-
ایثار
وزارت نيرو و انرژي سريلانكا اعلام كرد: ايران براي برقرساني به مناطق دوردست روستايي در سريلانكا، 65 ميليون دلار وام در اختيار اين كشور قرار ميدهد
سفير ايران در سريلانكا نيز گفت: وام اعطايي ايران با دوره بازپرداخت طولاني مدت و بر پايه روابط دوستانه ميان دو كشور، در اختيار دولت سريلانكا قرار داده می شود
شرمندۀ احسان توام دولت ایران ... دربست به قربان توام دولت ایران
ایثار تو بد جور مرا کشته ، خدایا..... محتاج زر و کان توام دولت ایران
لوطی گری ومعرفتت ورد زبان است/«چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است»
این وام کلانی که به لطف تو گرفتم... از مهر و صفای دلت ای دوست نشان است
هر چند زدی قفل گرانی به خزانه... دیگر ندهی وام به صد عذر و بهانه
اما جهت برق رسانی به دهاتم ... کردی سویم از راه کرم وام روانه
از خانه چراغی که روا بود ستاندی... بر سر در ِ هر مسجد ما لامپ نشاندی
روشن شده از لطف وجود تو ده ما... تاریکی شب را ز سر ِشهر پراندی
تهران تو خاموش ولی کوره (دهاتم)... پر نور شده ، بابت آن خیلی( فداتم)
خوابیده اگر صنعت تو بابت این برق... چرخیده ولی صنعت ما ، قند و نباتم
تفتیده اگر ملتت از شدت گرما... سرد است ولی شهر و دهات سريلانكا
هستند اگر مردم ایران به صف نان... نانم شده در روغن حیوانی اعلا
در داخل کابین آسانسورنکنم گیر... تا آن که بخواهم بزنم دکمۀ آژیر
با رفتن آن زیر عمل نفله نگردم ... گیرم عمل کلیه و یا اینکه بواسیر
وقتم نشود نفله برای صف بنزین... تا غر بزند بر سر من مادر نسرین
هر روز نسوزد موتور پنکه و یخچال... تا بابت پولش بشوم دپرس و غمگین
«جاوید» ببین کشور ما نور فشان است... نام ادیسون در همه جا ورد زبان است
شرمنده ام البته از این کار که دائم ... دستم به گدایی به سوی جیب کسان است
-
مادر دلسوخته
از ایل وتبار رستم دستانیم... پس معنی هفت خوان او می دانیم
چون کل اداره جاتما ن خوان دارند.... هنگام رجوع در پسش می مانیم
ما عاشق کورشیم در وقت سخن ... در مقبره اش آب ولی می رانیم
پس رفت نموده ایم در کار ، ولی... مشغول به پیش راندن لبنانیم
چون دایۀ مهربان تر از والده ایم... از بابت خرج و دخلشان حیرانیم
اوضاع خزانه گرچه خیلی توپ است... افسوس خزانه دار این و آنیم
در کشُتی و فوتبال اگر پس رفتیم... در دو همه ساله صاحب عنوانیم
ما مادر دلسوختۀ بغدادیم... افسوس ولی زن پدر تهرانیم
بردرب خزانه قفل محکم زده ایم ... چون که نگران ملت افغانیم
چل سال گذشته است و در عصر فضا ... مشغول بهینه سازی پیکانیم
یک روز فروشندۀ برقیم، ولی.... در حسرت آن روز دگر گریانیم
ما صاحب سفره های نفتیم ، ولی ...از بابت نان سفره سرگردانیم
هرچند که عیب های جالب داریم ... از بابت عیب دیگران خندانیم
«جاوید » ولی بدان که ما در همه حال ... بدجور خلاصه عاشق ایرانیم
-
بادست پر از جام پکن آمده ایم
از راه هوا ، نه با ترن آمده ایم
چون جنس مدال و کاپ چینی بد بود
با کاپشن و کفش و پیرهن آمده ایم
-
تورا دوست دارم
******************************
«تو را اي كهن بوم و بر، دوست دارم»... بدون چرا ، چون ، اگر دوست دارم
بُود بعضی از دوستی ها خطرناک... تورا چون نداری خطر دوست دارم
در این قطعی برق از نور خورشید... وهم بیشتر از قمر دوست دارم
واز کارت سوخت و تمام (کوپن هام)... که دارم زجان دوست تر ،دوست دارم
وحتی تورا از سهام عدالت.... به جان خودم بیشتر دوست دارم
زانگشت دولت بریزد هنرها... تورابیش از آن با هنر دوست دارم
تورا مثل یارانه هایی که دولت ... دهد بابت هر نفر دوست دارم
نظر هر که دارد به جیب رفیقش... تورا من بدون نظر دوست دارم
ز دست گرانی و خرج و تورم.... اگر هم شوم خون جگر دوست دارم
به مانند آن کس که دارد دیابت .... تو را مثل قند وشکر دوست دارم
وجب تا وجب خاکت آکنده از زر .... تو را با بیش از این سیم وزر دوست دارم
اگرچه به دنیا ثمر می رسانی... تورا با ثمر بی ثمر دوست دارم
اگر هم شوم مغز و گردم فراری.... تورا این من ِ دربدر دوست دارم
زتکرار این جمله شاد است« جاوید»... «تو را اي كهن بوم و بر، دوست دارم»
-
تورا دوست دارم
******************************
«تو را اي كهن بوم و بر، دوست دارم»... بدون چرا ، چون ، اگر دوست دارم
بُود بعضی از دوستی ها خطرناک... تورا چون نداری خطر دوست دارم
در این قطعی برق از نور خورشید... وهم بیشتر از قمر دوست دارم
واز کارت سوخت و تمام (کوپن هام)... که دارم زجان دوست تر ،دوست دارم
وحتی تورا از سهام عدالت.... به جان خودم بیشتر دوست دارم
زانگشت دولت بریزد هنرها... تورابیش از آن با هنر دوست دارم
تورا مثل یارانه هایی که دولت ... دهد بابت هر نفر دوست دارم
نظر هر که دارد به جیب رفیقش... تورا من بدون نظر دوست دارم
ز دست گرانی و خرج و تورم.... اگر هم شوم خون جگر دوست دارم
به مانند آن کس که دارد دیابت .... تو را مثل قند وشکر دوست دارم
وجب تا وجب خاکت آکنده از زر .... تو را بیش از این سیم وزر دوست دارم
اگرچه به دنیا ثمر می رسانی... تورا با ثمر بی ثمر دوست دارم
اگر هم شوم مغز و گردم فراری.... تورا این من ِ دربدر دوست دارم
زتکرار این جمله شاد است« جاوید»... «تو را اي كهن بوم و بر، دوست دارم»
-
مهمان شیطان
به روی سفرۀ افطار او ببین جانا .... که چند گونه غذا پیش روی انسان است
حلیم و فرنی و حلوای کاسه ویخدر.... کنار آن رطب و زولبیا فراوان است
وکله پاچه در آن سوی سفره در دیگی .... نگاه مضطربش سوی صاحب خوان است
کباب جوجه و استیک وماهی و میگو.... خلاصه سفره نگو قتلگاه حیوان است
و چند لحظۀ دیگر پس از اذان گفتن .... ورم نموده شکم ، پاره بند تنبان است
توگوییا که ز قحطی گریخته طفلی.... که سوی ظرف غذا این چنین شتابان است
اگرچه پر شده از او تغار وقت سحر.... به مغرب اما گویی چو مرده بی جان است
وبا شنیدن تکبیر می کند حمله.... زدست حملۀ او سفره درب و داغان است
به صف نموده غذاها و نوبتی هر بار.... روان به خندق خود می کند که انبان است
چنان ز قدرت او پاک می شود سفره.... که کار ِ جاروی برقی از او نمایان است
شنیده است که روزه برای خود سازی است.... به این دلیل نگاهش به مرغ بریان است
وچون که معتقد است او که میهمان خداست.... در حالت خفگی باز شاد و خندان است
ولی به گفتۀ« جاوید» این چنین فردی .... به طور قطع و یقین میهمان شیطان است
هدف که شد شکم و پر نمودن انبان... خدا ز سفره و آن میهمان گریزان است
-
برق نگاه
**********************************
« برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر»... کوچه روشن شد از آن تابش و نور سحری
غافل از آن که فضولی است در آن کوچۀ تنگ.... که به هر حال از این واقعه سازد خبری
شد خبردار از این مسئله چون شرکت برق... کنتوری نصب نمودند در ِ خانۀ او
تا که مصرف نکند بیشتر از حد لیلی.... یا که مجنون نکشد برق ز کاشانۀ او
آخر ماه که قبض آمد و دادند به او... برق از فرق سر لیلی بیچاره پرید
گفت در منزل من هیچ کسی جز مجنون.... برق چشمان مرا در شب تاریک ندید
پس چرا مصرف برقم شده این گونه زیاد؟.... من مگر هیتر و یخچالم و یا این که اطو
گفت مامور که با برق نگاه قوی ات .... کرده ای عاشق دلخستۀ خود را جادو
لاجرم مصرفش ازهیتر و یخچال سَراست... و زمجنون پدر مرده در آورده پدر
برق تولیدی چشمان سیاه تو کنون.... مال دولت بُود و بحث نکن پس دیگر
تازه برق لب و هر مادۀ براقی.... که شود ساطع از آن نور بُود شامل آن
گر که براق شود کفش کسی هم ایضاً.... می شود آخر هر ماه ز قبضش نگران
مات شد طفلی و برق نگهش شد خاموش... برقی از منزل لیلی ندرخشید دگر
داد پیغام به مجنون که نیا منزل من.... نه به هنگام شب و نیمه شب و وقت سحر
گفت« جاوید» به لیلی بشنو پند مرا .... « صرفه جویی هنر مردم دوراندیش است»
صرفه جویی کن و پولت نده از بابت برق .... چون که جراحی بینی و لبت در پیش است
تضمین از خواجۀ اهل راز
-
تن فروش
************************
تواي تن خستۀ مرداب ظلمت**و اي غرقابِ گرداب مذلّت
توای بازيچۀ دستان شهوت** و ای تندیس زشتی و وقاحت
تنت هر لحظه در دست غريبي است**دلت دروازۀ هر نانجیبی است
چرا بخشيده اي اين دُرّ تن را؟**چرا حراج كردي اين بدن را؟
چرا هر جا هوسبازی تو را دید**زباغ هستي ات گل غنچه اي چيد؟
سپس گل های باغت کرد پرپر**شرر انداخت در باغت سراسر
اگر خواهی شوی زین ورطه آزاد **و گردد مثل اول باغت آباد
بزن بر سينۀ مرد هوسباز**جدا كن از تنت دستان پر آز
به لطف بي كران آن يگانه** بكن در کوی عصمت آشیانه
بُود دریای ِ احسانش به غايت **خطا پوش است تاحد نهايت
بكن تن را ز عفت آبياري**مرو در وادی حِرمان و خواری
مددكار تو باشد حيّ‹‹ جاويد››**خداوند زمين و مهر و ناهيد
-
فطر آمده خوردنی فراوان بخورید
پیتزا و کباب و مرغ بریان بخورید
دزدانه اگر در رمضان می خوردید
شوال رسیده پس نمایان بخورید
-
به او گفتم بخور گفتا صیام است
سحر تا وقت شب خوردن حرام است
به خنده گفتمش : پس رشوه و رانت
چرا خوردی؟ مگر هنگام شام است؟