-
اینها هم اسم دختر
آلیس-آنابل-آنجلا-آماندا-آند-آندریا-آگاتا-آیرییس-آیوی-آلیسون-باربارا-بیوتی-بورلی-بیرتنی-بریجیت-بئاتریس-بتسی-بکی-بریتانیا-بلیندا-
بلا-بس-برندا-شیلا-شارلوت-شلی-شرلی-شورا-شرون-شنن-ادا-اما-ایمی-النا-اریکا-الایزا-الی-الینور-امیلی-اوما-اسکارلت-الیزابت-
اگنس-ایزابل-الیویا-استیفانی-الیت-ادیس-ایلین-انگرید-ایرنه-استلا-اورسولا-سبرینا-سمنتا-سیدنی-سرنا-سونیا-سوفیا-ساندرا-سوزانا
سندی بل-سیسیلیا-سیگورنی-سلما-سامارا-سی سی-دونا-دیانا-دروتی-دبورا-دوریس-دافنه-ددری-دبی-دورا-دیان-دمی-دی زی-
دالی-دورین-جولی-جودی-جوجیا-جودیت-جولیت-جسیکا-جینا-جنیفر-جرالدین-جیلیان-جی ان-جیل-جوانا-جاسلین-جاکلین-جنت-
جس-جولیا-فیونا-فانی-فلورانس-فیریدا-فلورا-فیبی-فیلیکسی-هنریتا-هیلاری-هالی-هلن-هیلدا-هانی-کارل بت-کندی-کیمی-کاترین-
کلودیا-کرولاین-کری-کلارا-کارلا-کیسی-کاتیا-کلئو-کلیر-کلاریس-گلوریا-گرتا-گیریزیلا-گرترود-گلدی-گوون-گلوری-لوسی-لی-لیزا-لیندا-لورا-
لیزاماری-لین-لیو-لی لی-مری-مونیکا-ماریا-مگی -مریبت-مارگاریت-میرا-مارسی-می-مگ-میلدرید-مایرا-مونا-ماریسا-مارلن-مادلن-
میشل-مریل-میراندا-میبل-رزمری-ریتا-ربکا-رزیتا-رومینا-ریکاردینا-راشل-رجینا-رزالیندا-رنه-رونا-تینا-ترازا-تیرسی-ترینی-تی-تیریشا-
تریکسی بل-پگی-پولی-پاملا-پاتریشیا-پائولین-پرل-والرین-ورونیکا-وندی-ویولا-وانسا-ویکتوریا-ویونا-ویرجینیا-وینی فرد-ویتنی.
-
وسترن جان خیلی خیلی جالب شده هاااا!!!:11:
....اگه زود به زود ادامه ندی من یکی میمیرم!!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امیدوارم این یکی هم مثل 2تا رمانی که گذاشتی عااالی بشه!(که اطمینان دارم میشه!)
منتظر ادامه ش هستم!(هستیم):
پگاه:20:
-
آبجی کجایی؟....بابا تو فامیل خوبیت نداره این قدر همه منتظرت باشن....حالا هی من صدام در نمیاد تو میری و پیداتم نمیشه....بابا من آبرو دارم....!:دی
-
کوین بدون هیچ اضطرابی اسمها را می خواند بطوری که باوجود متیوس آلواردو که از لیست خانم بارتل دزدیده بود یکبار هم قاطی نکرد اما اینبار بدبختی دیگری دامنگیرش شد.دونفر دیگر نبودند.کوین برای بار سوم تکرار کرد:(تری ویلسون،رافائل مک نامارا...)
و باز نگاهش بر جوانان باقی مانده در حیاط چرخید.کلودیا هم از هولش اسمها را بجای کوین تکرار
کرد.ساشا ناباورانه اطرافش را دید زد.از غیاب تری با خبر بود اما رافائل چرا؟مطمئن بود او را در حین پیاده شدن از کشتی دیده بود.کوین خونسردانه رو به خانم بارتل کرد:(من لیستم رو می خونم برم شما اگه این دو نفر رو پیدا کردید به طبقه سوم راهنمایی کنید)
قلب کلودیا از نگرانی به لرز افتاد اما کوین آرام بود.لیستش را تمام کرد و رفت.حالا نوبت او بود.او هم از لیست خانم بارتل یکی دزدیده بود و حالا می دید خانم بارتل دارد لیستش را چک می کند.بهتر دید همان شخص را زودتر بخواند تا از دید و دست خانم بارتل دور شود:(ساشا دومنیک...مارک مک براید...آلن ویدور...)
ساشا که از اول لیستها را شنیده بود در اینجا هم نتوانست ربطی پیدا کند.اسمها جدا از هم و در طبقات جدا افتاده بودندفقط می ماند اتاقها...دستی به شانه اش خورد و اوراترساند.رافائل بود.کلاه شنلش بر شانه هایش افتاده بود وموهای طلایی و بلندش خیس بر گونه و گردنش چسبیده بود و نفس نفس می زد:(دوستت رو پیدا کردم!)
و دستش را پیش کشید و تری بدون شنل با چهره ای عصبانی از پشتش ظاهر شد.ساشا باورش نمی شد:(تو...تو دنبال تری رفته بودی؟)
رافائل با تعجب پرسید:(مگه دنبالش نمی گشتی؟)
کلودیا با نگرانی تکرار کرد:(ساشا دومنیک)
ساشا گیج شده از رفتار پسرک نمی شنید!این پسر یا فرشته بود یا دیوانه!تری غرید:(کجاست؟پسرک احمق کجاست؟)
ساشا هنوز هم چشم بر رافائل داشت:(کی رو می گی؟)
کلودیا با خشم و ترس شدید تر تکرار کرد:(ساشا دومنیک)
ساشا بخود آمد و رو به تری کرد:(بریم...تو هم طبقه دوم هستی)
رافائل سر خم کرد:(پس من برم...خداحافظ)
اما ساشا با عجله بازوی او را گرفت:(صبر کن...)
رافائل ایستاد:(کار دیگه ای داری؟)
ساشا بی اختیار لبخند زد:(تو...خیلی خوبی!)
رافائل لبخند شرمگینی به لب آورد که زیبایی ظاهری اش را دوچندان کرد:(قابلی نداشت...هر وقت به کمک احتیاج داشتید می تونید روی من حساب کنید)
و خود را رهانید و دوان دوان وارد جمعیت شد.کلودیا قصد کوتاه آمدن نداشت.بنظر می آمد غیبت آن سه نفر مشکوک تر از آن است که نادیده گرفته شود.پس باز هم داد زد:(ساشا دومنیک!)
خانم بارتل بالاخره رو به او کرد:(اون توی لیست منم هست!)
کلودیا آب دهانش را قورت داد و با خشم گفت:(فعلاً که غایبه!)
خانم بارتل به او نزدیک تر شد:(آلواردو هم توی لییست من بود.)
کلودیا طبق نقشه با تمسخر گفت:(پس لیست شما ایراد داره!)
خانم بارتل با ناباوری دوباره مشغول چک کردن لیست خود شد.ساشا رو به تری کرد:(کجا بودی تو؟)
تری اشاره داد راه بیفتند:(توی یکی از دستشویی های کشتی قفل بودم)
ساشا شوکه شد:(چرا؟)
تری غرید:(نپرس چرا؟بپرس کی این کار رو کرد!)
ساشا وحشت کرد:(یکی از مسئولین؟)
(خیر اون پسره بی سروپا...ریمی ولش!)
ساشا شوکه شد:(ولش؟اما چراباید این کار رو بکنه؟)
(چه بدونم؟بذار دستم بهش برسه...نفهمیدی اون آشغال کدوم طبقه افتاد؟)
(فکر کنم طبقه چهارم...تعریف کن ببینم چی شد؟)
کلودیا از یافتن ساشا ناامید شده بود و ادامه لیستش را می خواند بی خبر از آنکه لیست او هم مثل لیست کوین و مایکل کامل شده بود.
تری دوشادوش ساشا وارد سالن شد:(منم مثل بقیه حاضر شده بودم بیام عرشه که یکی از پسرها رو دیدم و فقط از روی کنجکاوی اینکه شاید شباهتی بین خودمون پیدا کنم پیشش رفتم.هنوز سلام نداده بودم که پسره احمق صدام کرد:"تری ویلسون آقای افرون باهاتون کار داره!"طوری وانمود می کرد انگار منو نمی شناسه مونده بودم آقای افرون کیه؟رفتم پیشش گفت دنبالم بیایید!ترسیدم پیش بچه ها چیزی بپرسم دنبالش از راهروها گذشتم از جلوی دستشویی ها که رد می شدیم ایستادو اطراف رو دید زد. فکر کردم می خواد چیزی بگه که یهویی منو توی یکی از دستشویی ها هل داد و در رو از عقب قفل کرد!)
(حتماً ترسیده تو به اون پسره چیزی بگی!)
(خوب اینو می تونست توی راهرو بگه...اصلاً مگه اون کیه که ماباید به حرفش عمل کنیم؟اونم مثل ما یکی از افراد داخل لیست!)
(می دونی تری...حالا دیگه منم کمی دودل شدم تا خطری ما رو تهدید نمی کنه بهتره صبر کنیم تا علت انتخاب شدنمون رو پیدا کنیم...شاید جواب خیلی ساده ای داشته باشه شاید هم خیلی جدی باشه و هر آگاهی ما وضع رو بدتر کنه حالاتنها کاری که می تونیم بکنیم اینه که سعی کنیم همدیگه رو بشناسیم تا تشابه ها رو پیدا کنیم و موقعیتمون رو بسنجیم و اگر لازم شد تحقیق کنیم بعد...)
تری عصبانی شد:(اون بهت چیزی گفته؟)
به طبقه دوم رسیده بودند.ساشا با بی حوصلگی به انتظار خوانده شدن اسمش چمدانش را زمین گذاشت:(نه من فقط خسته شدم!تو هر کاری دلت می خواد بکن من دیگه نیستم!)
تری تعجب کرد:(اما تو هم یکی از ما هستی یعنی نگران نیستی بفهمی موضوع چیه؟)
ساشا جواب نداده کلودیا صدا کرد:(ساشا دومنیک...ونیز کینگ....بروکلین کینگ اتاق ب سی و سه)
نگاه آندو بر هم قفل شد.تری نالید:(توی یک اتاق افتادیم...حالا چی داری بگی؟)
ساشا با تردید زمزمه کرد:(شاید تصادفیه؟)
(یااگه بقیه هم جدا افتاده باشند؟)
ساشا چمدانش را برداشت:(برو بالا...تو طبقه سوم هستی)
و تری شروع به دویدن کرد.
-
اول!
.
.
.
عالی تر از عالی گلم. نمیشه یه جوری زودتر همشو بذاری؟میخوام زودتر بشینم و بخونم و تهشو در بیارم! عادت دارم یه کتاب وقتی شروع کردم دیگه نذارم زمین تا یا تموم شده باشه یا دیگه نتونم ادامه بدم!
تازه این مال کتاب غریبه هاست! دلم داره غنج می زنه برای خوندن کامل کتاب تو گلم........کاش زودتر همشو آپ کنی
-
مهدی جون منم از خدام بود زودتر می تونستم بنویسم بماند که فقط یک صدم رمان نوشته شده یک هزارمش هم تایپ نشده یعنی اینها رو همین امروز تایپ کردم گذاشتم و دیگه تایپ شده ندارم که بذارم فردا بازم تکه ای تایپ می کنم تا بتونم بذارم اینجا..خلاصه شرمنده همتونم...بادلگرمی شماست که می نویسم...
-
وسترن جان از وقتی که تاپیکت منتقل شد اینجا زیاد بهش سر نزد دلم برای رمانهای زیبایت تنگ شده بود امیدوارم این یکی هم مانند دوتی قبلی عالی باشه دوستت دارم
-
وسترن جان هم بابت اسامی و هم قسمت جدید ممنون عزیز
خسته نباشی
ممنون از راهنمایی
می خواستم همه داستان همون طور که تو زمان حال می گذره روایت کننده هم ان یه نفر باشه یه چیزی مثل رمان رانده شدگان
فقط راوی داستان کسی مثل سایمن باشه اما بتونه همه جنبه های افراد و ویژگی هاشون را بیان کنم
من تو این زمینه خیلی مشکل دارم نه اینکه تازه کارم
ببینم شما وقتی می خواهید یه چیزی را توضیح بدید چه ویژگی را رد نظر می گیرید تا زیاد در ان مورد که صحبت می شه حرف نزنید
اینم یه مشکل دیگه از یه مبتدی
-
خواهش می کنم دوست عزیز.انتخاب کسی مثل سایمن عالیه چون فرد کمک کننده است و حضور داره وخوش صحبته اگه شخصیتت
کسی مثل اون باشه کارت راحت تره فقط من منظورت رو از مشکلت نفهمیدم ...منظورت از یه چیز چیه؟شخص؟موضوع؟اشیا...
یعنی چی تا زیاد در اون مورد که صحبت می شه؟منظورت بین کاراکتر هاست؟کاراکترها از چیزی صحبت می کنند و شما می خواهید یک چیز دیگه رو توصیف کنید؟اون چیز چیه؟یعنی واضح تر بگید راحت تر می شه صحبت کرد و فکر کنم مثال بزنید بهتره...شرمنده !
-
ببین دوست عزیز
مثلا شخصیت اصلی xو شخصیت دوم y
x می خواد احساسات شخصیت دوم را بیان کنه به طوری که گوینده خودش هستش اما باید به گونه ای باشه
که وقتی خواننده ان را می خونه احساس کنه که از زبانه y هستش
همه چیز از زبان خودشه راوی داستانه و در زمان حال