امروز با خواهرم رفته بودم بیرون. سوار تاکسی که شدیم من یهو در رو نمیدونم چرا محکم بستم! بعد یارو گفت نمیشد آرومتر ببندین؟ من یهو گفتم: Sorry!! یارو این شکلی شد: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Printable View
امروز با خواهرم رفته بودم بیرون. سوار تاکسی که شدیم من یهو در رو نمیدونم چرا محکم بستم! بعد یارو گفت نمیشد آرومتر ببندین؟ من یهو گفتم: Sorry!! یارو این شکلی شد: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
:27::27::27::27:نقل قول:
منم اینقدر درو محکم بستم که یه بار هم با راننده تاکسی دعوام شد ( نه به اون حالت )
ولی پیاده شدم تاکسی دیگه سوار شدم
باید صحنه رو واسه در اومدن طرف از این حالت >> [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] << دوباره تکرار میکردی :31:نقل قول:
امروز با خواهرم رفته بودم بیرون. سوار تاکسی که شدیم من یهو در رو نمیدونم چرا محکم بستم! بعد یارو گفت نمیشد آرومتر ببندین؟ من یهو گفتم: Sorry!! یارو این شکلی شد: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام خدمت دوستان عزیز
این شرکت سامسونگ هم این چند روزه بد جوره داره گیج می زنه
امروز من تو دوتا روزنامه عصر ارتباط و جام جم دیدم که شرکت سامسونگ یک Lcd معرفی کرده که مدلش را به جای اینکه بزنه T190 زده T1900 بچه های دیگه هم می گن 2 یا 3 روزه دار این آگهی چاپ می شه اما انگار نه انگار
نقل قول:
ما شاالله خانواده ی سوتی خیزی داریدا
درد دلمو دوباره تازه کردی :41:چند روز پیش با دوستم که یه ماشین جدید خریدن داشتیم تو شهر دور افتخاری میزدیم:5: که چند تا دختر پاناسونیک رو دیدیم که منتظره ماشینن :40::11:منم گفتم خانوما گرمشونو بیا برسونیمشون صواب داره:21: خدارو چه دیدی شاید از اونور رفتیم جاهای بهتر بیشتر صواب بردیم :27:یدفعه دوستم گفت ساکت آشنان :18:هیچی دیگه وایستادیم سلام علیک کردیم بعدشم رفتیم خواهرش بود با دختر داییاش:31:
منم که کم نیاووردم گفتم شرمنده نشناختم ولی دختر داییاتم بد نبودنا موبایل دارن :21: چنان نگاه غضب آلودی کرد:4: که دیگه تا خونه حرف نزدم:23::15:
امروز با دوستم میخواستم برم بیرون ، قرار بود ساعت 7 برم ساختمان آسمانه (اهواز-کیانپارس) وایسادم منتظر تاکسی که همسایمون با زن و بچه اومدن رد شدن گفتن کجا میری ، بیا برسونیمت . گفتم نه دوستم میاد دنبالم و رفتن . واسه رفتن به کیانپارس باید با دستم 4 رو نشون میدادم و به سمت چپ اشاره میکردم یعنی میخوام برم چهارشیر ( یه فلکه توی اهواز ) نمیدونم چی شد سمت راست رو نشون دادم و همون لحظه یه تاکسی زد سر ترمز . من هم شاد و سرمست پریدم بالا وسط مسیر فهمیدم اشتباهی اومدم ، نیم ساعت ملت رو کاشتم .نقل قول:
حالا رفتم مرکز شهر . از اونجا تاکسی بگیرم که برم . همه چیز خوب بود تا پیرمردی که کنارم بود خواست پیاده بشه . از سمت چپ پیاده شد و رفت . در رو که بست ، درست بسته نشد . من باز کردم محکم زدم . باز بسته نشد . راننده گفت ولش کن قلق داره . میخواستم قبل از چراغ قرمز پیاده بشم . دیدم سبزه گفتم بعد از چراغ قرمز پیاده میشم . دیگه یه دختری کنار دستم بود گفتم مزاحم نشم ،من از سمت چپ پیاده شدم و یهو نفهمیدم کی بهم گفت درو درست ببند و خودی نشون بده . کرایه رو دادم و زارت درو کوفتم . راننده داد کشید یواااااااش .فرار رو بر قرار ترجیح دادم . از دور دیدم دختره برگشته داره میخنده :20:
:27: باید همینکارو میکردم!!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] شما هم روشون کار کنین میتونی!:27::21:نقل قول:
عجب دختر خوبی! شرایط رو درک کرده!:21:نقل قول:
امشب که با دوچرخه از خونه مادر بزرگم برمیگشتم تو راه دوتا از لاتهای محله را دیدم که دارند چپ چپ به من نگاه میکنند. بعد که اومدم خونه دیدم دوتا دکمه لباسم بازه! اون وقت فهمیدم که چی شده
اااااا چند وقت اینجا بسته بود سوتیهام داشت میترکید.
_______________________________
تو پارک نشسته بودیم با بچه ها گفتیم یه زنگی به شرکت برق بزنیم تا همین چراغها رو درست کنه پارک تاریک شده.
شماره رو گرفتم و زدم رو آیفون.
- الو - کد نمیدونم چی بفرمائید:
- الو سلام خانم.
- سلام
- میخواستم بگم این بوستان فلان تو خیابون فلان چراغهاش همه سوخته و پارک تاریکه. اگر میشه درستش کنید
- آقا زنگ بزن 121
- برای چی؟
- چون اینجا اتفاقات آبه!!!
- چــــــــــــــــــــی مــــــــــــــــــــــــ ــــــــیگی
__________________________________________________ __
سوتی دوستم:
با دوچرخه جلو پنچرگیری:
- آقا بادش کنید.
- چیو؟؟
- ننمو!!!!!!!
بعدش فهمیده بود چی گفته بود
__________________________________________________ ___________
سوتی یکی از بچه ها:
یکی اومد گفت اقا ببخشید خودکار داری؟ دوستم گفت: نه موبایل دارم!!!!!!!!! (نمیدونم چه ربطی داشت)
طرف هم نامردی نکرد گفت خوب به من چه.
__________________________________________________ ___________
داخل ساندویچی:
سلام آقا فلان و فلان و ..... بدین.
5 تا هم سس ایتالیایی.
طرف یکم فکر کرد.
بعد رفت به اون همکارش آروم گفت سس ایتالیایی چیه؟ ببین اگر جدید اومده بگیر.
بعد اومد گفت سس ایتالیایی تموم کردیم.
من متوجه سوتیم شدم ولی طبیعیش کردم گفتم پس 5 تا سس فرانسه بدین.