پارادوکس زیبایی بود!نقل قول:
Printable View
پارادوکس زیبایی بود!نقل قول:
شک دارم شما معنی پارادکس رو بدونید.نقل قول:
پارادوکس در منطق به حکم یا احکامی ظاهرا صحیح گفته میشود که منجر به تناقض میشوند یا با شهود مطابقت نمییابند. در عین حال به جملات متناقض و حتی مخالف که یک حقیقت واحد را بیان میکنند نیز پارادوکس میگویند.
ادعای شما مبنی بر پارادکس بودن جملات من تا وقتی دلیلی برای اون گفته نشه یک ادعای بدون اثبات است و طبیعتن نیازی به پاسخ نداره.
برخلاف آنچه بسیاری معتقدندکه این عقل است که انسان راهدایت می کند. آنچه انسان راهدایت می کند:دردهاونیازهای آن است.
ما همه از خدا فرار می کنیم، از ایمان داشتن فرار می کنیم، از با خدا بودن، از با ایمان بودن می ترسیم. اگر بگذاریم خدا ما را بگیرد، اون موقع هست که به آرامش می رسیم اون موقع به آزادی می رسیم.
در مورد اثبات خدا هم به نظر من اثبات خدا چه با عقل و چه با احساس امکان پذیر نیست اما از خیلی راه ها می توان به خدا رسید راه های رسیدن به خدا بی نهایت است اما با عقل محسوس نیست
*/اگه اعتراض کردین زیاد منتظر جواب نباشید چون شاید جواب ندم/*
با توجه به قانون بقای ماده و انرژی، غیر ممکن است جهان از نیستی بوجود آمده باشد. نظربه بیگ بنگ تمام ذرات جهان بعد از انفجار ماده ازلی اولیه می داند. در مرحله دوم تا چهارم شرح داده شده ذرات اتم گونه از کوارک ها و الکترون ها و پاد ذرههای تشکیل شده است و خود این ذرات تشکیل دهنده ماده ازلی اند.
از جمله ايراداتى كه گاهى از طرف مادى ها به خداپرستان گرفته مى شود مسئله «ابداع» است.
گرچه اين ايراد چندان جنبه علمى و منظقى ندارد، ولى در صورت و لباس علمى بيان شده و از نظر تبليغى مؤثر است.
آنها مى گويند: «بنابر عقيده الهيّين، عالم حادث است و از عدم به وجود آمده است، ما سئوال مى كنيم كه: مگر مى شود عدم، منشأ وجود چيزى شود؟
عدم چيزى نيست تا علت وجود گردد، با آنكه در جاى خود ثابت شده است كه ممكن نيست نقيض شىء صفت شىء باشد; از طرفى همه مى دانيم كه وجود و عدم، نقيض يكديگرند.
پس چگونه ممكن است« عدم» علت «وجود» باشد؟ و به عبارت ساده تر:
شما خداپرستان معتقديد كه: عالم، حادث است و از نيستى به هستى آمده است. مگر ممكن است نيستى، منشأ و اصل هستى باشد؟!»
و نيز اضافه مى كنند: «بايد هر حادثى در زمان و مكان واقع شود. آيا قبل از عالم مى توان زمان و مكانى فرض نمود تا ظرف پيدايش عالم باشد؟ بنابراين بايد گفت: عالم، قديم و ازلى است (همواره بوده و هست) و بديهى است كه چنين چيزى احتياج به سبب و علتى ندارد.»
پاسخ: اين ايراد از دو قسمت تشكيل يافته است:
الف: چگونه عدم، منشأ وجود مى شود؟
ب: اگر عالم، حادث باشد، محتاج به زمان و مكان است و قبل از وجود آن، زمان و مكانى نبوده.
لازم است به هر دو قسمت به طور جداگانه جواب داده شود، اما قسمت اول از چند جهت قابل بحث است:
1. قبل از هر چيز بايد دانست كه مادى ها نيز از اين اشكال مصون نبوده و اين ايراد به خود آنها هم وارد است.
توضيح اين كه: مادى ها معتقدند كه: ماده عالم، قديم و ازلى است، ولى دائماً در تغيير و تحول بوده و از صورتى به صورت ديگر در آمده است. تا آنجا كه مى گويند: ماده عالم از ازل تا به حال، نه چيزى از آن كم شده و نه بر آن افزوده گرديده است و تمام تغييرات و تحولات در صورت آن بوده است.
بنابراين صورت فعلى موجودات جهان و همچنين صورت هاى قبل از آن همه حادث هستند، زيرا هر كدام در گذشته، عدم بوده و يكى پس از ديگرى وجود پيدا كرده است. به همين جهت عين اين اشكال در مورد «صورت موجودات» كه به عقيده خود آنها حادث است، متوجه خودشان مى شود، زيرا صورت و كيفيّت هم به نوبه خود وجود دارد، حتماً بايد گفت از عدم به وجود آمده است، يعنى همان ايرادى كه آنها در مورد وجود «ماده» به خداپرستان مى گيرند در «صورت» متوجه خود آنها مى شود. بهتر آنست كه اين مطلب با يك مثال ساده كاملا روشن شود.
فرض كنيد قلم را به دست گرفته و نامه اى به دوست صميمى خود نوشتيم يا تصويرى از فلان منظره زيباى بهارى، روى كاغذ رسم كرديم; مادى مى گويد: «ماده اين مركب و كاغذ، ازلى و قديم است.» ولى نمى تواند صورت و شكلى را كه قبلا اثرى از آن بر صفحه كاغذ نبوده و توسط حركات دست ما انجام گرفته، ازلى و قديم بداند; خواه ناخواه آن را حادث مى داند.
در اينجا نوبت ماست كه بگوييم: اين صورت و شكل كه به عقيده شما حادث است، چگونه از عدم به وجود آمده؟ مگر عدم مى تواند منشأ وجود باشد؟
هر چه آقايان مادى ها توانستند به اين ايراد (در مورد كيفيات و صور موجودات) جواب دهند، ما هم در ماده عالم، آن را تكرار مى كنيم و چنانچه نتوانستند جوابى براى اين اشكال تهيه كنند، حق ندارند بگويند: «اين اشكال از نظر مكتب الهيين لاينحل و از نظر مكتب مادى ها قابل حل است.»
2. اگر اندكى در اشكال مزبور توجه كنيم در مى يابيم كه اين اشكال از اينجا پيدا شده كه كلمه «از» كه در اينجا استعمال شده به همان معنى است كه در جمله هاى «خانه را از آجر و سنگ و گل، كاغذ از چوب و پنبه، ميز را از چوب و لباس را از پشم و پنبه مى سازند» استعمال مى شود; يعنى همان طورى كه در اين گونه موارد، كلمه «از» به معنى «عليت مادى و منشأ اصلى يك موجود» به كار مى رود، در جمله «عالم از عدم به وجود آمده» نيز به همين معنى به كار برده شده است. در حالى كه در اينجا اين معنى منظور نبوده و در علت مادى استعمال نشده است، بلكه مراد آن است كه عالم قبلا وجود نداشت و سپس موجود شد و به عبارت ديگر: اين كلمه براى فهماندن معنى «حدوث عالم» به كار برده مى شود نه آن كه مقصود آن باشد كه «عدم، منشأ مادى عالم» است.
و اگر بخواهيم اين مطلب را با اصطلاحات فلسفى ادا كنيم مى گوييم:
هر موجودى از موجودات ممكن «آن كه از ذات خود، هستى ندارد.» داراى دو جنبه «ماهيّت و وجود» است.
ماهيّت: عبارت است از همان معنى اعتبارى كه نسبت آن به وجود و عدم مساوى است، يعنى ممكن است لباس وجود به خود بپوشد و موجود شود و ممكن است معدوم فرض شود و به عبارت ديگر: ماهيت، همان قدر مشتركى است كه از ملاحظه حالت وجود و عدم شئى و مقايسه آن دو با يكديگر انتزاع مى شود، يعنى هنگامى كه ما چيزى را با حالت وجود و عدم در نظر گرفتيم، قدر مشترك بين اين دو حالت همان ماهيت است، مثلا: مى گوييم: در گذشته اين درخت نبود و فعلا هست.
قبلا فلان شخص وجود نداشت و حالا وجود دارد. در اينجا آنچه را كه ما در دو حالت وجود و عدم قرار داده و نسبت آنها را به آن مى دهيم، همان ماهيت است.
بنابراين معنى عبارت: «خداوند، عالم را از عدم به وجود آورده است.» آن است كه: ماهيت عالم را پس از آنكه معدوم بود، موجود كرد و به عبارت ديگر: ماهيت را از حال عدم به حال وجود آورد. (دقت كنيد)
و به اين ترتيب پاسخ سؤال روشن مى گردد.
وقتی بینش وسطح فکر جامعه مبتذل است، مذهبی وغیرمذهبی،روشنفکرومرتجع،ع الم وجاهلش فرقی نمی کند.
کار وتلاش نیاز اساسی جامعه وجوان امروز ماست.
بکوشیم درکنار هم حرکت کنیم تا انسان نو،اندیشه نو ویک نسل نو در ایران بسازیم. بازگشت به خویش، تحمل وشجاعت وازخودگذشتگی وصبر می خواهد.
جزایمان راستین هیچ نیرویی نمیتواند انسان رابه کاروتلاش برانگیزد.
تلاش برای نان وآسایش مردم،زاییده نان پرستی وآسایش پرستی نیست، زاییده ایمان حقیقی ست.
دغدغه نان وآسایش دیگران راداشتن،دغدغه نان وآسایش رادرخویش کشتن است.
نظرتون درباره فلسفه شوپنهاور چيه؟
دوستان من رشتم انسانی و فلسفه نیست ولی علاقه ی زیادی به فلسفه و فیزیک دارم و مایلم در بحثاتون شرکت کنمنقل قول:
دوست عزیز این کاملآ اشتباه و این حرف رو فیزیک کوانتوم کم کم داره حذف میکنه و تغییر میده
همه چیز فقط از یک چیز واحد تشکیل شده
از یک چیز و اون نرژی هست
انرژی از بین نمیره و انرژی هیچ وقت ساکن نیست
و...
حتی به نظر میاد خداوند هم انرژی تشکیل شده باشه
---------- Post added at 12:29 AM ---------- Previous post was at 12:25 AM ----------
[HTML]http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%AA%D9%88%D8%B1_%D8%B4%D9%88%D9%BE% D9%86%D9%87%D8%A7%D9%88%D8%A6%D8%B1نقل قول:
[/HTML]
به نظر من بعضی از حرفاش...
نظری ندارم
البته دوستانی که منکرخداهستندبامسایل علمی مشکلی ندارن،اختلاف سر اینه که خالقی که این مجموعه منظم رو خلق کرده خودش نظم نداره وازبی نظمی جهان روآفریده!اگه درست متوجه شده باشم.
دو نظریه کلی در مورد جهان وجود داره و در مورد به وجود اومدنشنقل قول:
یکی اینکه همه چیز به طور اتفاقی به وجود اومده
و دیگری اینکه همه چیز به طور از پیش طراحی شده اتفاق افتاده
من فقط میدونم که هم چیز بوجود اومده!
به نظر من همه چیز تابع قوانینی هستن و هیچ شانسی وجود نداره
تاجایی که من میدونم ایراداتی که امثال آقای داوکینزبه خداگرفتند، خدای خودشونه. ایشون یهوه رو حسودوخودخواه ودشمن هم جنس بازها-ماجرای قوم لوط- و.... میدونن. البته من نگرانم که صهیونیستها بعدا بلایی سرش نیارن!!! ولی ایشون حق داره به خدایی که درتورات-آدرس دقیقش روفردامیگم- باپیامبرش یحیی کشتی میگیره وضربه فنی میشه ایرادبگیره!!!اساسامشکل مذهب درغرب خاص دین وفرهنگ خودشونه.یکی ازدلایل شکست کمونیسم درایرانم همین بوده که مذهبی که مارکس میگفت مث تریاک میمونه مذهب خودشو میگفت نه اسلام.البته اینادیگه ربطی به علم نداره.اگرچه مامشکل ومعضل زیادداریم ولی اوناهم علمی نیستن.اگرکسی میادمیگه هنوزم مابرده داری رو دراسلام قبول داریم این ربطی به اینکه خداهست یانیست نداره.مابایدبامسایل درست برخوردکنیم این استادبزرگوارم میتونه نظرشوپس بگیره چون اسنادنشون میده پیامبرمجبورشدبرده داری روبپذیره وبراش قوانینی وضع کنه که البته اینم ربطی به انکارخدا نداره.واولین کسانی که به اسلام ایمان آوردند همین برده هابودندمثل بلال وعماروهمسرشو... طبقه اشرافم نمیپذیرفت که یه چوپانی که تادیروزدراطراف مکه ازگوسفندانشون مراقبت میکرده حالا اومده ومیگه اگرمیخواهیدرستگارشویدباید به خدای من ایمان بیاورید."قولولااله الاالله تفلحوا" به هرحال تاویل هاوتفسیرهای نادرستی که میشه همیشه هست وبایدبازبان خوداسلام بهش پاسخ داد.
دوست عزیز من تورات رو خوندم کمینقل قول:
کلآ مشکل داره و حتی در مجلس اسرائیل به پیامبر خودشون اتهام هم جنس باز بودن زدن
دین و علم جدا از ثروت و سیاست و قدرت هست ولی وقتی با هم ازدواج میکنن که کردن
فاجعه ای مثل حکومت کلیسایی بوجود میاد که بعدش هم علم میاد و میگه که بهشت رو روی زمین براتون میارم
ولی طولی نمیکشه که فاجعه ی انسان به معنی ماشین رو بوجود میارن
در واقع الان در دنیا حکومت ازدواج دین و قدرت و سایست و... و ازدواج علم با قدرت و سایست و.. هست
که در نهایت همه به فاجعه ختم میشن
خمینی(آیت الله)چیزی رو در نظریاتش جا انداخته بود
اون قبل از ترکیب علم و دین که به نظر من دین هم نوعی علم هست باید اونها رو از فجایع نجات میداد
نظر شما چیه؟
البته در مورد آیت الله نه بلکه در مورد کل حرفام
بله همه چی تابع قانونه ولی آیاماهمه قوانین علمی روکشف کردیم؟آقای داوکینزمیگه عقایدمذهبی وحتی آداب اجتماعی بایه چیزی ببخشید ژنی به نامmemeمنقل میشه!بنده این حرفو تصدیق میکنم. چون ازنظرایشون فهم وشعوروعقل وادراک وارزشهای اخلاقی دیالکتیک وشرافت ووجدانی درمن وایشون وجودنداره ومن همون میمون تکامل یافته ای هستم که فقط دمش افتاده وموهاش ریخته!!!نقل قول:
من نمیخوام نظرات دیگران رو بگیدنقل قول:
لطفآ نظرات خودتون رو منعکس کنید
واقعا شما در مورد خودتون اینطور فکر میکنید؟!!!!!!
میدونستید که تمام دقدقه و علم نو اینکه بتونه انسان رو بشناسه؟؟!
این تعاریف در دنیای امروز و تفکر امروز و فلسفه ی امروز جایی ندارند
حذف شدند
اگر کمی از زمین شناسی سر رشته داشتید میدونستید که اثبات شده که نژاد انسان از اول با میمون جدا بوده و...
اصلا ما چطور تونستیم در این چند دهه این همه پیشرفت کنیم؟؟
جواب اینکه شناخت انسان سخت ترین چیزه و پیشینیان ما سعی کردن خودشون رو بشناسند و برای همین نتونستند که پیشرفت زیدی داشته باشند
ولی ما راه ساده تر رو انتخاب کردیم و محیط رو شناختیم تا خودمون رو بشناسیم و الان خوردیم به یک بن بست
ما خودمون رو نمیشناسیم
ما نمیدونیم انسان چیه
بله ما اشتباه کردیم
ما باید خودمون رو میشناختیم تا همه چیز رو بشناسیم و بفهمیم و...
شاید این تعریف رو جایی ندیده باشین ولی تعریف من از انسان اینه
انسان یعنی همه چیز و انسانه که به هر چیزی ارزش میده و...
من درمورد اپیستمولوژی همینوگفتم که علم چی میتونه بفهمه وعقل چی رو؟ درفقه بحثی هست به نام تعارض ادله یعنی دوتادلیل حالاچه علمی چه عقلی چه وحی اگرباهم تعارض داشت چه بایدکرد؟واینکه درمورد فنومنولوژی یاپدیدارشناسی :گاهی مایه چیزی رو نمیتونیم بااحساس درک کنیم ولی براساس آثارش میتونیم. یعنی ازمعلول به علت مثال فنومنولوژی روح اثرهگل.نقل قول:
اساساآقای داوکینزنتونسته عدم وجودخدارواثبات کنه. ایشون میگه اونایی که میگن خداهست ثابتش کنن.
نتیجه اینکه هیچ فاجعه ای درکارنیست. جزاینکه مایعنی مردم اطلاعات تخصصی نداریم واستحمارمیشیم همین.هم علم هم فقه وهم فلسفه هیچ مشکلی ندارن. مابایدفاصله بین مردم وعلم وعقل رو کم کنیم تاکسی نتونه مارو استحمارکنه همین.
---------- Post added at 01:35 AM ---------- Previous post was at 01:32 AM ----------
این تعریفومن ازقول اومانیستهاو اگزیستانتیالیستها شنیده بودم. منم انسان گرایی روقبول دارم شماباچی مشکل داری؟نقل قول:
در مورد قسمت اول حرفاتون من نظرم کاملآ مخالف یا بیشتر مخافهنقل قول:
اگر فاجعه اتفاق نمی افتاد اون همه انسان قتل عام نمیشدن
اگر این فاجعه ها الان نیست چرا تا وقتی برای کسی کاری انجام ندین اون براتون هیچ کاری انجام نمیده و...
چرا از علم برای ساخت سلاح استفاده میشه
و...
وهزاران سوال دیگه
به نظر من خیلها نمیدونن امروز در دنیا چه خبره و نمیخوان بدونن و نمیدونم کی از خواب بیدار میشن
احتمالا نوش دارو بعد از مرگ سهراب...
در مورد قسمت دوم حرفاتون
منم میگم که از قول خودتون صحبت کنید
چون ارزش حرفهای شما با اونها برای من و بیشتر دوستان یکسان هست
مهم حقیقته
من مشکلی ندارم دوست عزیز
اگر از حرفام رنجیدین پوزش میخوام
در توضیح اون تعریف میگم که چون ما میخوایم که وقتی کلید رو میزنیم لامپ روشن بشه
باید این کار رو بکنیم که لامپ روشن بشه وگرنه بدون دست زدن به کلید و روشن شدن لامپ به این روش به اسونی روش اول هست!
راستی بهتره بدونید که فیزیک کوانتوم حتی به اثبات خدا هم داره نزدیک میشه و این مایه خوشحالی ما هست
نظرتون چیه که در مورد خدا و معجزات و از این قبل مفاهیم صحبت کنیم؟
اکنون زمان تغییرنهادهای اساسی جامعه نیست.-اگرچه بدان نیازمندیم.- اما آنچه پیشتروبیشتر بدان نیازمندیم، تغییرساختارفکری جامعه، حول محور یک "عقل خردگرا"ست. ازآنجاکه حکومت صالح نیازمندحاکمان صالح است ودیگراینکه هیچ مصلحتی بالاتراز خود حقیقت نیست، تماس عقول باحقیقت است که میتوانداین عقل رااز متن وجدان عمومی برگزیند. چراکه هیچ قشری به اندازه عامه مردم تشنه حقیقت نیست وخودآنها بهتر ازهرکسی بدان آگاهند.
استحمارفاجعه نیست؟ بدترین فاجعه است. به قول شمااینهمه آدم همدیگرو کشتند. چه جوری توجیه شدند. من به این میگم استحمار.یه کسی ایناروتوجیه کرده دیگه. منم میگم علتش اینه شمامیگی ازدواج علم باسیاست و.... من نظرخودموگفتم. تو متن بالاگفتم بازم میگم تافکروفرهنگ درست نشه شماصدتالامپ روشن کن! شماصدتاقانون عوض کن.نهادسیاسی بساز بعدم بگو انسان گرایی کردی. مگه ماآموزش وپرورش نداریم دانشگاه نداریم پس چرا من تامدرک میگیرم مشغول کارمیشم اختلاس میکنم. شمابگومشکل چیه؟
احسنتنقل قول:
دوست عزیز مر30
خوشحال شدم...
از طرز تفکرتون خوشم اومدنقل قول:
شما مثل خودم یک نو اندیش هستین نه روشنفکر
---------- Post added at 02:03 AM ---------- Previous post was at 02:00 AM ----------
بیاین در مورد معجزات صحبت کنیم
اگر موافقید بگین
سلام
من از علوم طبیعی ومعجزه چیزی سردرنمیارم. امیدوارم بتونیم درمورد زندگی وخودزندگی وبازم زندگی صحبت کنیم. شیوه زندگی ما،علوم مرتبط بازندگی،ابعادش،زندگی فردی واجتماعی انسان...درین مورد من هستم.
سلام هر چیزی باشه خوبه اصل این هست که فکر کنیم فقط تاپیک جدا باید زده بشه چون موضوع جدید هست
نقل قول:سلام
اگرشمامعتقدیدکه"باید"تاپیک جدیدباشه من گردنم ازموباریکتره. ولی درعین حال باتوجه به آماربازدیدکننده ها امیدبیشتری وجود داره تامشارکت بیشتری صورت بگیره. ازنظرمن هدف،ابراز و بیان نظراتمونه واحمقانه ترین کاراینه که فکرکنیم ممکنه حرفمون احمقانه باشه. ازگفتن بترسیم ویافکرکنیم مجبوریم درمورد چیزایی که اعتقادنداریم حرف بزنیم یاتنگ نظرانه تکبربورزیم که این تاپیک برای ابرازعقایدمون خیلی حقیره و...
دلیل من ازشرکت درین تاپیک نه به خاطراحترام یااعتقادی ست که به فلسفه دارم.اول : بخاطر روش فلسفه است. حتی شعر یاهنراگرچه بیان عواطف ماست اماشیوه بیانشان نیازمندتفکرست. آیایک شاعر بی آنکه بیاندیشد شعرمیسازد؟بازهم مثال کلیشه ای وقدیمی ساختمان رامیزنم. وقتی شمامیخواهیدیک ساختمان بسازیدگذشته ازمصالحی که میخواهیداستفاده کنید-آجروسیمان وتیرآهن وسرامیک وشیرآلات و....-بایدبه کامپوزیشن وتناسب آن هم بیاندیشید،که فلان اتاق،کجای ساختمان باشد؟ابعادش چنددرچندباشد؟اندازه فلان پنجره چقدرباشد؟راه پله کجاباشدو....؟پس درمورد ساختارجامعه هم نیازمندتفکریم. والبته این جامعه عناصرخاص خودش رادارد. نتیجه این که هرایده ونظریه ای بایدیک ساختارعقلانی داشته باشد.دوم اینکه:وقتی میخواهیم ایده ای را اجرا کنیم بایدآنرا تشریح وتبیین کنیم تامردم بدانندکه چرابایداینکاررا انجام بدهندودیگر مارا به استبدادوزورگویی متهم نمیکنند وضمن اینکه نیازی به پیغمبربازی ومقدس بازی هم نیست! امااین تشریح به دوگونه است یک:قاعده اجتماعی تحمیل شده به افرادجامعه یا برخاسته ازضرورت های اجتماعی ست که بایدمردم رااز این ضرورت آگاه کردواینجابحث پیوندهاوارتباط میان پدیده های اجتماعی پیش می آید یا دو:باید درنظر مردم قاعده اجتماعی معقول باشدتا موردپذیرش وامتثال آنهاقراربگیرد. واین کارفلسفه وفیلسوف سیاسی ست.وسوم: اینکه درمورد شرع مقدس نیزمااین تببین وتشریح را میتوانیم فقط وفقط باشکوفایی ایمان زاییده شناخت وآگاهی بسط وتوسعه بدهیم که بازهم محتاج مباحث فلسفه ایم.وچهارم:باتوجه به اینکه ساختارفکری وفرهنگی ما متناسب باساختار زندگی ما تغییرنکرده یعنی هرمحصول صنعتی و حتی فکری وفرهنگی که واردکشورما شده بسترفکری وفرهنگی نداشته ومثلا اگر خانمی ازفمینیسم صحبت کرده باتهمت وبدبینی روبرو شده ، یادرمورد برخوردهایی که با محصولات صنعتی شماچندرساله توضیح المسایل راسراغ داریدکه درموردهک کردن موبایل بابلوتوث.اینترنت،کپی رایت و...صدها مورددیگرفتوایی صادرشده است؟اگرچه این کارازوظایف مجلس تلقی میشود اماباتوجه به اینکه قانونگذاراساسی مبارزه بااصل لیبرالیسم کامل که میگوید:"هرآنچه مخالف قانون نباشد،مجازاست."رامطمح نظرداشته تاازارزشهای اخلاقی ودینی صیانت وپاسداری نماید.واز همین رو،مراجعه به منابع وفتاوای فقهی معتبر رادرمواردی که قانون مسکوت مانده است راتجویزنموده.امابااین حال اجتهادپویا یک ضرورت بلامرجح به نظرمیرسد. امیدوارم منظورم ازساختار فکری وفرهنگی مشخص شده باشد.پنجم:برای اینکه میخواهم باکسانی درموردزندگی حرف بزنم که نگاهشون به زندگی مردمی تراز یک روشنفکریااستاددانشگاه و...است. یعنی باخودمردم درباره زندگی حرف بزنم. میخواهم مردم شهروسرزمینم روبشناسم. واین کاربرایم خیلی شریف تر وعزیزترست.
چیزی که ما میتونیم بهش توجه کنیم اینه که اولا توچه وضعیتی هستیم و دوم این که وضعیت شایسته جامعه مون روتعریف کنیم.مهمترین عناوین میتونن: استقلال اقتصادی، آزادی های برابراجتماعی( سیاسی) و اساسی.امنیت اجتماعی. فرهنگ واندیشه اجتماعی،خانواده و...."زندگی تعاملی ست میان رفتارآدمی با اندیشه واحساس وی درتقابل با نیازها،ترسهاومحدودیت هایش، درکشاکش "بودن"و"شدن" خودش، جامعه اش وطبیعت."
گرچه اینم مربوط با زندگی هست و فلسفه هم فقط مربوط به زندگی نیست ولی خب یک موضوع پیشنهاد کنیدنقل قول:
دوستان شرمنده میپرم وسط حرفتون ...
راستش من میخوام بعد از تموم کردن کتاب سینوهه چند کتاب فلسفی بخونم و با کمی تحقیق فکر میکنم بهتره از کتاب های افلاطون شروع کنم واسه همین از شما میخوام اگه کتاب "جمهور" افلاطون رو بصورت PDF دارید ، اینجا قرار بدید تا افرادی مثل من استفاده کنند !
اگه شما هم چند کتاب برای شروع بهم معرفی کنید ، ممنون میشم !
---
مرسی ...
[QUOTE=Lee_Young_Ae2027;4816668]
اگه شما هم چند کتاب برای شروع بهم معرفی کنید ، ممنون میشم !
QUOTE]
باوربفرمایید دوست عزیز منم تازه شروع کردم. ولی معمولا توآموزشهای آکادمیک ازمنطق شروع میکنن. منطق علامه مظفر خیلی خوبه ولی سنگینه. البته فلسفه به جزمنطق کلاسیک روشهای دیگه ای هم داره. اگه دعوا نشه: "حتی هنرهم روشی برای شناخت هست."
رسالت اندیشمند،رهبری کردن سیاسی جامعه نیست.بلکه ،دادن خودآگاهی به متن جامعه است. آنهاکه کوشیده اندتا "دیدنی"ها را برای مردم،درست ودقیق توصیف کنند،کارشان همیشه عقیم مانده است.
بایدبه مردم "دیدن" راآموخت. آنهاخودشان همه چیز را درست ودقیق خواهند دید.
اگر روشنفکر بتواند به متن جامعه "خودآگاهی" بدهد قهرمانانی ازمتن جامعه برخواهندخاست که حتی لیاقت رهبری کردن خود روشنفکر را هم دارند.
ذرات فوتون خودشان حجم اشغال می کنند یعنی اده هستند.نقل قول:
دوستان من رشتم انسانی و فلسفه نیست ولی علاقه ی زیادی به فلسفه و فیزیک دارم و مایلم در بحثاتون شرکت کنم
دوست عزیز این کاملآ اشتباه و این حرف رو فیزیک کوانتوم کم کم داره حذف میکنه و تغییر میده
انژی فیزیک کوانتوم با انژی فیزیک کلاسیک تفاوت دارد. در فیزیک کوانتوم جاذبه جنس دارد و دیگر انرژی نیست بلکه حالتی از حالات ماده.نقل قول:
همه چیز فقط از یک چیز واحد تشکیل شده
از یک چیز و اون نرژی هست
این انرژی فیزیک کلاسیک است که از بین نمی رود و فقط از شکلی به شکل دیگر در می آید در کوانتوم همونطور که جسم در سرعت نور به انرژی تبدیل میشود وفتی نور را متوقف کنیم ماده خواهیم داشت.:5:نقل قول:
انرژی از بین نمیره و انرژی هیچ وقت ساکن نیست
و...
حتی به نظر میاد خداوند هم انرژی تشکیل شده باشه
الکترون متوقف میشود؟
اختلاف بر سر اینه که مذهب ادعا می کنید حتما یک وجود هستی را بوجود آورده ولی علم ادعا می کند یک انفجار باعث ایجاد هستی شده.نقل قول:
البته دوستانی که منکرخداهستندبامسایل علمی مشکلی ندارن،اختلاف سر اینه که خالقی که این مجموعه منظم رو خلق کرده خودش نظم نداره وازبی نظمی جهان روآفریده!اگه درست متوجه شده باشم.
علم وقایع را تصادفی می داند ولی از نظر مذهب موجودی وجود دارد که همه این وقایع را موجب می شود.
میلیون ها نفر هر ساله توسط حوادث طبیعی کشته می شوند، مذهب به راحتی پاسخ می دهد "خدا خواسته"، غافل از اینکه قبلا در پاسخ سوال "چرا انسان آفریده شده است؟" هم پاسخ داده بودند "خدا خواسته".
اگه میشه از جملات من نقل قول کنید که من ببینم از کدوم جمله ام این حرف رو نتیجه گرفتین.نقل قول:
علم ومذهب هردومعتقدندکه هستی ساخته دانش است. توصیف وجود،فارغ ازدرست یاغلط بودنش به معنای اثبات وانکارآن نیست. حتی احتمالات وتصادفات هم تابع قواعدعلمی خاصی هستندکه ریاضی دان ها به آن پرداخته وقوانینش را بیان کرده اند.نقل قول:
اختلاف بر سر اینه که مذهب ادعا می کنید حتما یک وجود هستی را بوجود آورده ولی علم ادعا می کند یک انفجار باعث ایجاد هستی شده.
اینهاتفکرات عامیانه ای است که حتی ارزش گفتن وشنیدن را اززبان من وشماندارند. دلیلی نداردکه شمایک مطلب غیرعلمی رابخواهیدبصورت علمی نقدکرده وپاسخ بدهید.نقل قول:
میلیون ها نفر هر ساله توسط حوادث طبیعی کشته می شوند، مذهب به راحتی پاسخ می دهد "خدا خواسته"، غافل از اینکه قبلا در پاسخ سوال "چرا انسان آفریده شده است؟" هم پاسخ داده بودند "خدا خواسته".
ایشان ازشماسوال کردند نه نقل قول.نقل قول:
اگه میشه از جملات من نقل قول کنید که من ببینم از کدوم جمله ام این حرف رو نتیجه گرفتین.
پوزش می طلبم ولی میشه سوال کنم کجای علم گفته میشه هستی ساخته شده از دانش است؟نقل قول:
علم ومذهب هردومعتقدندکه هستی ساخته دانش است. توصیف وجود،فارغ ازدرست یاغلط بودنش به معنای اثبات وانکارآن نیست.
پرسش: چرا زمین گرده؟
پاسخ مذهب: چون خدا خواسته!
پاسخ علم: ذرات گرد هستند، 80 درصد مواد اولیه زمین پیوند های کروی تشکیل می دهند، نتیجه در کنار هم قرار گرفتن پیوند های کروی یک کره است.
پاسخی علم به این سوال میده کاملا با واقعیت می خونه اکثر سیارات گرد هستند و مواد تشکیل دهنده ای مثل نیتروژن و اکسیژن و هیدروژن و کربن دارند. ولی پاسخی که مذهب می ده کاملا خنده داره چون در اون صورت باید گفت خدا اجسام گردآلو رو دوست داره، چون اغلب سیاره ها گرد اند.
پرسش: چرا موش کور، چشم داره؟
پاسخ مذهب: چون خدا خواسته!
پاسخ علم: موش کور از نژاد موش های صحرایی که به علت کمبود غذا به کندن زمین روی آورده و بعد از چندین دوره جهش ژنی به علت نبود نور در زیر زمین عضو بی استفاده غیر فعال شده.
ادعای عجیب و غریب شما تنها در کلاس های درس اندیشه اسلامی جواب میده که همه مجبور اند اون درس رو پاس کنند پس مخالفتی با بحث ندارن.
این شما هستید که به جایی رسیدید که می خواهید به دنبال علم بروید ولی برای اینکه علم با مذهبتون در تضاد نباشه مجبورید بگید علم هم معتقده هستی یک سیستمه منظمنه.
بسه دیگه، پس این ریاضیدان های مد نظر شما کجا هستند که جلوی این همه حوادث و تصادف رو نمی گیرن؟ دست کم کاری که می تونن بکنن اینه که از مرگ غیر طبیعی خودشون جلوگیری کنن!نقل قول:
حتی احتمالات وتصادفات هم تابع قواعدعلمی خاصی هستندکه ریاضی دان ها به آن پرداخته وقوانینش را بیان کرده اند.
با هیچ حرف شما اینقدر موافق نبودم این فلسفه آقای مطهری نیست که حکمت خدا رو در پس همه حوادث می دونه؟ متاسفانه "فلسفه دعا" ایشون رو پیدا نمی کنم تا یکم نقل قول کنم ببینیم این حرف ها را چه کسی به عوام یاد داده. واقعا جا داره قسمتی که داره فلسفه ان شاء الله گفتن رو توضیح میده نقل قول کنم تا ببینیم جامعه امروزی ما فرزند چه نوع اندیشه ایه!نقل قول:
اینهاتفکرات عامیانه ای است که حتی ارزش گفتن وشنیدن را اززبان من وشماندارند. دلیلی نداردکه شمایک مطلب غیرعلمی رابخواهیدبصورت علمی نقدکرده وپاسخ بدهید.
ایشون سوال کرده بودن:نقل قول:
ایشان ازشماسوال کردند نه نقل قول.
"الکترون متوقف میشود؟"
اگه ایشون بعد از خوندن این جمله بنده که گفتم:
"در کوانتوم همونطور که جسم در سرعت نور به انرژی تبدیل میشود وفتی نور را متوقف کنیم ماده خواهیم داشت."
این سوال به ذهن شون رسیده باشه که اصلا سوال از ابتدا غلط است، می تونید با مراجعه به این لینک بفهمید الکترون چیه (البته اگر نمی دونید):
خواهید دید جناب الکترون وزن داره، مکان داره و اصلا انرژی نیست، حتی تو فیزیک کلاسیک هم انرژی نبوده و تعریف انرژی الکتریکی معلومه. اصلا یه زحمتی بکشید این مقاله رو بخونید، در مورد ماده سوتفاهم شده:کد:http://en.wikipedia.org/wiki/Electron
کد:http://en.wikipedia.org/wiki/Matter
عزیز جان اون یک سوال بود که من به نظر خودم بعد از 22 ثانیه فکر کردن طرحش کردم :14:
به نظر من مطالبی که میفرمایید صرفاتوصیف پدیده های طبیعی است. منم به شما میگم که هیچکس نمیتونه با توصیف این پدیده هاوجودیاعدم خدا رو اثبات کنه. یک فیزیک دان ویک شاعر هردو به یک پدیده نگاه میکنندوبعدهم توصیفش میکنند. آیا یک درخت به طورتصادفی یک میوه خاص میده؟نقل قول:
ادعای عجیب و غریب شما تنها در کلاس های درس اندیشه اسلامی جواب میده که همه مجبور اند اون درس رو پاس کنند پس مخالفتی با بحث ندارن.
این شما هستید که به جایی رسیدید که می خواهید به دنبال علم بروید ولی برای اینکه علم با مذهبتون در تضاد نباشه مجبورید بگید علم هم معتقده هستی یک سیستمه منظمنه.
ایاشمادانستن را غیرازشناختن می دانید یا به یک معنا؟
عادل فردوسی پور میگه "" دربازه و باز یک پرنده است پس در پرنده است "" راست میگه:31:
من سعی نکردم وجود خدا رو رد کنم، سعی کردم ناکارامدی مذهب در تفسیر اتفاق های تصادفی رو گوشزد کنم، اصولا اثبات عدم وجود خدا (خدا به معنی موجود هوشمندی که هستی رو از هیچ آفریده و مدیریت می کند) در حالی که وجود خدا در حد یک ادعای بدون اثبات است، کار غیر ضروریه.نقل قول:
به نظر من مطالبی که میفرمایید صرفاتوصیف پدیده های طبیعی است. منم به شما میگم که هیچکس نمیتونه با توصیف این پدیده هاوجودیاعدم خدا رو اثبات کنه.
شما دارین با مفهوم تصادف بازی می کنین، درخت به عنوان یک موجود زنده حالتی از گیاه است که توانایی باروری پیدا کرده، به زبان ساده تر هر درخت سیبی یک روز دانه سیب بوده، طوری سوال می کنید انگار ما می گیم سیب دادن درخت سیب اتفاقیه! اینکه درخت سیب یک درخته و مثلا یک ملخ نیست تصادفیه. و تصادفی بودن متناقض با مدیریت الله است.نقل قول:
یک فیزیک دان ویک شاعر هردو به یک پدیده نگاه میکنندوبعدهم توصیفش میکنند. آیا یک درخت به طورتصادفی یک میوه خاص میده؟
در هر صورت نه.
دانستن و شناختن هر دو فعل مغز هستند ولی نکته در اینه که بعضی دانسته ها بعد از افعال منطقی مغز رویه شناخته ها بدست می آید. شناخت ناخود آگاهانه تر از دانستن است و به خاطر ابتدایی تر بودن فعل شناخت، هوش ها در اون اختلاف کمتری دارن.نقل قول:
ایاشمادانستن را غیرازشناختن می دانید یا به یک معنا؟
البته ای تعریف با اندیشه های شما ناخواناست چون شما برای دیگر موجودات زنده هوشی قائل نیستید.
ناراحت نشین، همه اون حرف هایی که زدم با فرض بر این بود که گفتم :نقل قول:
عزیز جان اون یک سوال بود که من به نظر خودم بعد از 22 ثانیه فکر کردن طرحش کردم
در فیزیک کوانتوم همه ذرات متوقف شدنیه ولی با توجه به اینکه الکترون با سرعت خیلی زیادی به دور هسته می چرخه طبق قوانین فیزیک کلاسیک برای متوقف کردن اش انرژی مقاوم بسیار زیادی مورد نیاز خواهد بود. یه نظریه هم هست که می گه با انباشتن الکترون ها میشه این ذره متوقف کرد که به خاطر ناپایداری هسته مورد نظر این نظریه هم تا بحال اثبات نشده.نقل قول:
اگه ایشون بعد از خوندن این جمله بنده که گفتم:
"در کوانتوم همونطور که جسم در سرعت نور به انرژی تبدیل میشود وفتی نور را متوقف کنیم ماده خواهیم داشت."
این سوال به ذهن شون رسیده باشه
حالا اگه پرسیده شود چرا 80% مواد اولیه پیوند کروی تشکیل می دهند، جواب چه خواهد بود؟ بالاخره بعد از طی چند مرحله دیالکتیکی به یه جایی میرسیم که واقعا علت پیدا نمیشه شما اسم اون مرحله رو هر چی می خوای بزار بعد از روی آن بگو خدا نیست. ما به اون میگیم خدانقل قول:
پرسش: چرا زمین گرده؟
پاسخ مذهب: چون خدا خواسته!
پاسخ علم: ذرات گرد هستند، 80 درصد مواد اولیه زمین پیوند های کروی تشکیل می دهند، نتیجه در کنار هم قرار گرفتن پیوند های کروی یک کره است.
اصلا یک چیز دیگر. من مثلا خدا را علم مطلق یا منطق مطلق بیان می کنم یعنی یک بینهایتی که همه چیو شامل میشه بعد اگه بیام بگم خدا خواسته، میشه همونی که شما گقتی (علم میگه " . . . . . ") چون علمم از اون جاری شده.
درواقع که اونی که میخنده به جمله خدا خواسته همون خدایی هم که بهش باور نداره رو نفهمیده که چی بهش می گن.
مگه یک نقاشی روی کاغذ میتونه کاغذ رو پاره کنه!نقل قول:
بسه دیگه، پس این ریاضیدان های مد نظر شما کجا هستند که جلوی این همه حوادث و تصادف رو نمی گیرن؟ دست کم کاری که می تونن بکنن اینه که از مرگ غیر طبیعی خودشون جلوگیری کنن!
ما که دانای کل نیستیم. شاید برای ما بهتر باشد همین حالا بمیریم. اتفاقا این مساله از گروهی که خدا را قبول نمی کنند باید جواب داده شود. شما که همه چیز را با دلایل علمی توضیح می دهید باید بگویید.نقل قول:
میلیون ها نفر هر ساله توسط حوادث طبیعی کشته می شوند، مذهب به راحتی پاسخ می دهد "خدا خواسته"، غافل از اینکه قبلا در پاسخ سوال "چرا انسان آفریده شده است؟" هم پاسخ داده بودند "خدا خواسته".
/ البته بگم که این چیزی که شما اسمش رو میزارین علم، علم نیست. اگه میشه تعریف خودتون رو هم از علم بگین چون من میگم اگه ما 1 چیزو می دونیم 100 چیزو نمی دونیم این که نمیشه بهش گفت علم. اگه من پرسیدم چرا با نوشیدن آب رفع تشنگی حتصل می شود شاید بگید سلول های بدن به آب نیاز دارند و هنگام این نیاز فلان و فلان اتفاق می افتد و با نوشیدن آب که مورد نیاز سلول ها است با ترشح فلا و فلان تشنگی رفع می شود خب چرا اصلا سلولها زنده بمانند؟ همین که هر بار با نوشیدن آب رفع نیاز می کنیم نظم نیست؟ اینطوری که جهان با نظم میشه. نمیشه؟
احسنت.نقل قول:
به نظر من مطالبی که میفرمایید صرفاتوصیف پدیده های طبیعی است. منم به شما میگم که هیچکس نمیتونه با توصیف این پدیده هاوجودیاعدم خدا رو اثبات کنه. یک فیزیک دان ویک شاعر هردو به یک پدیده نگاه میکنندوبعدهم توصیفش میکنند. آیا یک درخت به طورتصادفی یک میوه خاص میده؟
---
یک نکته دیگه هم که تو این چند صفحه دیدم بحثی بود که می گفت هستی از یک سری حوادث اتفاقی و تصادفی بوجود آمده. آخه مگه میشه یک سری اتفاقات همینطوری پیش بیاد بعد این جهان با نظم بوجود بیاد؟ حرکت تصادفی موجب افزایش بی نظمی میشه.(آنتروپی)