در حنجره هایــــــ ما صدا را بفشار
صوتـــــــ و سخن و حرفــــــ و هجا را بفشار
تاریكیــــ از این قشنگـــ تر می خواهی؟
ای مـــــــرگ بیا گلوی ما را بفشار
Printable View
در حنجره هایــــــ ما صدا را بفشار
صوتـــــــ و سخن و حرفــــــ و هجا را بفشار
تاریكیــــ از این قشنگـــ تر می خواهی؟
ای مـــــــرگ بیا گلوی ما را بفشار
از صدایم اشک می بارد
آه من تنهاترین، تنهای این دنیام
هیچ یاری، مهربانی، هیچ همدردی
نیست حتی سایه ای اینجا
قلب من عمریست بغضش را فروخورده
اشک های تلخ من هم سخت، تکراریست
هستم اما از تهی هم نیست تر، گویا
بودنم همرنگ مرگی ممتد و جاریست
کاش ( خدا حافظ ) پایانی
لهجۀ اوّلین ( سلام ) را
به خاطر می داشت !
تو رفتی ، یادگاریت رو به رومه
تو رو داشتن تا همیشه منتهای آرزومه
بی گناهی ، اما کوچت ، چه آتیشی زد به ریشه م
همیشه بهت می گفتم ، نباشی دیوونه می شم
می دونی ما بی گناهیم ، جرممون فقط وفا بود
هیچ دلی راضی نمی شه ، که بگه تقصیر ما بود
مخمل خاطره ی تو ، تو صندوقچه ی چوبی
خوابیده مثل یه قصه ، پر راز و پر خوبی
تو رو می سپرم به دست صاحب پونه و خورشید
اما افسوس و صد افسوس که تو رو به من نبخشید
مثل بی مانندی تو خودم را در کوچه تنهایی گم کرده ام تا شاید تو مرا صدا بزنی. تویی که دوستت دارم، مثل
هیچکس دیگری مثل بی مانندی خودت من منتظر یک پگاه ناگاه هستم. مثل آسمان، در آرزوی دوبال و مثل
پرنده، در امید آفتاب. خدایا! مرا به آسمان ببر. من خیلی وقت است دلم زمینگیر شده.
---------- Post added at 01:27 PM ---------- Previous post was at 01:23 PM ----------
سرباز
موهام تراشیده شدن ازم خجالت نکشی
دارم میام ببینمت با این لباس ارتشی
روزای سختمون گذشت 2ساله این روزو میخوام
تو تک تک ثانیه هام بوی تو میده لحظه هام
چقدر شلوغه خونه تون اون کیه میخنده باهات ؟؟
چرا اسمتو میگه چه نسبتی داره باهات ؟؟
اون کیه دست دادی باهاش حرف منو بهش نزن
چقدر عوض شدی گلم راستی چقدر میاین به هم
2ساله هرچی شعر میگم رو پاکت سیگارمه
تور سفید رو سرت حکم طناب دارمه
الهی خوشبتت کنه اونکه رو بخت من نشست
اصلا مهم نیست واسه تو منو به زیر پاش شکست
چقدر شلوغه خونه تون اون کیه میخنده باهات ؟؟
چرا اسمتو میگه چه نسبتی داره باهات ؟؟
اون کیه دست دادی باهاش حرف منو بهش نزن
چقدر عوض شدی گلم راستی چقدر میاین به هم
:sad:
دردیست غیر مردن کانرا دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین در د را دوا کن
برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم
که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را
برای بار دوم برایت باز گوید.
چرا مرا شکستی ؟چرا؟
اشعاری برایت سرودم
که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را توصیف کند
چرا تنهایم گذاشتی ؟چرا؟
چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روی ورق های باقی مانده وجودم نگاشتم
چرا این چنین کردی با من ؟چرا؟
زیباترین ستارگان آسمان را برایت چیدم.
خوشبو ترین گلهای سرخ را به پایت ریختم.
چرا این چنین شد/؟چرا؟
من که بودم؟
که هستم به کجا دارم می روم؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نمی دانم چرا رفتی نمی دانم چرا شاید خطا کردم وتو بی آنکه فکر غربت چشمان من
باشی نمی دانم کجا تا کی برای چه ولی رفتی بعد از رفتنت باران چه معصومانه
میباریدوبعد از رفتنت یه قلب دریایی ترک برداشت و بعد از رفتنت گنجشگی که هر
روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر میداشت تمام بالهایش غرق اندوه و غربت شد
وبعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد
من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در
هر لحظه خواهد مرد وبعد از رفتنت دریا چه بغضی گرفت کسی فهمید تو نام مرا از
یاد خواهی برد و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با غرور خود نخواهی برد
هنوز آشفته چشمهای زیبای تو برگرد ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد وبعد
از این همه طوفان بهر و پرسش وتردیدکسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت
تو هم در حضور این دلهای پاک بگو بگو که در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
ومن در حالتی مابین اشک وحسرت وتردید کنار انتظاری که بدون پاسخ سرد است و
من در اوج پائیزی ترین ویرانه های یک دل یعنی غصه ای از جنس بغض کوچک
یک ابر نمیدانم چرا شاید به رسم عادت پروانگیمان هاست برای شادی وخوشبختی
باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
ندیدی اشکام رو
وقتی رفتی چطور به چشمانم امان دیدن نمی داد
نشنیدی بوی گل سرخی که برات آوردم
وقتی تو باغ بودی
نمی گفتی حرفات رو با من
وقتی چشمات میگفتند
نشیدی دوستت دارم
وقتی سنگ شدی و رفتی
نمی دونستی از قلبم
وقتی برات بی قراری می کرد
وقتی که به عشق تو می زد
حس نکردی دستام رو وقتی تویه دستات بود
نبوسیدی لبهام رو وقتی رویه لبهات بود
ندیدی برق چشمام رو وقتی تو رو می دیدم
ندیدی دلم رو چطور شکوندی وقتی رفتی
نمی دونستم که...
وقتی فهمیدم که دیر بو
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همه سراغ تورو میگرفتن
زیر لبی یه چیزایی میگفتن
می خندیدن اما تنم میلرزید
کجا بودی وقتی چشام میترسید
کجا بودی وقتی سحر نداشتم
سیاهی بود از تو خبر نداشتم
کجا بودی وقتی که اشکام می ریخت
خون جای گریه از توی چشمام می ریخت
کجا بودی وقتی باید می موندی
غصه مو از لحن صدام می خوندی
کجا بودی نگام به در سفید شد
هر کی به جز من از تو نا امید شد
کجا بودی وقتی دعای داغم
میزد به سقف کوچیک اتاقم
کجا بودی وقتی صدات میکردم
به آسمون رسید صدای دردم
کجا بودی من از خودم گذشتم
هر جا بگی رو دنبال تو گشتم
کجا بودی ببینی آبروم مرد
اما به خاطر چشات قسم خورد
خنده واسه همیشه از لبام رفت
رسیدن از مرمر رویاهام رفت
کوچه ی انتظار رسید به بن بست
دلم میگفت اون سر وعده هاش هست
کجا بودی که از نفس افتادم
روزی یه بار زنده شدم جون دادم
وقتی که این بازیا رو می کردی
من میدونستم داری بر میگردی
پاهای خسته تو بذار رو چشمام
بگو که دیگه نمی ذاری تنهام
بگو هنوز دوستم داری با منی
بگو محاله قلبمو بشکنی
کجا بودی ببینی بی ستاره ام
ببینی جز تو کسی رو ندارم
غم نبودنت مثل آتیشه
تو این دو خط ترانه جا نمیشه