ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کجاست پیک صبا گر همیکند کرمی
آماده
Printable View
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کجاست پیک صبا گر همیکند کرمی
آماده
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه اماده کنی///
سوگند
سوگند خوردهای که از این پس جفا کنی
سوگند بشکنی و جفا را رها کنی
بهانه
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
هر چه ان ناصح مشفق بگویدت بپذیر///
فردا
به باغ آییم فردا جمله یاران
همه یاران همدل همچو باران
شب
شبی که دل به برم یاد زلف دلبر کرد
دماغ جان مرا تا سحر معطر کرد
خیال دانهی خال مهی اسیرم ساخت
که صید مرغ دل از جعد دام گستر کرد
گلستان
.
گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان
آمد آن گلعذار کوفت مرا بر دهان
چشم
به یک کرشمه که نرگس به خود فروشی کرد
فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت///
تماشا
تماشا مرو نک تماشا تویی
جهان و نهان و هویدا تویی
جفا
ای که شمشیر جفا بر سر ما آختهای
دشمن از دوست ندانسته و نشناختهای
مژده