اي والله خيلي قشنگ بود
Printable View
اي والله خيلي قشنگ بود
شوخی با خیام
«گویند بهشت و حورعین خواهد بود»// «آنجا می ناب و انگبین خواهد بود»
دانم که زشانس و بخت و اقبال کجم// فردوس منم مثل زمین خواهد بود
«ای دوست غم جهان بیهوده مخور»// از ظرف کسی شربت و پالود مخور
از بانک تو بهر مسکنت وام مگیر // پولی که به بهره گشته آلوده مخور
« ای دوست حقیقت شنو از من سخنی»// هرگز تو مگو راز دل خود به زنی
اونیز بگوید به زن همسایه// گردند همه خبربه چشمک زدنی
«گویند مرا که دوزخی باشد مست»// آتش بزنند برسروگردن و دست
در آتش هجر تو بسوزم شب و روز// گویی که جهنم منم اینجا هست
« کم کن طمع از جهان و می زی خرسند»// برکلّۀ طاس خود بزن مو پیوند
هرصبح به موی خود بزن قدری ژل// تا بلکه کنی تو دختری را دربند
چند طنز كوتاه:
در تمام طول عمر هرچه خواست بارم کرد// نزد این و آن هردم او زبون و خوارم کرد
شد حراج ماشینم ، بهر خورده فرمایش// دیدی آخر عمری بر خری سوارم کرد
×××
پشت پیکانی نوشته این چنین// احترام پیش کسوت را بنه
سبقت از پیران نباشد افتخار// ای پژو من را به پشت سر منه
×××
غذایت پرنمک، پرنقص و عیبه// ازاین رو می خورم هرروز میوه
چومن دارم فشارخون بالا // غذایت چون خورم گردی تو بیوه
××××
خدا خیرت دهد با این غذایت// از این رخسار و این ناز و ادایت
غذایت بی مزه رخسار ضایع// ولی از ترس می گردم فدایت
فريب خورده
من كه در آباديم نان و نوايي داشتم// خانۀ خشت و گلي با صفايي داشتم
لقمه اي نان حلالي بود اندر سفره ام// روز و شب بر درگه اش حمد و ثنايي داشتم
پس چرا وارد به اين شهر پراز غوغا شدم// من كه در ده بهترين آب و هوايي داشتم
قلب من مي گيرد اينجا درپسين غمزده// من كه در آنجا پسين دلگشايي داشتم
گشته ام مزدور مردم فعله گي شد پیشه ام // گرچه در آنجا زمين و آب و باغي داشتم
بس كه سگدو مي زنم پاهاي من كرده ورم// لااقل آنجا به زير پا الاغي داشتم
گشته ام خوار و ذليل اين و آن در اين ديار// من كه روزي آن چنان باددماغي داشتم
حسرتي «جاويد» مانده در دل از شبهاي ده// چون در كاشانه ام روشن چراغي داشتم
زبان حال یک روستایی که به امیدزندگی بهتر به شهر آمده
دیشب به خواب دیدم گردیده ام گدایی// سرشارم از زرو مال بی هیچ مدّعایی
چون صبحدم رمیدم از خواب ناز دیدم// من هستم و لحافی همراه متکّایی
گفتم خدا چه می شد گرخواب من شدی راست// می گشتمی گدایی بی چون و بی چرایی
ممنون آقای جاوید
واقعا تک تک اشعارتون زیبا هستند
امیدوارم موفق باشید
نقل قول:
نوشته شده توسط armin_goooodboy
ازلطفت ممنونم دوست عزيز
شكايت ني
درقيامت ني حكايت ها كند// ازمن و از تو شكايت ها كند
اين كه ما اورا چرا ببريده ايم؟// کزنیستانش چرا ما چیده ایم
اوبگوید تاب داری چیدنت؟// دوری از یاران خود را دیدنت؟
پس چرا من را زریشه چیده ای؟// مرگ من را با دوچشمت دیده ای
اوبگويد از غم هجران خود// ازغم دوري زنزديكان خود
از جفاي تيغ ما برپيكرش// ما كه ببريديم آن گونه سرش
تا از آن سازيم ساز خويش را // تا دهد تسكين دل پر ريش را
ما جدا کردیم اورا زاصل خویش// غصّه و غم در دلش کردیم بیش
او فدا شد تا نوايي سردهد// تا كه شايد غصّه ها را پردهد
ليك شد بس نغمه هايش جان گداز// گفت از هجروجدايي ، سوز و ساز
او به هر جمعیتی نالان شدی// دردهای کهنه را درمان شدی
نی نوای عاشقی سرداد و رفت// درره معشوق خود سرداد و رفت
گاه شد اوهمنشین یک شبان// گاه همراز دل دریا دلان
هیچ سازی همچونی دمساز نی// در طریق عاشقی سربازنی
هرکسی از ظن خود شد یا رنی// نغمه اش«جاوید » شد از بهروی
ممنون
خيلي قشنگ بود آقاي جاويد
ازدوركه مي آمد چون كبك خرامان بود// زلفان پريشانش برشانه نمايان بود
نزديك چو آمد او هوش از سر من بربود// چون گنده سبيل او تا زير زنخدان بود
××××××××××
قلادۀ سگ به دست و باعشوه وناز// ازبهرپُزوافاده اوآمد باز
ازبس به همه تكبّراومي فرمود// گويا كه به نام اوست نصف شيراز
××××××××××××××
خدای رانت خواریست آقازاده// به فکر رشوه خواریست آقازاده
به گِل ماندم بسان یک خرلنگ// چه اسب یکّه تازیست آقازاده
عـــشـــق خری
دیروز یکی کره الاغی لگد انداخت// یک لحظه به یک ماده ی دیگر نظر انداخت
دل باخت به آن ماده الاغ خر خوشگل// یکبار دگربردل خود شور و شر انداخت
چون پوزه ی خود بر سر و بر روی کشیدش// شد کوره ای از آتش و بر جان خر انداخت
از غمزه ی آن ماده خر خوش بر و هیکل// دیوانه شد و دست به زیر کمر انداخت
یک لحظه بخود گفت که گیرد ببرش تنگ// زین فکر تن خویش به آغوش خر انداخت
آن ماده خرهم گفت هواخواه تو هستم// این گفته ی معشوق به جانش شرر انداخت
از فرط خوشی نعره ی خر در چمنی زد// اندر دل معشوق هوای سفر انداخت
در پیش گرفتند ره دشت و دمن را// برگی دگر از عشق خری در نظر انداخت
بوسه
بوسه یعنی مُنتهای عاشقی// بردلت بارد بلای عاشقی
بوسه یعنی من دگرما گشته ایم// باهوای کوی دل آغشته ایم
بوسه یعنی مهرمن تقدیم تو// خاطراتش مانده درتقویم تو
بوسه یعنی غنچۀ گلهای باغ // بوسه می سازد تنت را داغ داغ
بوسه یعنی هجرمان پایان گرفت// درد بی درمانمان درمان گرفت
بوسه یعنی اشتیاق هردولب// بوسه یعنی طعم شیرین رُطب
بوسه یعنی داد بی آوای دل// چون زنی برلب بگویی وای ِ دل
بوسه گاهی معنی مهرپدر// بردل مادربیاندازد شرر
بوسه گاهی معنی هجر و فراق// لحظۀ تلخ جدایی ،انشقاق
بوسه گاهی بوی شهوت می دهد//مزّه هتک وجسارت می دهد
بوسه گاهی جای معنای سپاس// گیرد و، تا لطف را دارند پاس
بوسه ی« جاوید » بر دست کَسی// کو بگیرد حق کَس از ناکَسی
انشقاق= پراکنده شدن
خیییییییییییییییییییلی قشنگ بود
آقا ممنون واقعا حال کردیم
کارمند نمونه
دیشب به خواب دیدم ،گردیده ام نمونه// دربین کارمندان اندر ادارۀ خود
تشویق می نمودند ،کف می زدند مرتب//در آسمان بختم دیده ستارۀ خود
آمد مدیرنزدیک ،با چهره ای گشاده// در دست او دو سکّه با یک سوییچ پیکان
من را به پیش خود خواند ،از بهر اخذ آنها // رفتم گرفتم هردو با دستهای لرزان
با حسرتی فراوان ،در من نظاره می شد// ازسوی هم قطاران حتی مدیر بنده
من غرق شادی و شور، اشک از دو دیده جاری// از اینکه گشته بودم در این میان برنده
از شدّت مسّرت، از خواب خوش پریدم// دیدم که ظهر نزدیک من توی رختخوابم
با سرعتی فراوان ،سوی اداره رفتم// در طول راه بودم دائم به فکر خوابم
وارد شدم اداره ،دیدم به روی میزم// بنهاده آبدارچی یک نامۀ از مدیرم
توبیخ نامه ای بود ،امضای او به زیرش// خواندم چو نامه برخاست صد آه از ضمیرم
تاخیرها و غیبت ،شد موجب نکوهش// رویای دیشب من گردید نقش بر آب
گفتم دوباره «جاوید» ، وارونه گشت خوابت// مانند دفعۀ پیش خیری ندیدی از خواب
دوست عزيزم يعني اين شعرهارو خودت گفتي ؟
چرا مجموعه اشعارت رو چاپ نمي كني؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
شعرهاتون خيلي قشنگن. اقاي Rammstien درست ميگن چرا مجموعه اشعارت رو چاپ نمي كني؟
نقل قول:
نوشته شده توسط Mooi
دوستان عزيز ضمن تشكر از لطفتان به اطلاع مي رساند كه مجموعه اشعارم (البته قسمتي از ان) در كتابي تحت عنوان گلستان جاويد گردآوري كرده ام كه پس از يكسال در اداره ارشاد موندن تازگي ها مجوز آنرا صادر كردند و بزودي به زير چاپ مي رود
جام دگر ده مرا
عاشق زار توام،جام دگر ده مرا// باسخنی زعشق خویش ، بازخبرده مرا
گرچه برایم ضرر، دارد اگر می خورم// زان لب نوشین خود ، باز ضرر ده مرا
این دل خاموش من، بی تو بُود سرد و یخ//زاتش عشقت بیا ، شور و شررده مرا
صحبت تو ای صنم، چون گهری قیمتی است// از صدف بسته ات،دُرّو گهر ده مرا
شمس و قمر روی تو ،مشک ختن بوی تو// چهرۀ خود برگشا ،شمس و قمر ده مرا
بی تو چنان مرغکی ،بی پر و بالم کنون// روی نما سوی من ، بالی و پرده مرا
ازغم هجران تو، دیدۀ «جاوید» تار// نکهتی آور زخود ،نوربصرده مرا
محمد عزيزم
اميد وارم كه هميشه جاويد باشي
از اينكه قبلا نگفتم عذر ميخوام
موفق و جاويد باشي
مشکل بیکاری
اگرروزی شوم مسئول دولت// ویا مجلس روم با رأی ملت
نمایم مشکلات مملکت حل// کنم بعضی امور خاصّ منحل
در امر اشتغال و کسب و پیشه// کنم حلّ مشکلاتش را زریشه
پس از دیپلم همه بی سّد کنکور// کنم وارد به دانشگاه با زور
کنم دوران تحصیلات افزون // که دانشجو نیاید زود بیرون
شود مشغول تحصیل تا چهل سال // زبیکاری برون آید به هر حال
چواوآید برون در سن شصت است// ودیگر آن زمان او بازنشست است
برند اورا سرای سالمندان// اگرچه باشد آن جا مثل زندان
بنابراین همه مشغول باشند// همه این طرح را مشمول باشند
دگر «جاوید »غیراز راه بالا// ندارد راه حلّی بهتر حالا
رباعيات طنز:
های لایت چوکرد موی او زیبا شد// ریمل چوکشید بر مژه گیرا شد
باتاتوی ابرو و رژ و پودر و کرم// آن دختر زشت چون گل حمرا شد
هرچند که سنّ تو رود بالاتر// آن چهرۀ دلفریب تو گیراتر
گویا که چنان قالی کرمانی تو// هرچند که پاخورد شود زیبا تر
هرچند بُود به این و آنم میلی // از شدت ضعف زرد گشتم خیلی
هرگز نکنم دست به پیش تو دراز// چون سرخ کنم صورت خود با سیلی
محمد جان...دستت درست.
من طلب شعرات شدم.
يه شعر واسه من بگ..من يه آهنگ تكنو اساسي ساختم....در انتظار شعر توپم.
بي جوابم نزار.دستت درد نكنه.
يا حق ;)
ديگه DJ Aligator گفتن و Techno گفتن و محمد جاويد...نقل قول:
نوشته شده توسط Man Hunter
جالا از كي شهريار(علي)تو شعر گير كرده؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
البوم جديد ميخواي بدي؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چاكرتم رامشتين جون....چي كار كنيم.!!!!!نقل قول:
نوشته شده توسط RAMMSTEIN
يا حق
نقل قول:
نوشته شده توسط محمد جاوید
افرين به شما با اين شعر زيبايت
آن كَس كه زپول ربح پروارشود// ازپول و زمين و خانه سرشار شود
بايد كه بداند او كه در روز جزا// درآتش خشم حق گرفتار شود
من درعجبم زقدرت قشر زنان// بس رنج كشند موقع زايمان
روزدگر آن رنج فراموش كنند// با شوهر خود شوند باز هم پيمان
کاش می شد
کاش می شد می شدم همچون یکی باز شکاری// برفراز آسمان شهر او پرواز می کردم
بعد صید آن خرامان کبک خوش رفتار// قلب اورا عاشقانه با دلم دمساز می کردم
کاش می شد می شدم همچون گلی زیبا// تامرا می چید و در گلدان مکان می داد
آب می داد او مرا با شبنم اشکش// این گل پژمرده را هرلحظه جان می داد
کاش می شد می شدم من یک پرنده// تا مرا آن یار زیبا در قفس می کرد
دانه می خوردم زدست مهربان او// می پریدم دربَرَش هرلحظه ای که او هوس می کرد
کاش می شد می شدم بیت الغزل هایش// تا شوم «جاوید » دردیوان شعراو
با صدای دلنوازش خوانَدَم هرروز// تا ببارد برتنم باران مهر او
دوست عزيز مرسي بسيار عالي !!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوبه پیشرفت میکنی !
ممنون بسيار عالي بود دوست عزيز
راز انتظار
من ندانم چیست راز انتظار؟// درخزان ماندن به امّید بهار
چیست رمز و راز این دلواپسی؟// چشم در راه دوچشمان خُمار
آن گلی که بوی نرگس می دهد// بوی عطردلگشای کوی یار
آن نگار در نقاب ِ قرن ها// گوش بر فرمان ِیار ِپرده دار
هر که دارد هر مرام و مسلکی//دیده در راه هست ، بی صبر و قرار
گبر و ترسا و مسلمان ومجوس// منتظر هستند و بس امیّدوار
هر کسی اورا به نامی خوانَدش// این دلارام ِعزیز تک سوار
من ندانم کی به پایان می رسد؟// انتظار توده های بی شمار
کی براندازد حجاب وپرده را؟// کی رسد آواز و گلبانگ هزار؟
کی دهد فرمان خدای ذوالجلال؟// تا دهد درس ادب آموزگار
کی شود آدینۀ صبح حضور؟// کی خورَد دجّال سیلی از سوار؟
کی شوم آگه ز راز انتظار؟//کی بیابد این دل محزون قرار
منتظر هرچند در سختی بُوَد// یا زکف داده عنان اختیار
لیک با یادش شود دل منجلی// زان مه «جاوید» وفخر روزگار
سلامنقل قول:
نوشته شده توسط محمد جاوید
ایولا آقای جاوید
همه شعرات عالیه
از اینم خیلی خوشم اومد
مرسی
سلام آقاي جاويد دستت درد نكنه من كه خيلي با شعرهات حال مي كنم
مي خواستم ازت اجازه بگيرم بعضي هاشون رو پرينت بگيرم البته فقط براي استفاده شخصي خودم و ديوارهاي خونه
اگر اجازه بدي
خداحافظ
خوشا آن کس که ذوق شاعری دارد
به دست خویش هر دم عصای سامری دارد ! ! ! :thumbsup:
عالیه فرصت کردی بیا مشاعره کنیم .خیلی خوشحال میشم . :)
سلام محمد جان شعرات خیلی قشنگه دمت گرم خيلی حال کردم به خدا يه درخواست ازت داشتم
ميشه باسيه من يه شعر در مورده ماه رجب و 13 قدير که ميلاد حضرت علی بگی دست درد نکنه
نقل قول:
نوشته شده توسط Mahdi Hero
ممنون دوست من فعلا اين شعر را در خصوص حضرت علي(ع) كه قبلا سروده ام داشته باش تا بعد:
چـــو احـمـد ديـن خـود را بـــر مــلا كـرد // به فرمان خدا حق را صدا كرد
پســـر عــَمّــــش عـلي دوّم مـسـلـــمـــان// به تعليمات اوآورد ايمان
علي دريــاي عــلــم و حــلــم وايـــمــــان // علي شير عرب فخر مسلمان
عـلي نـستـوه ،عـلي حـــق و حــقــيـقـــت// علي معناي مردي و شرافت
بـه مـيـدان نـبـــــرد او شــيـــر بــيــشـــه// محمّد را مددكار هميشه
علي نــــور و عـــلي مــنـشـــور ايــمــان // علي آن اولين مرد مسلمان
علي دريـــاي جـــوداســت و سخـــــاوت// علی سر لوحۀ عشق و رشادت
علی الــــگــــوی مــــــردان مــــجــاهـــد// علي مخلوق حق محبوبِ حامد
عــلـی شــمــشـیـر حـــق، قـــرآن نــاطــق// علی خود هم دلیل حق و منطق
علی اوّل امام است و هُمام است// خلافت هم به او ختم و تمام است
عــلـی دامــــاد خــــتـم الــمرسلـیـن اسـت// نبی انگشتر و مولا نگین است
علی مــحــبــوب سنی ، عشق شیعه// چراکه او امام است و خلیفه
علي سر رشتۀ علم امامت// عــلــی «جــاویــد» تــــاریــــخ شـــجـــاعـت
بازم گل کاشتی
نقل قول:
نوشته شده توسط mirmohammadi
ممنونم از تو دوست عزيز . براي استفاده شخصي ايرادي ندارد
روده دراز
صبح جمعه با صدای زنگ برپا خاستم// گرچه در آن روز قصد استراحت داشتم
پشت خط نازک صدایی بود و فهمیدم که او// قصد دارد با عیال بنده سازد گفتگو
گوشی را دادم به دستش تا که او صحبت کند// طبق معمول از فرشته یا زری غیبت کند
چانه ها گرم است و گویی صحبت از صبحانه نیست// گوییا جزاو دگرفردی درون خانه نیست
صحبت از کفش و لباس تازۀ عصمت خانم// تاتوی ابرو و میک آپ وفِر شوکت خانم
شد برای من پنیر و نان وچای دیشلمه// بعد رفتند بر سر موضوع دیگ و قابلمه
بعد از آن صحبت زخیاطی و امر ِ دوخت و دوز// گشت موضوع سخن تا از ره آمد نیم روز
صحبت از دعوای نسرین بود با مادر شوور// وای بمیرم اعظم از دست هووش گشته پکر
ظهر نزدیک است و بحث وگفتگو اتمام نیست// همسرم در فکر صبحانه، ناهار و شام نیست
صحبت از گوشواره ودستبند همروس زری// رنگ موی تازه و مانتوی زیبای پری
شد ناهار و شام ومن از گشنگی بی هوش ومنگ// اعتراضی گرکنم خانه شود میدان جنگ
شامگاهان چون که شد بحث و جدل پایان گرفت // این سرشوریده ام باردگر سامان گرفت
مادمازل چون یافت از صحبت فراغ // گفت با صبحانه قهوه می خوری یا چای داغ
گفتمش صبحانۀ فردا اگر مقصود هست// وقت داری، از برای چای و قهوه زود هست
گشته «جاوید» از تلفن های تو گیج و دبنگ // می نخورده گشته از وراجی ات مست و ملنگ