ترکه عينک دودي ميزنه ميره از خونه بيرون بعد پسرشو ميبينه ميزنه تو گوشش . پسره ميگه بابا چرا ميزني ؟ ميگه تو اين وقت شب بيرون چي کار ميکني ؟ پسره ميگه بابا شب نيست عينکتو بردار . ترکه عينکشو بر ميداره دوباره ميزنه زير گوش پسره . پسرش
ميپرسه بابا واسه ......چي ميزني ؟ ميگه تو از ديشب تا حالا اينجا چه کار ميکردي
.................................................. ....
قزوينيه 7 جلد مثنوي مي نويسه
اسمشو مي گذاره خسرو و فرهاد
*************************
غضنفر از تاکسي پياده مي شه درو
محکم مي بنده مي گه پدر سگ خودتي راننده ميگه من که چيزي نگفتم ، غضنفر مي گه بعدا که مي گي
*************************
يه بار يه ترکه 2 تا خيار دستش بوده ميره بقالی ميپرسه آقا خيارشور داريد؟بقاليه ميگه بله داريم...ترکه ميگه قربون دستت اين 2 تا رو هم بشور
*************************
اسپانيايي ها ميگن : "عشق ساكت
است اما اگر حرف بزند از هر صدايي بلندتر است "ايتاليايي ها ميگن: "عشق يعني ترس از دست دادن تو !
" ايراني ها ميگن : "عشق سوء تفاهمي است بين دو احمق كه با يك ببخشيد تمام ميشود
************************
ترکه با يه دختره دوست ميشه. دختره ميگه من ايدزيم! ترکه ميگه عيب نداره منم تبريزي ام
************************************
یه نفر یه قزوینیه رو میبینه میره جلو و كلی باهاش احوال پرسی میكنه اما قزوینیه زیاد تحویلش نمیگیره. بعد كه میره، قزوینیه برمیگیرده از پشت بهش نگاه میكنه میگه : رضا تویی؟ ببخشید كه نشناختمت
**************************
به رشتيه ميگن: تو 8 سال اسير
بودي، چطور بچه 2 ساله داري؟ ميگه: من اسير بودم، خانوم كه اسير نبوده
*************************
ترکه از بچه اش میپرسه عزيزم چند سالته ؟ بچه ميگه :2 سالمه! ترکه يکی محکم ميزنه تو سر بچه اش ميگه: خاک تو اون سرت کنن هم سن و سالهای تو الان بيست سالشونه
*****************************
به غضنفر ميگن تلخ ترين خاطره اي
كه داري چيه؟ ميگه وقتي داشتيم جنازه يه بچه بمي رو خاك ميكرديم همش ميگفت عمو جان به خدا من زنده ام
***************************
مردها تا آرزو دارند اونقدر که
مادرشون میگه، خوش تیپ باشن اونقدر که بچه شون میگه، پولدار باشن اونقدر که زنشون شک داره ، زن داشته باشن
******************************************
دلداری غضنفر به دوست دخترش : مهم نیست که قشنگ نیستی ! قشنگ اینه که مهم نیستی
******************************************
به غضنفر میگن به زنبوریی که از کندو محافظت میکنن چی میگن....؟ غضنفرمیگه: خسته نباشین
---------- Post added at 02:15 AM ---------- Previous post was at 02:11 AM ----------
گفت مردی به همسرش روزی
من بميرم چگونه خواهی زيست؟
گفت: از چند و چون آن بگذر
تو بميری برای من کافيست!
*****
سیاستمدار کسی است که: می تواند به شما بگوید به جهنم بروید، منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید!
روانشناس کسی است که: از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد که همسرتان مجانی از شما می پرسد!
*****
مهمان: آقا تشريف دارند؟
مستخدم: نخير، رفتهاند مسافرت.
مهمان: براي تفريح؟
مستخدم: نخير، با خانم رفتهاند!
*****
مرد: وقتى من مُردم، هيچ مرد دیگه ای مثل من پيدا نخواهى کرد.
زن: حالا چرا فکر مى کنى که بعد از تو بازم دنبال کسى «مثل تو» خواهم گشت!؟
*****
يارو با زنش میرند پیش دندانپزشک و شروع میکنه به رجز خوانی که:
آقای دکتر بیخود وقتت رو با داروی بیحسی و مسکن تلف نکن، یکضرب دندان را بکش و کار را تمام کن.
دکتر میگه: ایول الله به شجاعت شما، کاش همه مریضا اینطوری بودن! خوب حالا کدام دندانه که درد میکنه؟
طرف به زنش میگه: عزیزم دندان خرابت را به آقای دکتر نشان بده!
*****
بچه: بابا من کی آنقدر بزرگ میشم که هر کاری دلم خواست بکنم؟
بابا: پسرم، تا حالا کسی اینقدر بزرگ نشده!
*****
دو تا دیوونه از تیمارستان فرار می کنن. ریل راه آهنو می گیرن و راه می افتن طرف شهر.
اولی میپرسه: کی می رسیم به شهر؟ دومیه یه نقطه رو اون دورا نشون می ده و میگه: هر وقت این دو تا خط به هم برسن.
می رن و می رن ... تا اولیه خسته میشه. می گه: پس چرا نمی رسیم؟
دومیه برمی گرده و عقبو نگاه می کنه و می گه: فکر کنم ردش کردیم
****
یکی از ملانصرالدين می پرسه چه جوری جنگ شروع می شه؟
ملا بدون معطلی یکی می زنه توی گوش طرف و میگه اینجوری
---------- Post added at 02:15 AM