سلام
این اولین بار که تو این تاپیک پست می دم
چیزی هم که می خوام بگم سوتی نیس ... خاطره س ... اما جالبه و جاش همین جاست :27:
______________________
ما رو از طرف مدرسه بردن دانشگاه ------------- برای بازدید
تو دانشکده عمران ما رو راه نمی دادن ... منم با کمال پررویی رفتم داخل و در یکی از کلاس ها رو زدم.
استاد گفت : بفرمائین ...
درو باز کردم و گفتم : اجازه هست بیام تو؟
گفت : بفرمائید ... چرا اینقدر دیر اومدین؟
گفتم : استاد شوهرم طبق معمول دیر از خواب بیدار شد ... تا دوش بگیره و منو برسونه دیر شد !!!
یهو یکی از پسرای کلاس گفت : تو مگه شوهرم داری بچه؟
منم جلو استاده نه برداشتم نه گذاشتم، گفتم : آقا برو بیرون ... اینجا جای این حرفا نیس ... کلاس حرمت داره !!!
خلاصه استاد گفت برین یه جا بشینین ...
اتفاقا ردیف جلو یه جا خالی بود همون جا نشستم !!!
استاده گفت : دخترم (!) کتاب داری؟ اصلا می دونی کتابامون چیه؟
گقتم : بله استاد ... دارم ... زیاد دارم ... منتها همش رمانه !
تا اینو گفتم کفری شد گفت اسمتون : گفتم هستی شایگان !!!!!!!!!!!!!!!!
استاده هم معلوم بود اصلا اهل فیلم نیست واسه همین 2 ساعت داشت لیستشو می گشت ...
آخرشم گفت اسمتون تو لیستم نیست
گفتم : اشکال نداره ... از این اتفاقا زیاد پیش می یاد ...
خلاصه
یک زنگ تمام سر کلاس نشستم ...
وقتی زنگ خورد همون پسره اومد جلو گفت بشین سر جات بچه
منم گفتم : خوش تیپ من اصلا دانشجو نیستم
داشتیم با هم حرف می زدیم که یهو معلمام سر زدین و قضیه لو رفت ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]