هر كجا آن شاخ نرگس بشكفد
گلرخانش ديده نرگسدان كنند
Printable View
هر كجا آن شاخ نرگس بشكفد
گلرخانش ديده نرگسدان كنند
در خواب هم به بخت بدم گریه کردمی **بختی چنان سیاه که چون شام تیره بود
دردم نهفته به ز طبيبان مدعي
باشد كه از خزانهي غيبم دوا كنند
دل شوریده و دیوانه خویــــش / میبرم تا که در آن نقطـــــه دور
شستشویش دهم از رنگ گناه / شستشویش دهم از لکه عشق
قومي به جدّ و جهد نهادند وصل دوست
قومي دگر حواله به تقدير ميكنند
در کارگه کوزهگری بودم دوش / ديدم دو هزار کوزه گويا و خموش
شد لشكر غم بيعدد از بخت ميخواهم مدد
تا فخر دين عبدالصمد باشد كه غمخواري كند
دوری که درآن آمد و رفتن ماست / او را نه نهايت، نه بدايت پيداست
تا دل هرزهگرد من رفت به چين زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نميكند
در عشق كه وصل تنگ يابست
شادي به خيال يا به خوابست :sad: