تو گويي انتظارم باز بيهوده ست// نمي آيي و من اينبارهم گول تو را خوردم
Printable View
تو گويي انتظارم باز بيهوده ست// نمي آيي و من اينبارهم گول تو را خوردم
ميميرم در اين بهاران به دم آمده×××تا ديگري بي آيد وشود آرزو...
ومن بيدار و چشمانم به در مانده // براي ديدنت اين قلب ناآرام مي جوشيد
دلم باز هم گشت هماواز دلي×××كه با من سرود نغمه عاشقي...
ياري اندر كس نميبينم ياران را چه شد
دوستي كي آخر آمد دوستداران را چه شد
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
اندر دل من هزار خورشيد بتافت...واخر به كمال ذرهاي راه نيافت
تا كي مي صبوح و شكر خواب بامداد
هشيار گرد هان كه گذشت اختيار عمر
رحمتت گسترده و لطفت فراوان×××مست بايد شد از اين همه لطف و كرم...
آقایه مومنه خدا من هیچی نمی خواستم بگم ... اما تورو خدا شما هم یه کم ملاحظه کنید ! این چیزایی که شما می نویسید به اسمه شعر نه قافیه داره نه وزن داره خب اسمش که نمی شه مشاعره .....! تورو خدا یه کم بیشتر رعایت کنید .... ممنون از لفطفتون ... لطفا اگه چیزی خواستید تو پی ام بگید اینجا نگید که به هم بریزه !ممنونم
---------------------------
مي خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور كسي
گويد تو را كه باده مخور گو هوالغفور