دقیقا همون چیزیه که دوستمون گفتن
[quote=mehdi_7070;4408993]اسلوب معادله: ...... [/quote]
نمیدونم متوجه شدین یا نه
همون حرفای دوستمون رو تکرار میکنم با یکم مثال
حسن تعلیل:
توضیحش توضیح دوستمونه و تاکید بر اینکه معمولاحرف تعلیل (که) رو در ابتدای مصرع دوم پیدا میکنی
*مگر که لاله بدانست بی وفایی دهر ....که تا بزاد و بشد می ز کف ننهاد
منظورش اینه چون لاله بی وفایی دهر رو میدونست بخاطر همین همیشه جامی از می داره
تشبیه کرده اون حالت گلبرگ های لاله رو به جام می انگار که گل همیشه جام می در کف داره
یا:
*چاه از ان زمان که تو در ان گریستی جوشان است
یعنی نویسنده فکر میکنه چاه بخاطر اشکهای حضرت علی (ع)که دراون ریخته همچنان جوشانه
*خاک بغداد به مرگ خلفا میگرید....... ورنه این شط روان چیست که در بغدادست
می بینی؟میگه اگر خاک بغدا به مرگ خلفا گریه نمیکنه پس این رود روان ناشی از چیه؟
دلیل وجود رودخانه رو اشک ریختن بغداد از مرگ خلفا میدونه
*تویی بهانه ی ان ابر ها که میگریند .....بیا که صاف شود این هوای بارانی
دلیل باریدن باران -------> بهانه گیری ابر ها به خاطر غیبت امام حاضر
*اینکه خدای خندس:31::
من موی خویش را نه از ان میکنم سیاه ......تا باز نوجوان شوم و نو کنم نگاه
چون جامه ها به وقت مصیبت سیه کنند......من موی از مصیبت پیری کنم سیاه
دلیل سیاه کردن مو--------> مصیبت پیری ( اره جون خودش:27:)
بگذریم بریم سراغ
اسلوب معادله:
ببین شاعر دیگه اینجا از خودش دلیل نمیاره بلکه مصداق پیدا میکنه
میدونی میتونی بین دو تا مصراع مساوی بذاری
یعنی این دو مصرع در ظاهر ربطی به هم ندارند ولی اگر این بیت رو دو مصرعش رو جدا کنی
هر کدومشون به راحتی میتونن گویای مطلب باشن
و تو به سلیقه ی خودت میتونی جای مصرع اول و دوم رو جا به جا کنی
نگاه کن :
*عیب پاکان زود بر مردم هویدا میشود = موی اندر شیر خالص زود پیدا میشود
حالا تو بیا بگو:
موی اندر شیر خالص زود پیدا میشود = عیب پاکان زود بر مردم هویدا میشود
فرقی کرد؟ نه
حالا مصداق برای حرف دوستمون اون بالا:
*عشق چون اید برد هوش دل فرزانه را = دزد دانا میکشد اول چراغ خانه را
حالا شما بگو:
عشق چون اید برد هوش دل فرزانه را همانطور که دزد دانا میکشد اول چراغ خانه را
متوجه شدی؟حالا بریم سراغ قسمت شیرین تدریس یعنی امتحان
اینا رو برات مینویسم بگو کدومش حسن تعلیل داره کدومش اصلوب معادله
* پیری مرا به گوشه ی عزلت دلیل شد ....بال شکسته شد به قفس راهبر را
* گرفت هر که کم خود ،شد او ز اهل کمال.....تمام گشتن ماه از هلال معلوم است
* مرا کیفیت چشم تو کافی است...ریاضت کش به بادامی بسازد
*ادمی پیر چو شد حرص جوان میگردد.....خواب در وقت سحرگاه گران میگردد
*حسن بیان مجوی ز ما دلشکستگان .....از کاسه شکسته نخیزد صدا درست
*رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار ......گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین امد
*درختان را دوست دارم که به احترام تو قیام کرده اند
*دلم خانه ی مهر یارست و بس ....از ان می نگنجد در ان کین کس