چراآدمانمیدونن بعضی وقتاخداحافظ یعنیمگه الکیه
نذاربرم
برم گردون
سخت بغلم کن
سرموبچسبون به سینه ات وبگو
خداحافظ
وزهرمار!بیخودکردی میگی خداحافظ!
مگه میذارم بری!
Printable View
چراآدمانمیدونن بعضی وقتاخداحافظ یعنیمگه الکیه
نذاربرم
برم گردون
سخت بغلم کن
سرموبچسبون به سینه ات وبگو
خداحافظ
وزهرمار!بیخودکردی میگی خداحافظ!
مگه میذارم بری!
گاهی دلت از سن و سالت می گیرد
میخواهی کودک باشی
کودک به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد
و آسوده اشک می ریزد
بزرگ که باشی
باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی ..
رفیق !
نیستی که ببینی در نبودنت
سرم را به جای شانه ات
بر جای جای
دیوار میگذارم....
آهای!
انسانهای خوشبرخوردِ مودبِ مهربان!
مرا معاف کنید
من این روزها
لبخندم درد میکند ...
شکستمـ ...
نه اטּ زماטּ که رفتــــے...
همان وقت که گفتے
میروے...
لبخند پنجره
بوی رفتن تورامیدهد
هجوم باد
زمزمه ی گام های تو نیست
واین تویی
که دراین معادله ی یک طرفه
نمیشنوی
سکوت خرد شدنم را....
رد می شوی
هر شب
از کوچه های خواب های شامگاهی ام.
كاش
کمی در بیداری به دیدنم بیايي . . .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حس اون سیگاری رو دارم که همه جا حرف از ترک کردنشه!!!
می میرم اگر در تب گرداب بمانی
ماهی شوی و همدم قلاب بمانی
از شدت طوفان دلت سینه ام آشفت
برگرد به این برکه که مهتاب بمانی
یک عکس دو تایی ،من و تو ! آی قشنګ است
هم پای من_ گمشده در قاب بمانی
آرام بگیر ای همه ی زندگی من !
من تاب ندارم که تو بی تاب بمانی
بگذار سرت را به سر شانه ام ای جان
اما نکند وقت اذان خواب بمانی !؟
تسبیح شدم دست به دست تو سپردم
تا هم نفسم گوشه ی محراب بمانی
این قلعه ی احساس تو ، این خاک کویرم
کاشان شده ام تا تو "مرنجاب" بمانی
بـــــــدترین کـــــــاری که یه نفــــــر می تــــــونه با دلــــــت بکنــــــه
اینــــــــه کــــــــه باعــــــــث بشــــــه . . .
دیگـــــــــه ذوق نکنــــــی از بــــــودن هیچـــــــکس....