-
پــسر گــفــت :بــابــا بــرام زن بگیر // دلــم گـشـتــه در بــنــد زلـفـی اسـیر
پــدر گــفـــت:فـــرزنـــد دلــبــنـد باب // دوبـاره بــرایم چـه دیـــدی به خـواب
پــســر گـــفـــت:دلـــــداده او شــــدم // اسـیـر دو چــشــم و دو ابــرو شــــدم
پـدر گـفتش:ایـن عاشـقیّت عزا است // بـرایـم غم و غصه همچون غـذا اسـت
پـسرگـفـت:عــزای تـو شـــادی مــن؟ // غــم و غــصه ات عــشــقــبـازی مـن؟
پـدر گـفـت:مگر مـغـز در کلّه نیست؟ // شب و روز از غصه بَهرم یکی اســت
مـن هـمـچـون خـر لنگ در کار خود // بــمـانـدم،کــمـر خــم شــد از بار خـود
بـود هـشـت من رهن نُه(9) ای پسر // شــدم از غــم مـُفــلسی خِــنـگ و خــر
تــو دیـگــر مـَنـه قــوز بــالای قــوز// کــمــی هــم بـه بـدبخـتی ام چشــم دوز
مـن اکــنــون زخــرج شـکـمـهـایتان// زکــفـــش و لـــبـــاس و زتـنــبــانـتــان
بــمـانــدم چــو مــرغــی اسـیر قفس// بــرایـــم نــمــانـــده دگــر یــک نــفــس
پـسر گـفــت: تــاحـل شـود مشکلات // شـوم مــن در ایــن جنگ شطرنج مـات
شــود مــوی مـن همچو دندان سپید // زســر هـرچـه عشق است خواهد پـریـد
چــه خــوبست سازی کنون اخته ام // دگــر مـــن از ایـــن زنـــدگـی خـستـه ام
جــوانــانِ چـون مـن شما هم کنون // بــیــاییــد از فــکــر هـــمــسـر بــــرون
کنید اخته خود را چو من بـی درنگ // دهــیــد بــر زنـان ایـنـک اعـلان جــنگ
بــسازیــد از اخــتــه گـان انـجــمــن // دهــیــد آدرســش را بــه هـر مـرد و زن
فــوروم اخــتــگان دات اَخ دات کـام // ایــمـیــل، اَخـــتـه @ اخـتـگان دات کــام
-
-
بر اساس گزارش رسمی...!
یک شعر بسیار زیبا از استاد اسماعیل امینی
بر اساس گزارش رسمی ؛ زندگی خوب و شاد و آرام است
نهراسید گوسفند عزیز! گرگ هم مثل بره ها رام است
بر اساس گزارش رسمی ؛ بهترین سال ، سال جاری بود
پر تحرک ، پر از نشاط و شتاب ، مثل خرکیف و خرسواری بود
بر اساس گزارش رسمی ؛ روزنامه زیاد و آزاد است
شاید از آزادی زیادی ، چند تا روزنامه مازاد است
شاید احساس می شود گاهی پرخوری می کنند مطبوعات
رو به روی لباس شخصی ها ، قلدری می کنند مطبوعات
بر اساس گزارش رسمی ؛ دشمنان بی شعور و نادانند
بیست و سی را چرا نمی بینند؟ ایرنا را چرا نمی خوانند؟
تا ببینند کارها خوب است ، تا بخوانند وضع مطلوب است
ملت آزاد و راضی و خندان ، دولت از هر لحاظ محبوب است
بر اساس گزارش رسمی ؛ هیچ کس ، هیچ وقت ، هیچ نگفت
نه صدای گلوله ای برخاست ، نه کسی روی خاک در خون خفت
بر اساس گزارش رسمی ؛ عده ای ناگهان یهو مُردند!
عده ای نیز ناگهان خود را بی خودی پشت میله ها بردند!
بر اساس گزارش رسمی ؛ گم شده خط فقر در ایران
شایعات است فقر و بیکاری ، شایعاتی که عده ای نادان
بی جهت پخش می کنند آنرا تا بگویند زندگی سخت است
ما که تکذیب می کنیم از بیخ! هرکه تکذیب کرد خوشبخت است
بر اساس گزارش رسمی ؛ مُرد بیکاری ، تورم مُرد
چند موجود زنده را اما ، موشک ما به آسمانها برد
بر اساس گزارش رسمی ؛ علم و آزادی و رفاه اینجاست
غیر ما ، در تمام کشورها ، از فساد و گرسنگی غوغاست
در اروپا به ویژه آمریکا ، مردم از فقر لخت و عریانند!
بی خبر از ستاد یارانه ، چیزی از خوشه ها نمی دانند
بر اساس گزارش رسمی ؛ غرب در حال سرنگون شدن است
دولت مقتدر ، فقط ماییم ، دولت ما چراغ این چمن است
بر اساس گزارش رسمی ؛ گاو پروار مش حسن خوب است
علف و کسب و کار ، پربار است ، جنس چینی زیاد و مرغوب است
بر اساس گزارش رسمی ؛ چین و روسیه اهل اسلامند
در میان تمام کشورها ، این دو از هر لحاظ خوشنامند
بر اساس گزارش رسمی ؛ چاوز از بیخ و بن مسلمان است
سندش را نشان نداده ولی ، سندش هست گرچه پنهان است
بر اساس گزارش رسمی ؛ همه خوشحال و خنده رو هستند
عده ای ناگزیر می خندند ، عده ای ناگزیر سرمستند
خنده دار است روزگار آری ، خنده دار است حال و روز همه
مشت سنگین روزگار مگر ، بزند ناگهان به پوز همه
سر به راه و مطیع و جان سختیم ، بر اساس گزارش رسمی
زندگی می کنیم و خوشبختیم ، بر اساس گزارش رسمی !!!
-
دختر که رسید به بیست
باید به حالــش گریست
:37::38:
-
مرا فقط نگرانی ز گشت ارشاد است!
چکیده ای از کارهای مشترک ناصر فیض و مرحوم حافظ!!
- به آب روشن مي عارفي طهارت كرد
و رفته رفته به اين كار زشت عادت كرد!
- برقي از منزل ليلي بدرخشيد سحر
ليلي آمد دم در،گفت:بيا برق آمد!
- آمد از پرده به مجلس عرقش پاك كنيد
تا نگويند حريفان كه چرا خيس آمد!
- سالها دل طلب جام جم از ما ميكرد
بي خبر بود كه ما مشترك كيهانيم!!
- مشكل خويش بر پير مغان بردم دوش
گفت:دنياشده از مشكل پر،اين هم روش!
- ما در پياله عكس رخ يار ديده ايم
اما نه فرت و فرت!كه يكبار ديده ايم!
- اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را
به دستش مي دهم كاري كه بار آخرش باشد!
- پيرهن چاك و غزلخوان و صراحي در دست
آنقدر عربده زد آبروي ما را برد!
- وفا مجوي ز دشمن كه پرتوي ندهد
چراغ موشي دشمن كنار ليزر دوست!!
- چه خوش صيد دلم كردي بنازم چشم مستت را
ولي از روي پايم خواهشاً بردار دستت را!
- من بيچاره هم از اهل سلامت بودم
بس كه رفتم به چكاپ اين همه بيمار شدم
- سحرم دولت بيدار به بالين آمد
گفت بر خيز كه معشوق تو از چين آمد!
- غلام همت آنم كه زير چرخ كبود
اگر چه له شود اما شكايتي نكند!
دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک
رند باید چیز دیگر را نگهداری کند!
به هر که می نگری کرده اقتدا به یزید
مگر نسیم مروت در این هوا نوزید!؟
تو را که حسن خداداده است و حجله ی بخت
چرا به مهریه کردی شرایطت را سخت ؟!
چمن خوش است و هوا دلکش است و می بیغش
مرا فقط نگرانی ز گشت ارشاد است!
سایر اعضای خود را امتحان کردی،کنون
جامه ای در نیکنامی نیز می باید درید!
در خانه ات اگر که به جز رخت پاره نیست
جانا گناه طالع و بخت ستاره نیست!
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز!!!
تا به دامن ننشیند ز نسیمت گردی
دائما دل نگرانم نکند برگردی!
حاصل کار گه کون و مکان این همه نیست!
ظاهرا حاجت تفسیر و بیان این همه نیست!
-
تو نیکی می کن و در دجـله انداز
که شوفر در خیابان می دهد گــاز
-
چینی ...!
شعری از محمدرضا عالی پیام
دل گرو بستم به یار چین و ماچین
گوش چینى، گونه چینى، سینه چینى، چانه چینى
تا گرفتم جام مى از نرگس چشمان مستش
چشم چینى، مست چینى، نرگس مستانه چینى
خرقه رهن خمره در سوداى پیمانه نمودم
خرقه چینى، خمره چینى، باده و پیمانه چینى
همچو شانه گم شدم در پیچ و تاب چین زلفش
چین که چینى، زلف چینى، تاب چینى، شانه چینى
شمع و گل با بلبل و پروانه جمعند و غزلخوان
گل که چینى، شمع چینى، بلبل و پروانه چینى
زاهدا باشد قبول درگه حق تا که باشد
مهر با سجاده چینى، سبحه ى صد دانه چینى
شیخ اگر چه گفت استقلال و نه شرقى نه غربى
لیک نعلین و قبا و شال روى شانه چینى
رفت اعرابى به ترکستان و ما چین جاى کعبه
قبله چینى، پرده چینى، سنگ هاى خانه چینى
نه فقط اسباب لوکس زندگى مانند ضبط و
فرش و فاکس و گاز و میز و پنکه و رایانه چینى
بلکه شورت و مایو چینى، لنگ چینى، لیف چینى
نوره و سدر و حنا ، کافور مرده خانه چینى
گر چه در صنعت ربودیم از اروپا گوى سبقت
پیچ چینى، مهره چینى، تسمه و دندانه چینى
پیک چینى، کاسه ى ماست و خیار و بطر چینى
نشئه چینى، مست چینى، نعره ى مستانه چینى
منقل و تریاک چینى، انبر و وافور چینى
من خلاصه مى کنم، هر چیز عشقولانه چینى
آن چه مى باشد زنانه لیک نتوانم بگویم
یا چه فرقى مى کند؟ نوع دگر مردانه چینى
اى خدا ترسم بهشتت نیز باشد چینى از دم
جوى شیر و شهد چینى، حورى فتانه چینى!!
پس اگر این است هالو، در جهنم نیز باشد
قیر چینى، قیف چینى، نیم سوز به این کلفتى و به این درازى با مار و عقرب و گرز آتشین و تازیانه چینى...!!
-
نوشته های بهتر از این هم می تونی بذاری
-
حمایت می کنیم..!
رحیم رسولی
نشنو از نی بشنو از ما چون حکایت می کنیم
نشنوی از ما دهانت را عنایت می کنیم
فکر کردی ما به این تازه کفایت می کنیم
بشنوی از نی به نیزارت سرایت می کنیم
یعنی آن نی را به آنجایت هدایت می کنیم
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »
صحبت از دوران حال و یا زمان شاه نیست
بحث گرگ و گله و گوساله و روباه نیست
حرف ما این است فعلن در طویله کاه نیست
« ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست »
ما که در هر حال احساس رضایت می کنیم
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »
اول از ملای ده قدری سواد آموختیم
آیت الکرسی و حرز و اِن یکاد آموختیم
بعد هم رفتیم حوزه اجتهاد آموختیم
ناگهان دیدیم انصافن زیاد آموختیم
تا نریزد علممان بیرون رعایت می کنیم
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »
تا کنون هر چه به ما گفتند ما گفتیم چشم
ابتدا گفتند از هر در درآ گفتیم چشم
بعد گفتند از در پشتی بیا گفتیم چشم
عاقبت گفتند آی یابو کجا ؟! گفتیم چشم
پیروی همواره از خط ولایت می کنیم
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »
ای خروس بی محل تا چندت آخر ادعاست
هی نگو آنچه به جا ماند زما تنها صداست
« صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست »
قدقد بیخود نکن اول ببین تخمت کجاست
ما سخن در باب غیرت از کنایت می کنیم
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »
آدمی در کیش ما جز کشک و دوغ و ماست نیست
بهتر از ما هرکسی گوید که در دنیاست نیست
هر کسی با ماست هست و هر کسی بر ماست نیست
صادق و مادق ندارد هر که با ما راست نیست
ما سگ ولگرد او را هم هدایت می کنیم !!
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »
کعبه و مسجد کجا ، دیر و کلیسا و کنشت
طینت ما را خدا از تربتی دیگر سرشت
میروند اهل جهان جمله جهنم ما بهشت
چون بهشتش را خدا تنها به نام ما نوشت
ما حدیث از خود در آورده روایت می کنیم
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »
حالیا عمراً کسی هر کار می خواهد کند
با دوتا کرنر بخواهد حال ما را بد کند
با خطای غیر شرعی راه ما را سد کند
توپ خود را راحت از دروازه ما رد کند
گل زند هر کس به ما از او شکایت می کنیم
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »
-
خدایا پس چرا من زن ندارم؟
زنی زیبا و سیمینتن ندارم؟
دوتا زن دارد این همسایه ما
همان یکدانه را هم من ندارم
آژانس ملکی امشب گفت با من:
مجرد بهر تو مسکن ندارم
چه خاکی بر سرم باید بریزم؟
من بیچاره
آخر زن ندارم!
خداوندا تو ستارالعیوبی
و بر این نکته سوءظن ندارم
شدم خسته دگر از حرف مردم
تو میدانی دل از آهن ندارم
تجرد ظاهرا عیب بزرگیاست
من عیب دیگری اصلا ندارم!
خودم میدانم این "اصلا" غلط بود
در اینجا قافیه لیکن ندارم
تو عیبم را بپوش و هدیهای ده
خبر داری نیکول کیدمن ندارم؟
اگر او را فرستی دیگر از تو
گلایه قد یک ارزن ندارم!