من ميگم تا تعداد به 10 نفر نرسيده شروع نكنيم......چرا كه اينجوري كارا تقسيم ميشه و راحتر
Printable View
من ميگم تا تعداد به 10 نفر نرسيده شروع نكنيم......چرا كه اينجوري كارا تقسيم ميشه و راحتر
Hi ...
dear Archi-girl ...
you're right! But I had to ....
=============================
ببخشيد كه باز فارسي مي نويسم! فقط از كساني كه حال ندارن همكاري كنن خواهش مي كنم از همين الان نيان!
خيلي خب .... اول ما بايد يه كاپيتان داشته باشيم كه كارهارو پيش ببره و نظم بده .... البته كارش هم خيلي سخته! هركس حاضره اين كار رو كنه بگه ....
Thax For Your All Kindness
ضمنا به نظر من از همين الان شروع كنيم چون تا 10 نفر جور بشن يه 10 روز طول ميكشه! من خودم امروز و يا حداكثر تا شب روال كار رو ميذارم اينجا ....
اگر جاي تاپيك مشكلي داره از مدير خواهش مي كنم اون رو به يك انجمن مناسبتر ببره ....
با سلام!
روش كار اينجوريه:
1- يه نفر ( همون كاپيتان ) از فيلمي كه قصد ترجمه اش رو داريم يه زيرنويس انگليسي srt گير مياره!
2- به تعداد افراد تقسيم ميكنه
3- افراد با Notepad زيرنويس انگليسي رو باز مي كنن و به جاي جملات انگليسي ترچمه اش رو تايپ ميكنن
4- ترجمه ها رو افراد مي دن به كاپيتان
5- كاپيتان همه رو جمع مي كنه مي ذاره در سايت
=======================================
حالا هر كس كه پايه اس بسم الله .....
نكته: اگر افراد اون فيلمي رو كه مي خوان ترجمه كنن، نداشتن، مشكلي نيست يه ترجمه تحت اللفظي بزنن .... و اگر خيلي ضايع بود بعدا كاپيتان درستش مي كنه و اين يعني اينكه كاپيتان بايد فيلم رو داشته باشه ....
منتظر دوستان هستم! ( اگر نظر و پيشنهاد و ... داريد بفرماييد! )
ضمنا براي بار دوم از مدير اين قسمت يعني آقا رضاي گل! خواهش مي كنم اگر جاي تاپيك اشتباهه و مزاحمت ايجاد ميكنه براي انجمن زبان، انتقالش بدن به متفرقه يا فيلم!
با تشكر
خب بهتره يكم صبر كنيم تا افراد بيشتر بشن......اگه اشتباه نكنم الان 3 نفريم........نقل قول:
thats greate
كد می زنی
*#06#
بدش یه شماره میاد برات
رقم 7 و 8 رو نگاه کن
اگر 02 و 20 بود یعنی توی امارات سرهم شده و خیلی بد هست
اگر 08 و 80 بود یعنی توی آلمان سر هم شده و بدک نیست
اگر 01 یا 10 بود یعنی توی فلاند سرهم شده و خوب هست
اگر 00 بود یعنی توی فرانسه سرهم شده و عالی هست __________________
please give some more learning link from another sites not rapidshare.I have some problem with it.
hi!thank you all
hi friends
i 'm ready to help you
you can depend me
but i have a problem
my current speed is 40 kb/s
so, however i'm ready
i think it's the best time to start
نقل قول:Hi dear Behzad ...
thanX for your kindness
We don't need high speed internet and we are awaiting for new members .... But we'll start as soon as passibel
1- بدون داشتن هدفی معین، نسبت به زندگی ات احساس نارضایتی خواهی کرد.Without a clearly defined purpose, you feel unsatisfied with your life.2- اگر در مورد این موضوع فکر کنی میتوانی به جمع بندی درستی برسی.If you think about the matter, you can reach the right conclusions
3- از کتاب او بعد از انتشار بیش از ده ملیون نسخه فروخته شد.His book has sold over 10 million copies since its release
4- زندگی من 180 درجه بهتر شده است.My life has taken a 180 degree turn for the better.
5- احساس میکنم که دوباره به دنیا آمده امI feel like I've been re-born
6- خیلی هزینه کردم ولی فقط مقدار کمی عائدم شد.I've paid a lot more and just gotten far less.
7- من این نصیحت پدرانه تو را به هر کس که میخواهد زندگی اش را تحت کنترل داشته باشد توصیه میکنم.I recommend your fatherly advice to every one who wants to be in control of his own life.
8- گویا که دنیای جدیدی به روی من باز شده است.It seems like a whole new world has opened up for me.
9- بر خجالتی که مانع از آن میشود که چیزی بگوئی، غلبه کن.Overcome the shame that hold you back from saying something.این جمله را میتوان به طور رسمی تر اینگونه نیز بیان کرد.Overcome the mental 'shame & shyness' blocks that hold you back from saying something
10- از بروز دادن انرژیهای منفی ای مانند "من شکست خورده ام" که آدمهای کم بنیه همه جا از خودشان پخش میکنند، خودداری کنید.Avoid sending out the negative "I've been defeated..." signals that low status men broadcast all over the place
11- دیگر یک آدم پاچه خوار نباش و سعی کن روی پای خودت بایستی.Stop being the bootlicking guy and try to be on your own feet
12- ما از اینکه مورد قبول قرار نگیریم – حرفمان پذیرفته نشود - آنقدر در قلبمان احساس ترس میکنیم که قادر نیستیم مانند یک انسان عادی رفتار کنیم.We have so much FEAR OF REJECTION in our hearts that we are incapable of acting on like a normal human.
13- باید بیاموزی که چگونه از فکرت استفاده کنیYou need to learn how to use your intellect
14- رفتار یک فرد معرف شخصیت اوست.A Mans' Demeanor Reveals His Status
15- زنان موجودات بسیار حساسی هستند.Women are highly emotional creatures
16- غرورت را از بین ببرFade out your own ego.
17- دوست داری در چه موردی صحبت کنیم؟What do you enjoy talking about?”
18- چطور شد که به این نتیجه رسیدیHow did you come to this conclusion?”
19- قوزک پایم بدجوری رگ به رگ شده است.My ankle is badly sprained.
20- این زخم بسیار عمیقی است متاسفانه باید بخیه بخورد.It's quite a deep wound. I'm afraid it needs some stitches.
22- واقعا از حرفی که دیروز به تو زدم پشیمان هستم.I deeply regret what I said to you yesterday.
23- خانم من10 سال از من بزرگتر است ولی این فاصله سنی مشکلی برای ما بوجود نیاورده است.My wife is ten years older than me, but the age difference has never been a problem.
24- او فقط دو سال دارد ولی میتواند از یک تا ده بشمارد.He is only two years old, but he can count up to ten.
25- او فقط 14 سال دارد ولی به اندازه سن و سالش خیلی خوب رشد کرده است.He is only 14, but he is quite grown-up for his age.
26- او سن و سالی ازش گذشته است.He is over the hill.
27- او پیر است و هرگز طرز فکرش را عوض نخواهد کرد.He is old and will never change the way he does think.
28- دیگر خیلی پیر شده ام فکر میکنم دیگر باید کمی زندگی را آسان تر بگیرم.I think I will have to start taking life a little easier. I am over the hill.
29- آیا او هنگام تولد پسرش حاضر بود.Was he present at the birth of his son?
30- احساس میکنم که دوران کودکی بسیار خوبی داشتم.I think I had a very happy childhood.
31- دخترها معمولا چند سال قبل از پسران بالغ میشوند. (به سن بلوغ میرسند).Girls usually reach puberty about some years before most boys.
32- (دوران) جوانی میتواند بهترین یا بدترین سالهای زندگی باشد.Adolescence can be the best or the worst years of your life.
33- متاسفانه اولین ازدواج من فقط دو سال به طول انجامید.My first marriage unfortunately only lasted a couple of years.
34- پدرم در دوران بازنشتگی اش کتابی در مورد تجربیات دوران جنگش نوشت.In his retirement my father wrote a book about his wartime experiences.
35- زنان هنگامی بارداری نباید سیگار بکشند.Women shouldn't smoke during pregnancy.
36- مراقبت از نوزاد تازه متولد شده سختر از آن است که تصور میکنی.Looking after a newborn baby is more difficult than you think.
37- خیلی خسته ام هر شب باید سه بار برای شیر دادن به بچه ام بیدار شوم.I'm exhausted. I have to get up three times every night to feed my baby.
38- به اینکه فرزند پسر باشد یا دختر، اهمیتی نمیدهم. فقط سالم باشد.I don’t mind whether it's boy or a girl as long as it's healthy.
39- فراموش نکن که برای بچه ها مقداری اسباب بازی بیاوری تا بازی کنند.Don't forget to bring some toys for the children to play with.
40- یکی از دوستانم در حالیکه باردار بود با ماشینش تصادف کرد و فرزند در شکمش از بین رفت.A friend of mine crashed her car when she was pregnant and lost her child.
41- او نوزاد دختر بسیار زیبائی به دنیا آورد.She gave birth to a beautiful baby girl.
42- او را سریع به بخش زایمان بردند.She was rushed to the maternity ward.
43- از وقتی که بچه دار شدیم خیلی شبها بی داریم و من واقعا اکثر اوقات خسته ام.We've had quite a few sleepless nights since the baby was born. I'm absolutely exhausted most of the time.
44- بچه دوباره گریه میکند. فکر میکنم باید جایش (کهنه اش) را عوض کنی.The baby is crying again. I think his nappy needs changing.
45- دو ماه برای زایمانم مرخصی گرفته ام.I've still got two months maternity leave.
46- استخدام کردم یک دایه برای نگه داری از فرزندم خیلی گران است.Employing a baby-sitter to look after my baby will be so expensive.
47- او شش ماه دارد و تازه شروع کرده به حالت سینه خیز حرکت کند.He is *** months now. He is just started crawling.
48- سارا سه ساله شده است و به زودی میتواند به مهد کودک برود و من هم دیگر میتوانم به سر کارم بروم.Sara is nearly three now. She'll soon be able to go to nursery school and I will be able to go back to my work.
49- اگر فکر میکنی که مراقبت از یک فرزند سخت است تصور کن که داشتن یک دوقلو یا سه قلو چگونه میتوانست باشد.If you think having one baby to look after is difficult, imagine what it's like if you have twins or triplets.
50- من زمان بازی با ماشینهای اسباب بازی ام را به یاد می آورم.I remember playing with my toy cars.
51- من زمانی که در حیات مدرسه طناب بازی میکردیم را به یاد دارم.I remember skipping in the playground at school.لغات:skip: to jump over a rope as you swing it over your head and under your feet, as a game or for exerciseطناب بازی کردن
52- پدر و مادرم تا قبل از سن 14 سالگی به من اجازه آرایش کردن نمیدادند.My parents didn't let me wear make-up till I was 14.
53- در برخی از کشورها سیلی زندن به فرزند خلاف قانون است.In some countries it is against the law to smack your children.
54- کمی ناراحتمI'm a bit upset.
55- پدر او بر اثر سرطان در حال مرگ است (در بستر مرگ افتاده است).His father is dying of cancer.
56- برادرم بعد از فوت ناگهانی همسرش دیگر نتوانست خودش را بدست آوردMy brother never recovered after his wife's sudden death.
57- امسال مرگ و میر ناشی از تصادف در جاده ها افزایش یافته است.The number of deaths in road accidents has increased again this year.
58- او به محض اینکه متوجه شد دارد میمیرد، وصیت کرد که اموالش را به پسرش بدهند.As soon as he knew he was dying, she made a will, leaving all his money to his son.
59- او خیلی مشهور بود و وقتی که فوت کرد بیش از دویست نفر در تشییع جنازۀ او شرکت کردند.He was so popular. When he died more than two hundred people came to her fneral.
60- بیچاره سارا. یک سال بعد از عروسی اش بیوه شد.Poor Sara! She was widow only a year after she got married.
61- عجب شهر خسته کننده ای . ساعت 10 شب به بعد همه جا تعطیل است.What a boring city. It's completely dead after 10 o'clock at night.
62- واکمن من کار نمیکند . فکر میکنم که باتری اش تمام شده باشد.My Walkman doesn't work. I think the battery I dead.
63- زبان لاتین یک زبان منسوخ (مرده) است.Latin is a dead language.
64- بینی او مانند بینی پدرش است.She has got her father's nose.
65- او اخلاق بدی دارد. به پدرش رفته است.He has got a terrible temper. She takes after his father.
66- ما گه گاه برای غذا خوردن به بیرون میرویم.We go out for dinner every now and again (some times).
67- او نویسنده ای با قابلیتهای چشمگیر است.He's a writer of remarkable ability.
68- ادارۀ ما در بالای آرایشگاه قرار دارد.Our office is above the hairdresser's
69- امشب باید درجۀ هوا فقط کمی بالای صفر باشد.Tonight, temperatures should be just above freezing.
70- حقوق ماهیانه ای که میدهیم کلی بالاتر از حد متوسط است.The salaries we offer are well above average.
71- صدای او از بقیه بلندتر (رسا تر) است.Her voice is above everybody else's
72- برای اطلاعات بیشتر به آدرس فوق نامه ای پست کنید.Write to the address above for further information.
73- قبل از این زمان تا بحال در خارج زندگی نکرده بودم.I had never lived abroad before.
74- در نبود من آقای لینگتون مسئول (کارها) خواهد بود.Ms Leighton will be in charge during my absence
75- کار او مستلزم این است که او دم به دم از خانه دور باشد.Her work involved repeated absences from home
76- با نبود هیچ شاهدی، پلیس باید اجازه دهد که او برود.In the absence of any evidence, the police had to let him go
77- غیبت او برای دیگر افراد تیم، مشکلاتی را بوجود آورده است.His absences have made it difficult on the rest of the team
78- با اطمینان کامل نمی توانیم بگوئیم که پروژه به نتیجه برسد.We can't say with absolute certainty that the project will succeed
79- محل ادارۀ او واقعا شلوغ (بی نظم و ترتیب) است.His office is an absolute mess
80- او دلیل استعفا دادنش را کاملا شفاف بیان کرد.He made his reasons for resigning absolutely clear.
81- آیا کاملا مطمئنی که امهمیتی نمی دهی.Are you absolutely sure you don't mind?
82- پلیس اعتقاد داشت که او آنچه اتفاق افتاده بود، گزارش صحیحی ارائه داده است.Police believed she gave an accurate account of what had happened.
83- پیش بینی وضع دقیق هوا غیر ممکن نیست.It's possible to predict the weather accurately
84- تصور میکنم که برآورد شما از وضعیت اقتصادی کنونی کاملا صحیح است.I think your assessment of the current economic situation is pretty accurate
85- آنها یک ضرب (بدون توقف) طول جاده را دویدند.They ran straight across the road.
86- از این سر تا آن سر سقف ترک عمیقی وجود دارد.There is a deep crack across the ceiling
87- به نظرت آیا سرشانه های این لباس خیلی تنگ است؟Do you think this shirt is too tight across the shoulders?
88- یکی دقیقا (ماشینش را) مقابل مسیر رفتن به گاراژ پاک کرده است.Someone's parked right across the entrance to the driveway
89- او میدانستند که آزادی درست آن طرف مرز قرار دارد.He knew that just across the border lay freedom
90- اولین کار رئیس جمهور جدید باید خاتمه دادن به گرانی باشدThe new president's first act should be to end the expensiveness.
91- عملکرد او دقیقا از روی بی فکری انجام شده بود.His work was really a thoughtless act.
92- ما هر نوع فعالیت خشونت بار را محکوم میکنیم، اهمیتی ندارد که دلیلشان (برای اعمال خشونت) چه باشد.We condemn all acts of violence, no matter what the reason
93- شرکت کار خوبی کرد که او را اخراج کرد.The company acted correctly in sacking him
94- او عملش با وقار است.She acts with dignity.
95- وقتی عصبانی هستی رفتار دیوانه واری از خود بروز میدهی.You act crazy when you are angry.
96- او مطابق دستور وکیلش رفتار میکند.She is acting on the advice of her lawyer.
97- بچه ها مشغول شدند که نقش داستانی که شنیده بودند را اجرا کنند.The children were acting out the story of what they heard.
98- او بچۀ سرسختی است و کلی بی ادبی میکند.He's a tough kid and he acts up a lot.
99- برای اینکه وضعیت از تحت کنترل ما خارج نشود به یک تصمیم قاطعی احتیاج داریم.Firm action is needed to keep the situation from getting out of control.
100- او واقعا اشتیاق داشت که به نظراتش جامۀ عمل بپوشاند.She was looking forward to putting her ideas into action
101 – او با نهایت مهربانی با خواهش ما موافقت کرد.He graciously acceded to our request.یاHe kindly agreed to our demand.
102- کمی طول کشید تا با شغل جدیدم خو بگیرم.It took me a while to adapt to the new job.
103- خوبی بچه ها این است که به راحتی با محیط جدید خو میگیرند.The good thing about children is that they adapt very easily to new environments.
104- او دوست دارد که با عنوان "جناب" یا "آقای" پارتریج مورد خطاب قرار گیرد.He likes to be addressed as 'Sir' or 'Mr Partridge'.
105- آیا برای بیست مهمان به اندازۀ کافی غذا تهیه کرده ای.Have we got adequate/enough food for twenty guests?
106- برای آماده شدن وقت کافی نداشتم.I didn't have adequate time to prepare.
107- این حقوق به هیچ وجه یک حقوق چشمگیری نیست ولی برای احتیاجات ما کافی می باشد.It's not by any means a brilliant salary but it's enough for our needs.
108- در آینده آیا به مقدار نیاز جهان، ذخائر نفتی وجود خواهد داشت.Will future oil supplies be adequate to meet world needs?
109- برای تعمیر آن صندلی به چسبی قوی احتیاج خواهی داشت.You'll need a/some strong adhesive to mend that chair.
110- پدرم همواره زندگی پر تکاپوئی داشت.My father always led a very active life
111- او شاید بیش از 80 سال داشته باشد ولی هنوز خیلی فعال است.She may be over 80, but she's still very active
112- آن آتشفشان دوباره ممکن است فعال شود.The volcano will become active again.
113- آیا او واقعا تو را زد یا فقط تهدیدت کرد؟Did he actually hit you or just threaten you
114- در واقع تو به من دویست دلار بدهکاری.Actually, you still owe me $200.
115- ماشین خودمان خراب شد از این مجبور شدیم که برای کرایه یک ماشین یک خرج اضافه ای را متحمل بشویم.Our own car broke down, so we had the additional expense of renting a car.
116- آن زن و شوهر نمیتوانند بچه دار شوند ولی امید دارند که یکی را به فرزندی قبول کنند.The couple are unable to have children of their own, but hope to adopt
117- بعضی از بچه ها سختشان است که با بزرگترها صحبت کنند.Some children find it difficult to talk to adults
118- قبلا از کمک شما تشکر میکنم.Many thanks, in advance, for your help
119- قد بلند او موجب برتری او بر دیگر بازیگران است.His height gives him an advantage over the other players
120- کشورهای غربی در زمینه تکنولوژی از مزایای قابل توجهی برخوردارند.Western countries enjoyed considerable advantages in terms of technology.
121- همه ما به شدت از کلام او تحت تاثیر قرار گرفتیم.We were all deeply affected by his speech
امیدوارم استفاده کنید عزیزان
اگر نظر دادید من برای شما اصطلاحات زیاد تری جمع آوری می کنم
1- He makes you laughf your head off.همانطور كه قول داده بودم نوشته امروزم مربوط به ترجمع بعضي از دايلوگهاي موجود در فيلمهاي زبان آمريكائي است.
laugh your head off:informal to laugh very loudly: با صداي بلند خنديدناز خنده روده برت مي كندلغات:
2- The bastards have us cornered.
3- I don’t mean to sound ungreatful, but …نامردها (پدر سوخته ها) ما رو توي منگنه گذاشتند.
3- What has drawn you to this?منظورم اين نيست كه از زحمات شما قدرداني نكنم ولي ....توضيحات:يعني منظورم از بيان اين مسئله عدم قدرشناسي من از زحمات شما نيست ولي ...به يك مثال ديگر در اين رابطه توجه فرمائيد:I don’t mean it like it sounds.اينطور كه فكر مي كني (به نظر مي آيد ) نيست . منظوري ندارم
4- I am terribly sorry, but that has nothing to do whit me.چه چيزي شما را درگير اين جريان كرده؟
5- Don’t brown nose.خيلي متاسفم ولي من هيچ دخالتي نداشتم.به مثالي ديگر در اين رابطه دقت كنيد:What happened to your brother has nothing to do whit me.اتفاقي كه براي برادرتان افتاد به من هيچ ارتباطي ندارد (من دخالت نداشتم).
Brown-nose: verb informal to try to make someone in authority like you by being very nice to them - used in order to show disapproval تملق كردنچاپلوسي نكن (تملق نكن).لغات:
6- I’ll be damned.توضيحات:مترادف غير رسمي تر آن عبارت جمله ذيل مي باشد:Don’t be an apple polisher.
7- What gotten into you?باورم نميشه.توضيحات:اين عبارت معمولا در زمان ديدن چيزي بكار مي رود كه براي شما بسيار تعجب آور و ناباورانه مي باشد.
8- You are hopeless. I wash my hands of you.چي شده؟توضيحات:اين عبارت به عنوان اعتراض از مرتكب شدن يك عمل غير منطقي كه از فرد انتظار نميرفته است بكار برده مي شود به چند مثال ديگر توجه كنيد:What is eating you?از چي ناراحتي؟Whit is in you?چته؟ ناراحتيت (دردت) چيه؟
تو آمدم نااميدي هستي (نميشه روت حساب كرد) من كه ديگه با تو كاري ندارم.
9- Do you want it refill?
10- The position has been filled.ميل داريد دوباره برايتان (پرش) كنم
11- I have my job on the line. (my job is on the line).ببخشيد يك نفر استخدام شد. (ديگه جاي خالي براي شما نداريم )
12- Let me get this off my chest.شغلم در خطر است .توضيحات:در هنگام بحث درباره موضوعي خاص با بيان عبارت فوق اين مسئله را تاكيد ميكنيد كه ممكن است در اين ارتباط شغلتان را از دست بدهيد.
13- I want you to turn in the man who did it to the police.بزار حرم دلم را (عقده دلمو) برايت باز كنم.
turn somebody in : to tell the police who or where a criminal is به پليس معرفي كردن.از شما مي خواهم اون مردي كه اين كار را انجام داده به پليس معرفي كنيدلغات:
14- I have been trying to get him all day.توضيحات:به دو مثال ديگر توجه كنيد:Jhon’s wife finally turned him in.زن جان بالاخره اونو به پليس معرفي كرد.I don’t want to turn your ass in , Don’t concern.ناراحت نباش تصميم ندارم تن لشتو به پليس معرفي كنم.
15- Don’t play that whit me.از صبح تا حالا دام دنبالش مي گردم.
16- I want to press charges.با من يكي فيلم بازي نكن (سر منو گول نزن)توضيحات:به چند مترادف ديگر توجه كنيد:Don’t give me that song and dance.Don’t make a fool of me.
17- your behavior is quite out of line. That’s the end. Shape up , or ship out.من مي خوام شكايت كنم.توضيحات:معمولا اين عبارت در مراكز قانوني (اداره پليس يا دادگستري) جهت اعلان شكايت از شخص يا سازماني مطرح مي شود.
18- Behave yourself; I have a reputation to protect.رفتارت ديگر قابل تحمل نيست (از حد خودت خارج شدي) ديگه تمام شد يا خودت را درست كن يا از اينجا برو بيرون.
Reputation: the opinion that people have about someone or something because of what has happened in the past آبرو اعتبارمواظب رفتارت باش. من اينجا آبرو دارم.لغات:
19- Stop picking on me.
pick on somebody/something:to behave in an unfair way to someone, for example by blaming them or criticizing them unfairlyسر به سر گذاشتن طعنه زدن انتقاد بيجا كردناينقدر سر به سرم نذار.لغات:
20- I think he made one jump to much.
فكر ميكنم خيلي بلند پروازي كرد.به زودی منتظر روزي ديگر با مطالب متنوع ديگر باشيد انشاء الله
در این قسمت می خوام اصطلاحات عامیانه ی زبان آمریکایی را به شما بیاموزم .
این قسمت یک جور تفریح برای زبان آموزان به حساب می آید و شما هم می توانید اصطلاحاتی که از قبل فراگرفتید را در اینجا قرار دهید تا با دوستان شر یا به مشورت بگذاریم .
اولین اصلاح خیلی عامیانه یا informal آمریکایی
Making goof. Meaning: when you do sth wrongly.
عامیانه تر بگم در فارسی به معنی سوتی دادن میشه ترجمش کرد .
Example: hey my dear don’t make goof.
take care
be all thumbs: be very awkward and clumsy, especially with one's hands.
یعنی دست و پا چلفتی بودن از نظر انجام کاری با دست.
Example: Mary is all thumbs when it comes to gardening.
و مورد دوم:
have two left feet: walk awkwardly; or in general, being clumsy in doing any kind of activity with feet.
یعنی دست و پا چلفتی بودن از نظر عدم توانایی انجام کاری با پا؛ مثلا راه رفتن، اسکی کردن، اسکیت بازی کردن و ...
Example: Do you really employ Bob as a saleperson in your antique shop?! Oh my God! He has two left feet!
have a golden touch: make money easily.
یعنی دست به هر چیزی می زنه طلا می شه.
Example: Jan made her first million dollars when she was only nineteen. People say sha has a golden touch.
have a nose for something: have the ability to sense or discover as if by smell.
یعنی شمِ کاری را داشتن.
Example: Bruce who is a good newspaper reporter always seems to know where to go for the news. He has a nose for a good story.
double crossed
از پشت به كسي چاقو زدن . منظور همون به كسي نارو زدن هست
1.grin and bear it. . دندان روی جگر گذاشتن
2.come off one’s high horse. از خر شیطون پایین اومدن.
3.take a leap in the dark. دل به در یا زدن.
4.I have nothing to do with you. دیگه نه من نه تو.
cry over spilt milk
گذشته ها گذشته
crocodile tears
اشک تمساح
ask for sb's hands
تقاضای ازدواج کردن
stone deaf
مثل سنگه، نمیشنوه
once in a blue moon
خیلی کم پیش میاد
نوشته امروز را اختصاص ميدهم به ترجمه داستاني مشهور از داستانهاي هزار و يك شب كه توسط نويسنده ماهر ؛جاناتان اسكات؛ در سال 1890 به انگليسي ترجمه شد و اصل اين داستان عربي است متني را كه انتخاب كرده ام در مورد علي بابا و چهل دزد است.كل كتاب كه حاوي متن داستانهاي هزار و يك شب است بيش از پنج هزار صفحه است كه داستانهاي بسيار بسيار جذابي دارد اگر به اين گونه داستانها علاقه داريد بگوئيد تا ترجمه اشان كنم.THE STORY OF ALI BABA AND THE FORTY ROBBERS DESTROYED BY A SLAVEعلي بابا و چهل دزد كه توسط غلامي از بين رفتند.In a town in Persia, there lived two brothers, one named Cassim, the other Ali Baba. Their father left them scarcely any thing; and he had divided his little property equally between them, but chance determined otherwiseدر يكي از شهرهاي ايران دو برادر زندگي ميكردند اسم يكي كاظم و نام ديگري علي بابا بود. پدرشان براي آنها چيزهاي اندكي را باقي گذاشته بود و دارائي اندك خودش را به نحو كاملا مساوي بين آندو تقسيم كرده بود ولي بخت به گونه ديگري با آنها رفتار كرد.Cassim married a wife who soon after became heiress to a large sum, and a warehouse full of rich goods; so that he all at once became one of the richest and most considerable merchants, and lived at his easeكاظم با زني ازدواج كرد كه به زودي مبلغ بسياري و انباري پر از اجناس گرانقيمت را به ارث برد. بنابراين او با يك چشم به هم زدن تبديل به يكي از ثروتمندترين و قابل ملاحظه ترين تاجران شد و در راحتي زندگي ميكرد.Ali Baba on the other hand, who had married a woman as poor as himself, lived in a very wretched habitation, and had no other means to maintain his wife and children but his daily labour of cutting wood, and bringing it upon three asses, which were his whole substance, to town to sellاز طرف ديگر علي بابا با زن ديگري كه مانند خودش فقير بود ازدواج كرد و زندگي بسيار فلاكت باري داشت و بجز كار روزانه اش كه چوب درختان را مي بريد و براي فروش در شهر بر روي سه الاغ كه تمام دارائي اش بود وسيله ديگري براي ادامه زندگي زن و بچه هايش نداشتOne day, when Ali Baba was in the forest, and had just cut wood enough to load his asses, he saw at a distance a great cloud of dust, which seemed to be driven towards him: he observed it very attentively, and distinguished soon after a body of horseيك روز وقتي علي بابا در جنگل بود و به اندازه كافي چوب بريده بود كه بار الاغها كند در فاصله دور ابري از غبار را مشاهده كرد كه به نظر مي آمد به طرف او حركت ميكند. او با نهايت دقت آن را زير نظر گرفت و پس از اندكي توانست اسبي را در آن ميان ببيند.Though there had been no rumour of robbers in that country, Ali Baba began to think that they might prove such, and without considering what might become of his asses, was resolved to save himselfهرچند كه در آن ديار شايعه وجود راهزنان وجود نداشت ولي علي بابا با خود انديشيد كه شايد آنها راهزن باشند و بدون توجه به اينكه چه اتفاقي ممكن است براي الاغهايش بيافتد تصميم گرفت كه خودش را از خطر برهاند.He climbed up a large, thick tree, whose branches, at a little distance from the ground, were so close to one another that there was but little space between them. He placed himself in the middle, from whence he could see all that passed without being discovered; and the tree stood at the base of a single rock, so steep and craggy that nobody could climb up itاو از درختي بزرگ و ضخيم بالا رفت كه شاخه هايش كه در نزديكي زمين بود آنچنان به هم نزديك بودند كه فقط فضاي اندكي در ميان آنها باقي مانده بود و او خود را در ميان آنها جاي داد از جائي كه همه آنهائي كه رد ميشدند را ميديد بدون آنكه كسي او را ببيند و درخت هم در زير تخته سنگي بود كه آنقدر پرشيب و ناهموار بود كه كسي نميتوانست از آن بالا رود.The troop, who were all well mounted and armed, came to the foot of this rock, and there dismounted. Ali Baba counted forty of them, and, from their looks and equipage, was assured that they were robbersآن دسته كه كاملا سوار و مسلح بودند به پاي آن تخته سنگ رسيدند و پياده شدند. علي بابا 40 تا از ايشان را شمرد و از ظاهر و تجهيزات آنها مطمئن بود كه آنها راهزن هستند.Nor was he mistaken in his opinion: for they were a troop of banditti, who, without doing any harm to the neighbourhood, robbed at a distance, and made that place their rendezvous; but what confirmed him in his opinion was, that every man unbridled his horse, tied him to some shrub, and hung about his neck a bag of corn which they broughtاو در عقيده اش اشتباه نكرده بود براي اينكه آنها از راهزناني بودند كه بدون آسيب رساندن به اهالي منطقه در فاصله اي دست به دزدي زده بودند و آن منطقه را پاتوق خود قرار داده بودند ولي چيزي كه عقيده اش را تائيد ميكرد اين بود كه هر كدام از ايشان بند اسب را رها كرد و آن را به بوته اي بست و بر گردنش كيسه اي از ذرت كه آورده بود آويخت.Then each of them took his saddle bag, which seemed to Ali Baba to be full of gold and silver from its weight. One, who was the most personable amongst them, and whom he took to be their captain, came with his bag on his back under the tree in which Ali Baba was concealed, and making his way through some shrubs, pronounced these words so distinctly, "Open, Sesame," that Ali Baba heard him. As soon as the captain of the robbers had uttered these words, a door opened in the rock; and after he had made all his troop enter before him, he followed them, when the door shut again of itself.سپس هر يك از ايشان خورجينش را برداشت كه به نظر علي بابا از لحاظ وزني كه داشتند پر از طلا و نقره بود. يكي از ايشان كه در ميان آنها از شخصيت بيشتري برخوردار بود و به نظر علي بابا رئيس آنها بود با خورجينش كه بر دوشش بود به زير درختي آمد كه علي بابا در آن مخفي شده بود و در ميان تعدادي بوته به جلو رفت و كاملا شفاف كه علي بابا شنيد اين كلمات را تلفظ كرد: (باز شو سسمي) به محض اينكه سركرده آن راهزنان اين كلمات را گفت ميان صخره دري باز شد و سپس بعد از آنكه او همه آن گروه را قبل از خودش داخل نمود خودش وارد شد و در خودش بسته شد.
The robbers stayed some time within the rock, and Ali Baba, who feared that some one, or all of them together, might come out and catch him, if he should endeavour to make his escape, was obliged to sit patiently in the tree
راهزنان اندكي در ميان صخره ماندند و علي بابا كه ميترسيد كه اگر سعي كند كه فرار نمايد يكي از ايشان يا تمامي آنها با هم بيرون بيايند و او را بگيرند، مجبور شد كه صبورانه در ميان درخت بماند.He was nevertheless tempted to get down, mount one of their horses, and lead another, driving his asses before him with all the haste he could to town; but the uncertainty of the event made him choose the safest courseبا اين وجود وسوسه شد كه پائين بيايد و بر يكي از آن اسبها سوار شود و هدايت يكي ديگر از آن اسبها را هم بدست بگيرد و الاغهايش در پشت سر را با نهايت شتابي كه ميتوانست به سمت شهر ببرد. نامعلوم بودن وضعيت مجبورش كرد كه امن ترين راه را انتخاب كند.At last the door opened again, and the forty robbers came out. As the captain went in last, he came out first, and stood to see them all pass by him; when Ali Baba heard him make the door close by pronouncing these words, "Shut, Sesame." Every man went and bridled his horse, fastened his bag, and mounted again; and when the captain saw them all ready, he put himself at their head, and they returned the way they had comeسرانجام درب باز شد و تمامي آن 40 دزد بيرون آمدند و همانطور كه رئيس ايشان آخرين نفر بود كه به درون رفت اولين نفري بود كه بيرون آمد و ايستاد تا همه را ببيند كه از جلوي او عبور ميكنند. علي بابا شنيد كه او با گفتن اين كلمات كه (بسته شو سسمي) در را بست. همه آنها رفتند و افسار اسب را گرفتند خورجينها را محكم كردند و دوباره سوار شدند و وقتي رئيس ديد همه آماده اند در جلو رفت و آنها از همان راهي كه آمده بودند باز گشتند.Ali Baba did not immediately quit his tree; for, said he to himself, they may have forgotten something and may come back again, and then I shall be taken. He followed them with his eyes as far as he could see them; and afterwards stayed a considerable time before he descendedعلي بابا بلافاصله درخت را ترك نكرد چون با خودش گفت آنها ممكن است چيزي را فراموش كرده باشند و دوباره برگردند از اين رو ممكن است گرفتار شوم. او تا آنجا كه ميتوانست آنها ببيند با چشمانش ايشان را تعقيب كرد و سپس قبل از پائين آمدن به مقدار زمان قابل ملاحظه اي درنگ كرد.Remembering the words the captain of the robbers used to cause the door to open and shut, he had the curiosity to try if his pronouncing them would have the same effect. Accordingly, he went among the shrubs, and perceiving the door concealed behind them, stood before it, and said, "Open, Sesame." The door instantly flew wide openعلي بابا درحاليكه كلماتي را كه رئيس راهزنان براي باز و بسته كردن در به كار برده بود به خاطرش سپرده بود اشتياق بسياري داشت كه امتحان كند آيا تلفظ آن كلمات همان اثر مشابه را دارد. از اين رو به ميان بوته ها رفت و دريافت كه درب در پشت بوته ها مخفي است. در مقابل آن ايستاد و گفت: (باز شو سسمي) درب بلافاصله كاملا باز شد.Ali Baba, who expected a dark dismal cavern, was surprised to see it well lighted and spacious, in form of a vault, which received the light from an opening at the top of the rockعلي بابا كه انتظار داشت كه غار تاريك و دلگيري را ببيند، متعجب شد كه ديد كاملا روشن و جادار است. به شكل گنبد مانندي كه نوري را از يك مدخلي كه در بالاي صخره وجود داشت دريافت ميكرد.
:Souce
کد:http://m-tavakol.blogfa.com
code
[PHP]http://forum.p30world.com/showthread.php?t=40733[/PHP]
Hi
I want some info about Toefl quiz
بقیشو فارسی مینویسم:31:
هزینش چقده ؟؟
چند نوع داره ؟؟
برای گرفتن دکترا کدومش سریع تر می تونیم بگیریم؟
چند تا کتاب واسه المنتری ها معرفی کنین (واسه خودم نمیگما !!!:18:)
امتحانش چجوریه ؟؟؟
تنکس:46:
bay
ّبانی جان،
با توجه به اینکه فارسی نوشتن در این انجمن بر خلاف قوانینه، بهتره که انگلیسی بنویسی تا اینکه خدای نکرده مدیریت پیغام هات را به پوشه Temp منتقل نکنه، پاسخ سوالت را به انگلیسی می نویسم و البته یک نسخه فارسی آنرا نیز برات پست می کنم.
There are 3 kinds of Toefl Examinations:
1-Computer Based TOEFL
2-Paper-Based TOEFL
3-Internet-Based TOEFL
It costs about 100$ to 200$ to take Toefl and it varies from country to country.
In Tehran you can only find TOEFL IBT , for more info you may visit :For achieving doctorate, you need to get TOEFL IBTکد:www.sanjesh.org
but some universities may accept you to take easier customized Toefl, if your target university has such an opportunity, you need to ask them for more details.
For Elementary Students, you should first start improving your english, the best book doesn't exist, the best book for you exists, so you should first tell me how much time per day you can allocate for studying.
but for Samples I always suggest my students to buy Toefl IBT sample tests Barron's TOEFL IBT 2006- 2007
Good luck with your studying
کد:www.babakebadi.com
Hello
I had been studing in ILI(iran language institute)[up to level advanced2] before passing unversity entrance exam and going to university
Now I have finished my education in B.A degree and I have passed in M.S(higher education) in power electronic engineering and I heard that for P.H.D exam I must have TOEFL
I want to know your recommandation about returning to ILI or going to the classes that preparing for TOEFL exam
I'm waiting.....v
I suggest that you return to ILI and study the levels Advanced 3 and 4.نقل قول:
After that you can buy the pre-toefl and toefl books of ILI and study them by yourself.
I had been in ILI for about 7 years. I've attended toefl classes in ILI too.
It's better to study yourself for toefl preparation.
Dear barzegaran
I answered your question at this address
If the link doesn't work, check your answer in this topic.
" همه چيز در مورد TOEFL"
perfect
thanx
خواهش مي كنم اگه داستان جذاب به همين صورتي كه خودتان ترجمه ميكنيد (text file) سراغ داريد بذاريد اگر ترجمه اين داستان را هم ادامه بديد كه واقعا ممنون ميشم.
خيلي ممنون.
راستي دوست عزيز من براي تقويت زبان روزي 20 لغت به گنجينه لغاتم اضافه ميكنم به نظر شما راه درستيه؟
لغات رو از متن هاي مختلف انگليسي مثل tutorial نرم افزار ها و....در مياورم و در فايل txt ذخيره ميكنم و تو موبايلم هر روز تمرين ميكنم.
بهترين راه براي افزايش لغت فيلم انگليسي + زير نويس انگليسينقل قول:
خواهش مي كنم اگه داستان جذاب به همين صورتي كه خودتان ترجمه ميكنيد (text file) سراغ داريد بذاريد اگر ترجمه اين داستان را هم ادامه بديد كه واقعا ممنون ميشم.
خيلي ممنون.
راستي دوست عزيز من براي تقويت زبان روزي 20 لغت به گنجينه لغاتم اضافه ميكنم به نظر شما راه درستيه؟
لغات رو از متن هاي مختلف انگليسي مثل tutorial نرم افزار ها و....در مياورم و در فايل txt ذخيره ميكنم و تو موبايلم هر روز تمرين ميكنم.
به شرطي كه هيچ كلمه اي رو بدون دونستن رد نشي!
همين
اينطوري اصلا يادت نميره
اگه كه كلمه رو هم چند بار واسه خودت بزني عقب فيلمو ديگه اصلا يادت نميره
يه راه ديگه هم اين كه بري به bbclearningenglish.com و فايلهاي mp3 رو + PDFهاي متنهاي اون mp3اه دانلودد كني كه خيلي خيلي مفيده
واقعا از راهنمايي تون ممنونم.
اون مطالب رو هم دانلود كردم.
مرسي.:40:
i think it's better to start
دوستان این کتاب vocabulary in use چی شد؟
لینکش رو نگذاشتید
interesting
dear olinda
that was a very effective topic
and somehow made me ashamed.
thanks a lot
you,r welcome
Mr. Amin
please
just please
take it start as soon as possible just be in hurry
summer is going to be end
don't you see my signture???
i'll be with you too
yet you your self be the CAPITAN
--------------------------------------------
ما مدتهاست كه ديگه آقا رضا رو بالاسرمون نداريم تو اين انجمن
اگه داشتيم كه انجمن اين وضعي نميشد اينهمه بينظمي
پس شما هيچ نگران نباش هيشكي نيست كه اين تاپيك رو حذف كنه!!!
Yep
Let's Get Started .... First Movie
=========================
ببخشيد بقيه شو حال ندارم انگليسي تايپ كنم ...
فقط دوستان تا فردا اعلام آمادگي كنن تا اولين فيلم رو براي زيرنويس تقسيم كنم!!
ضمنا به نظر من يه فيلم جديد رو ترجمه كنيم ... هر چند فيلمشو ندارم، ولي خب حالا .....
پس تا فردا اعلام آمادگي كنيد تا يه فيلم جديد رو فردا تا ساعت 8 شب ( احتمالا زودتر ) بر تعدادي كه اعلام آمادگي كردن، تقسيم مي كنم!
با تشكر فراوان
I Am Ready,too.
But I Prefer The American Movie...
Because Americans Use New Expressions And It Is A good Way to learn the New English...
You Can Count On me
Sincerely Yours
:10:
با سلام!
pp8khat جان حتما تا فردا ساعت 8 شب به اين تاپيك يه سري بزن ... چون فردا مي خوام زيرنويس هاي انگليسي رو تقسيم كنم! ضمنا اولين فيلم:
The Bourne Ultimatum
فيلم جديده ... اگر اشتباه نكنم تلويزيون هم يه بار نشون داد ولي من فيلم رو نديدم! و اين به مترجمين كمك مي كنه كه اگه فيلم رو ديده باشن راحتتر ترجمه مي كنن!
پس فردا شب همه تا ساعت 8 شب بيان ... من سعي مي كنم تا اون ساعت زيرنويس هاي انگليسي رو براي كساني كه اعلام آمادگي كردن در پيغام خصوصي بفرستم!!
============================================
فقط يه بار ديگه مراحل كار رو مي گم:
1- زير نويسي رو كه من به شما دادم دان مي كنيد
2- با Notpad بازش مي كنيد
3- فقط قسمت هايي رو كه انگليسي نوشته مارك مي كنيد و بجاش فارسي تايپ مي كنيد ...
كار سختي نيست ... فقط ترجمه اش مهمه!
اگر مشكلي در ترجمه داشتيد ( يعني مثلا جمله اي رو نمي تونستيد ترجمه اش رو در بياريد ) در همين تاپيك بپرسيد، بچه هاي زبان هم كمك مي كنن ...
با تشكر فراوان .... امين
AND...نقل قول:
I Forgot To Ask Some Question In My Previous Post....
I Don't Know How To Say It.......
Wellll....
I Am Not A Cheeky Persion,But Beside Learning English,I Want To See My Name As A
Translator Of A Movie & I Am Believing It Is My Definite Due As A Translator Who
Spends His Time In Order To Translate A Movie...
Say,P30Time,Are You Going To Attach Our Names As Translators Of The Move?
I'd Be Grateful If You Do My(or Our) Demand...
Anyway It Is NOT That Important...
By The Way,What Is The Name Of The Movie Which We Are Going To Translate?
What Is Its Genere?
Look,If You're Going to Share The English Subtitles Of The Movie,How Many Lines
Should A Tranlator,Translates?
Best Wishes
pp8khat
ok amin, we're waiting :31:l
با سلام!نقل قول:
ببخشيد كه فارسي تايپ مي كنم ( براي بار هزارم :31: )
بله عزيز ... مگه كاري داره؟
1- نام تمام كساني كه كمك مي كنن رو در زيرنويس قرار ميدم! ( تازه اگر مايليد نام و نام خانوادگي اصلي خودتونو براي من پيغام خصوصي كنيد تا بزارم و يا اينكه ايميل و .... ) ( هرجوري كه راحتيد! )
2- نام فيلم رو گذاشتم
3- ژانر: اكشن - هيجان انگيز
4- تعداد خط هاي ترجمه شده بستگي به تعداد مترجمان داره ...
=====================================
كساني كه تا الان اعلام آمادگي كرده اند:
1- archi-girl
2- pp8khat
3- minizoro
4- p30time
منتظر بقيه دوستان هم هستم ... به همه پيغام خصوصي زدم .....
با تشكر ( ضمنا اگر انتقاد و پيشنهاد و .... داريد، بفرماييد! )
THANK YOU!نقل قول:
We ARE Waiting..
بله من انتقاد و پيش نهاد دارمنقل قول:
دوستان هم براي راحتي تبادل اطلاعات اگر مايلند فارسي بدهند گاپيتانمون فارسي ميده ماهم باس فارسي بديم
اينجوري راحتتر و خودموني تريم
اگه اينگليش بدل نبوديم كه نمييومديم واسه ترجمه پس واسه چي باس واسه اثباتش انگليش حرف بزنيم
بي خيال من كه اين عقيده رو دارم شما آقايون و خانوما مختاريد
ميتونيم سوالات و اشكلاتمونو تو اصطلاحات نا آشنا بهتر بيان كنيم
من فكر ميكنم كه اگه كه به جاي اسم تك تك افراد اسم
"ترجمه و زيرنويس شده توسط كابران www.forum.p30world.com"
اينجوري هم سنگين تره هم به سايت احترام گذاشتيم هم اگه كه مثلا 10 نفر يا بيشتر باشيم نميشه كه دو ساعت تو زير نويس اسم افراد رو ليست كرد كه ؟؟؟؟ ميشه؟عوضش اين خوبه و كپي رايت به حد كافي رعايت ميشه ....اگه قرار بود كه اسم تك تك افراد سهيم در يك كاري رو بنويسن اونوقت قبل از نصب وينروز بايد اسم هزاران نفر رو مشاهده ميكرديم كه نميكنيم
همشون زير پرچم افتخار مايكروسافت كار ميكنن ما هم به افتخار پي سي جون
كار گروهي يعني كاري از گروه فلان نه افرادفلان افرادي كه تحت اين گروه هستن
ايشالله تاپيم خوبي خواهيم داشت
فقط براي هر كار يك زمان معين مشخص كنيد يعني تو فلان تاريخ تموم ميشه
اولتيماتوم بورن 3 از شبكه سه پخش شده خيلي فيلم توپيه خيلي خيلي
مثل عمليات غير ممكن يا 007
براي فيلم بعدي من live free or die hard رو پيشنهاد ميكنم
فيلم خيلي خوبيه
و سعي كنيد كه فيلمهايي رو انتخاب كنين كه فقط اكشن نباشه يا .... ديالوگ حداالامكان زياد داشته باشه
من بقيه دوستان رو نميدونم ولي من تا مهر حداكثر كمكم رو ميكنم ولي بعدش كمتر
تا آخر تابستون هرچي ميتونيد بيشتر كار كنيد چون اگه مدرسه بياد محدود تر ميشيم (من كه اينطوريم)
موفق و شاد باشين
ممنون از تاپيك
با سلام!
البته يه كم كه چه ارض كنم خيلي دير شروع كرديم!
در مورد p30world هم هر جور بچه ها مايلند ....
Live free or die hard زير نويس شده و زيرنويسش در همين سايت موجوده!
اميدوارم همكاريه اولمون خوب پيش بره!
با تشكر فراوان!
امین جان نذاشتی که...
قرار نبود ساعت 8 بذاری...
به نظر من بنویسین مترجمان: انجمن زبان انگلیسی p30world
(minizoroجان خیلی با هوشیا...
مگه اسم 4 تا مترجم رو نوشتن چقدر زمان می بره...
من از شما باهوش ترم(10 سال تو CIA) کار کردم...
الکی اسممو 8 خط نذاشتم...
می دونی که چرا این چیزا رو گفتم که...
به دلیل مسائل امنیتی بیشتر توضیح نمی تونم بدم...
ولی زهی خیال باطل)