تویی تنها که می خوانی
رثای قتل عام و خون پا مال تبار آن شهیدان را
تویی تنها که می فهمی
زبان و رمز آواز چگور نا امیدان را .
محمدرضا شفیعی کدکنی
Printable View
تویی تنها که می خوانی
رثای قتل عام و خون پا مال تبار آن شهیدان را
تویی تنها که می فهمی
زبان و رمز آواز چگور نا امیدان را .
محمدرضا شفیعی کدکنی
ای باد ! به خاک مصطفایت سوگند
باران ! به علی مرتضایت سوگند
افتاده به گریه خلق، بس کن بس کن
دریا ! به شهید کربلایت سوگند
ابوسعید ابوالخیر
درين عزلتگه شوق آشناهاست
درين گمگشته كشتى ناخداهاست
به ظاهر ملك تن را پادشاييم
به معنى خانه خاص خداييم
اعتصامی
من ملک جهان،جهان منم من
من حقه مکان،مکان منم من
من عرشیله فرش و کاف و نونم
من شرح و بیان،بیان منم من
عمادالدین نسیمی
نفسم گرفت از این شب ، درِ این حصار بشکن
درِ این حصارِ جادوییِ روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ بر آر رایتِ خون
به جنون ، صلابت صخره ی کوهسار بشکن
محمدرضا شفیعی کدکنی
نه صبر به گوشهای نشاند ما را
نه عقل به کام دل رساند ما را
چون یار ز پیش میبراند ما را
کو مرگ که زین باز رهاند ما را
انوری
از منزل کفر تا به دین یک نفس است / واز عالم شک تا به یقین یک نفس است
این یک نفسِ عزیز را خوش میدار / کز حاصل عمر ما همین یک نفس است
مرحوم خیام
تا چو مجنون شدم بیابانگرد
میگزد همچو مار، جاده مرا
صبر در مهد خاک چون طفلان
دست بر روی هم نهاده مرا
صائب تبریزی
انا الحق مىزنند اينجا در و بام
ستايش مىكنند اجسام و اجرام
در اينجا عرشيان تسبيح خوانند
سخن گويان معنى بى زبانند
اعتصامی
دور از حرم و کعبه و خلدند همه عمر
در وادی جهل از پی پندار دویدند
دیوان رجیمند به سیرت نه به صورت
هر چند که از روی صفت شیخ رشیدند
نسیمی