاد براتون میگم...
دوست من ، من اینجارو وجب به وجب گشتم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ( مساحت کل دانمارک = مساحت تهران بزرگ ، جمعیت =1.500.000 خارجی + 3.500.000 دانمارکی = جمعیت کل دانمارک 5 میلیون نفر ) و هیچ چیزی مثل اون شیرینی دانمارکیهای توی ایران اینجا نیستش [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
آخ آخ ...من شیرینی دانمارکیهای تهرونو میخوام ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ... یه شیرینی فروشی بالای پارک شهرآراء توی تهرون هست که شیرینی دانمارکیهاش حرف نداره ... گذرتون افتاد بخرید ازش .
سوتی شما هم بامزه بودش ...نقل قول:
باور کن که حواسم نبودش که اشتباهی درب سونای اونهارو باز کردم ... آره سونای خشک بودش ، توی سونای بخار که چشم چشمو نمیبینه که .... یه سری تو حموم سونای اینها اکالیپتوس ریختم و رفتند صاحبشو آوردند و نزدیک بود از اونجا شوتم کنند بیرون ، نیم ساعتی درب سونا رو باز گذاشتند تا بوی اون بره ... این احمقها چی میفهمند که اکالیپتوس چیه ..... پروردگار فقط بهشون بدن و پوست خوب و زیبایی داده ولی مغز ندارن ... امیدوارم که یروز یه هواپیمارو 750 نفری رو از قزوین بدزدند و بیارن اینجا ( منظورم اینه که قلنج پسرهاشونو بشکونن:21: ... حیوونیها رو تاحالا کسی قلنجشونو نشکونده )
باورکن من استخر یا دریا رفتن اینجا برام مکافاته ... اینها پسر و دختراشون تو بدنشون مو نداره ( بجز سر و زیر بغل و ...) وقتی من لخت میشم اینها انگاری که دارن به یه گوریل نیگاه میکنن ، چشماشون گرد میشه . حالا فرض کن یه گوریل لخت دیده باشن:27: