یک ایده بزرگ در سریال فرنج وجود داره، که انقدر باارزشه که کل سوتیها و اغراقهای سریال رو لاپوشانی بکنه، و اونم اینه که اگر زمانی به این نزدیکی، داشتن
پردازشگر و محاسبه گر شخصی-شبکه جهانی-وسیله ای کوچک و همیشه همراه برای ارتباط همه با همو... رویا بود ،
اما با نترس بودن-قدرت تخیل و عمل داشتن پیشروانی در دهه 70و80 اینها همه به واقعیتهای به اسم
پی سی(کامپیوتر شخصی)-اینترنت-موبایلو.... تبدیل شده که ظرف 30 سال به واقعیت و جز لاینفک زندگی ما تبدیل شده...پس شاید رویاهای الان ما مثل یافتن جوابهای بنیادی فیزیکی- نفوذ به ابعاد-ماندن آگاهی بعد از مرگ و مسایلی از این دست ظرف چند دهه قابل دسترسی باشه.
ولی این اثر تلویزیونی یک نگرانی داره: شاید خلاقیت ما علی رغم هوش بالا کند شده باشه و ما اسیر یافته های بزرگ پیشینیان شده باشیم و اون روشن بینی و شجاعت و شهامت و شادابی و آزادی رو از دست داده باشیم.
...در خیلی جاها در سریال به دهه 70 بعنوان یک سمبل از این عملکرد و صفات اشاره میشه، و در چند دیالوگ این موضوع به سمت اشاره و فان و طنز میره، نکته جذاب و بُعدبخش به قضیه اینه که بت سازی نمیشه و یکجورایی هم با ظرافت در دیالوگها انجام بی رویه یکسری امور در اون سالهای70 متلک انداخته میشه...