-
از حال من می پرسی تو؟
حالِ منـــــ ؟
از صدایِ من غمِ من پیداستـــــ
نیستــــــ؟
از تمامِ شعرمن،پیداستـــــــ
نیستـــــــ؟
تو نمی فهمی که من رنجیده امــــ؟
نه؟
نمی بینی دردستـــ در سینه امــــــ؟
از نفس هایم که دیگــــــر رفته استــــــ
از هوایی کــــز نفس هایم رفته استــــــ
نه ؟
نمی بینی تو حالِ مـــــن؟
گـــــر نمی فهمی مپرس احــــــــوالِ مـــن
من به پایتــــــ سالها سوختمــــــ
لحظـــه ها بر چشمِ تو چشمـــ دوختمـــ
لا اقل به حرمت آن لحظه ها
آنـــ صدای آشنا وُ آنــــــ صفا
با نگاهتـــــ جااااان ،را آتش مزن
با صدایتـــــ بر تنِ من لرزه مزن
تو بگو !تو
چه نصیبم کرده ای؟
تو بگو هیچ از من مانده استـــ؟
از برِ دم ،بازدم ،مانده استـــــــ
تو،برو وُ برنگرد از راهــِ خود
رحم کن بر من برو بر راهـِ خود
-
گاهی وقت ها
دلت می خواهد با یکی مهربان باشی
دوستش بداری
و برایش چای بریزی
گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را صدا کنی
بگویی سلام
می آیی قدم بزنیم؟
گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را ببینی
گاهی وقت ها…
آدم چه چیزهایِ ساده ای را
ندارد…..!
-
-
وقتی یه آدم بزرگترین آرزوش مرگه دیگه چی میشه گفت !
-
مهم نیست چند سالته ...
وقتی یاد گرفتی جواب محبت رو با جفتک انداختن ندی بهت میگن آدم !
-
وای ، باران
باران ؛
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای ، باران
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست
-
شکستن دل
به شکستن استخوان دنده میماند
از بیرون
همه چیز رو به راه است ،
اما هر نفس
درد است که میکشی !
-
منو بشنو از دور
دلم میخواهدت
آن روز دلم با آواز
دلم میخواهدت
میگویمت به باد
باد مینالدت
...
-
کی رفته ای زدل که تمنا کنم ترا.
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم ترا.
-
/
ارزو میکنم هیچ راه نجاتی نداشته باشی
وقتی در غرق خوشبختی هستی..
/