بیشتر فکر میکردم در تسخیر قلبی خواهم مُـــــرد که دوستمـــــ ندارد
اما امــــــروز ناکام از فکر دیــــــروز در زنـــدانی مُـــــردم که زندان بانش
دوستم دارد.
Printable View
بیشتر فکر میکردم در تسخیر قلبی خواهم مُـــــرد که دوستمـــــ ندارد
اما امــــــروز ناکام از فکر دیــــــروز در زنـــدانی مُـــــردم که زندان بانش
دوستم دارد.
از وقتی که رفته ام کمتر کسی او را به جان عزیزش قسم داده است!
خاکی ترین انسان روی زمین با آبی تبدیل به گِل شد که تَـــــــــر بود از عرق شرم دوستــــــ داشتن!
ما میتوانیم تنها انسانهایی باشیم که شایسته تنها ماندن نبودن ولی تنها ماندن زمانی که نیــــــــــاز بر سر راه دام می انداخت ولی قلب صبور نوید صبر میداد و آمدن!
یه وقتایی خاطراتت از دلتنگی هات کمترن....
یه آغوشهایی به روت باز میشن که گرم نیست فقط دو تا دست و بس!
یه خیابون هایی هست که میتونی توشون قدم بزنی اما راه به جایی ندارن...
یه آلبوم هایی هست که عکساش اونی نیست که تو بخوای...
یه درد هایی هست که میگیره و امونتو میبره اما نمیتونی بگی چیه...
یه حرفهایی هست که باید بنویسی و نمیتونی چون دیگه خونده نمیشه...
پس یه جایی باید بری چون کسی منتظر رفتنته نه موندنت!
مثل همین حالا....که ارومی اما بودنت بیقرارش کرده!
پنجــــره ای ، نــــــوری و آسمـــــانی بی انتهـــــا و چشمـــــانی که دیگر سوی دیدن گلدان همســـــــایه را ندارد.
سالها میگذرد و به خیالم زمان درمان دردهاست و یکی از راه می رسد و تمام آنچه را که از پس سالها چال کرده ای
بیرون میکشد و دلت میخواهد به جای خاطرات خودت را زیر خاک چال کنی تا فاتحه تمام خاطره ها را با خودت یک جا بخوانند.
گاهی بد نیست جایی در حد یک گوشه ی روزنامه باطله بنویسم که دوست دارم بعضـــــــــی چیزها را!
وقتی کسی از سفر می آید دلم میگیرد ... وقتی کسی به سفر می رود دلم میگیرد !
تقصـــــــیر سفر نیست!
مسافری دارم که نه میاید نه می رود.
عمری است که کاغذی گیر می آورم و مینویسم از حرف هایی که دیگر در خلوتم هم جایی ندارند .
آهسته از کنار دیوار گذشت تا کسی عاشقش نشود .چشمش به سایه ای افتاد خودش عاشق شد!!!!
با سایه ام کنار آمده ام....قرار است بعد تو او همیشه پا به پایم بیاید !
خدا حکمتش را با خیانت و هوس و دروغ به من فهماند... گلچین خوبی بود! حالا در زندگی با حکمتی میمرم!
عاشقانه ای در کار نیستــــــ !
[ عشق قربانی معصوم غرور است هنوز ]
گاهی حواست نیست و کسی را که اصلا فکرش را نمیکنی برای خداحافظی دست تکان می دهد ...
نگاهت میکند ...لبخند می زند ... و شب قبل خواب برایت پیامی میفرستد!
و تو مات و مبهوت جمله را چند بار میخوانی ... چند بار ... چند بار...
[ سخته خدافظـــــــی .....]
دستی که به سمتم دراز شد دستم را گرفت تا موقع سقوط مرا بهتر به سمت پرتگـــــــاه هل بدهد!
خواننده ی هر شعری هستی باش ...امام این شعر زیادی از سرت زیاد بود!
[ کنــــــــارم هستی و بازم دلم تنگ میشه هر لحظه]
عشقـــــــ مفقود الاثری است در خاک غرور !
محض یک رویا هم شده
همین حوالی اگر خواستی
دقیقه ای به هوای آدمیت بنشین.
با یک سبد سیب از بهشت به دیدارت می آیم!
بهار من بیا کمی به آغوشم....
من خود آن پاییزم که بهاری شد وقتی در آغوشی ماند!
به خــدا حوصله ام میریزد ...
عطش خاطره دارد لب من...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوستت دارم ....چه فعل زیبایی است ولی هنوز نفهمیده ام چرا همیشه این واژه را از زبان کسی شنیدم که دوستم ندارد !
غم ها همچون همراهی بی آشیانه به دنبالم می آیند و بی انصاف ها به هیچ آشیانی هم دل خوش نمیکنند الا این دل وا مانده ی ما.
عاشق این مَن شدن پیگرد قانونی ندارد.قانون خیلی وقت است قد خروس قندی سر سه راه ناصر خسرو حراج میشود!
بر لب خسته ی من مهر سکوت هم نزنی نزدی!بخواهی نخواهی حرف هایم از چشمانم سرمیریزن.
منتظر ماندم برای این انتظار ها عمر دادم و سال صرف آمدنت کردم.
...
افسوس تو فقط گردی چشمانم را میبینی نه خط کج زیر چشم را..!!!
بدبخت کسیه که حرف دلش یه چیزه و عملش چیز دیگست!
بدبخت تر از اون ، اونکه حرف دل و عمل یکیه اما برداشت دیگران از عمل و حرفش چیز دیگست.
حالا بد بخت تر از اینا منم که حرفم و عملم مثل عروسک خیمه شب بازی مال اینو اونه:|
یادم باشد هر چند که یادم میرود که لحظه ی غم چه وفادار بود غم!
همیشه نگران مبادا بود...بلاخره مبادا رسید و او تنها کاری که توانست انجام بدهد شانه خالی کردن بود!
شانه های خسته ات را دیروز در زیر آفتاب بهاری دیدم که خسته تر از همیشه به دیوار تکیه داده بود .
به چهراَم آشنا آمد یکی پایین تر از دیگری بود...روزگاری سَــــرم روی این شانه خـــــانه داشت!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طعم دوست داشتن دارد اشکهایم./
پ ن : ..... تــــو به اشکـــــ اجــــــازه دادی توی چشــــم مـــــن بشینــــی.....
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خــــدا نیامرزد آنکه روی دلــــ مـــا یادگاری نوشت و رفتـــــ .
روی سنگــــ قبــر را که نوشتـــه ای حک میکنند فردایــشـ
کسی برای فاتحه خواندن میاد.
الا این دلِـــــ صاحب مُرده ی ما که یک فاتحه خوان هم ندارد.
اتوبوس که پر آمد جا نبود برای سوار شدن..دغدقه ای هم نداشتم ...به دَرک که دنیا دیر میکند وقتی تو مثل آدامس چسبیده ای به تنهاییت !
به عشقــــ دیدنت جانا!
که میدانمـــــــ که میدانـــــی
تمــــام شهر را تــــا صبح برای دیدنتــــــ گشتمـــــ.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هر شب که میخوابد ...
در فرسخ ها دور تر از جسم بی رمقش بیدارم...
آرام لالایی میخوانم ...
نازش را میکشم...
شب بیخیر میگویم ...
میبوسمش....
و دلم را میسپارم به دریای فکر و نرم نرم در شکستنش غرق میشوم!
عادت است دیگر نزدیک نمی آیم از دور نه داد میزنی نه دلم را میرنجانی.از دور برایش ناز میکنی .... و من ....هیچ!
شب برای من فقط سکوت و آرامش و بغض و گریه نیست....
حجم شب بیش از اینهاست....
شب تاوان گیسوی سفید من است .....
برای رو سیاهی دنیای که تاراج گر عشق بود!
یک روز دیـــ ــــ ـــــواری ترک برمیداد نه از سنگینی سقف از کلماتی که هر روز در گوشش میخوانم!
زندگیم چه ساده حراج شد ...وقتی تمام زندگیم خلاصه میشد در آغوش تو که آن را هم به این و آن بخشیدی.
چه تصادف عجیب و وحشتناکی کردیم....من با دلم رفته بودم ...او با دلش آمده بود ....
بعد از سانحه دیدم دلش خون گریه میکرد ....
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]