ويرايش شد++++++++++
Printable View
ويرايش شد++++++++++
Falling Snow
The water pours its embracing arms around the stone
Decay drips from the unquiet void where the ice forms,
where life ends
The stone is by the crimson flood, swallowed
The red tide beyond the ebon wound, contorted
My sacrifice bids farewell in this river of memory... a
wave to end all time
Red birds escape from my wounds and return as falling
snow
To sweep the landscape; a wind haunted, wings without
bodies
The snow, the bitter snowfall
You wish to die in her pale arms, crystalline, to become
an ode to silence
In the soul of a mountain of birds, fallen
The cascading pallor of ghostless feather
The snow has fallen and raised this white mountain on
which you will die and fade away in silence
+++++++++++++++
آب اغوش بازش را بدور سنگ ميگرداند
پوسيدگي از اواي نا آرام يخ ها بگوش ميرسد ، آنجايي كه زندگي پايان ميابد
رودخانه سرخ سنگ را در خود فروداده
جريان سرخ رود در فراسوي زخم خوردگيش پيچي خورده
من بسان قربانيان در ميان اين رود يادگارها ايستاده و بدرود ميگويم
خيز ابي براي بپايان رساندن زمان
پرندگان سرخ از زخم هايم ميگريزند و بمانند برف باز ميگردند
تابزدايند خاك را ، خسته ي راه ، بالهايي بي بدن
برف ، ريزش برفي تلخ
آرزويت آن است در بازوان بي نورش زندگي را بدرود گويي ، چكامه اي باشي در خاموشي
در روان تپه اي از پرندگاني
ابشاري بي نور از پر وبالي بي روح
برف ،كوهستاني سپيد برايت ساخته تا بر رويش ارام گيري
++++++++++++++
زدودن : پاكيزه ساختن
خيز آب = موج
Fire Above, Ice Below
The woeful silence and wind's reflection
Of your body's pale ode, an icy fortress of blood and
ages
Sky fire above, ice below the hearth
Fall away from me to that citadel at the end of time
Where death sleeps and dreams of your buried pain
There has never been a silence like this before
There will never be an ode like this again
++++++++++++++
چكامه بدن بي نورت سكوتي اندوه ناك و باد را بازميتاباند
دژي سرد از خون و كهنگي
آتش آسماني بالاي سرمان ، يخ زير آتش دانمان ( شايد خانه شايد هم دلهامان )
از من دور شو ، برو بسوي آن دژ در پايان زمان
آنجا كه مرگ و خوابهاي درد كهنه ات خوابيده اند
وه چه سكوتي
وه چه چكامه اي
Not Unlike The Waves
Aurora swims in the ether
Emerald fire scars the night sky
Amber streams from Sol
Are not unlike the waves of the sea
Nor the endless horizon of ice
Aurora swims in the ether
Emerald fire paints the twilight
Heidrun bleeds the golden nectar
For the raising sun and the moon
The midnight wolves who watch over the dawn
Solstafir!!!
++++++++++
سپيده دم در اثيري شنا ميكند
زمرد آتشين سينه اسمان را زخمه ميزند
رنگي كهرباي از خورشيد جاري ميشود
بي مانند به ابخيز هاي دريا نيستند
نه بي مانند به افقي بي پايان از سردي
سپيده دم در اثيري شنا ميكند
زمرد آتشين سينه اسمان را زخمه ميزند
Escape
Feel no pain, but my life ain't easy
I know I'm my best friend
No one cares, but I'm so much stronger
I'll fight until the end
To escape from the true false world
Undamaged destiny
Can't get caught in the endless circle
Ring of stupidity
Out of my own, out to be free
One with my mind, they just can't see
No need to hear things that they say
Life is for my own to live my own way
Rape my mind and destroy my feelings
Don't tell my what to do
I don't care now, 'cause I'm on my side
And I can see through you
Feed my brain with your so called standards
Who says that I ain't right
Break away from your common fashion
See through your blurry sight
Out of my own, out to be free
One with my mind, they just can't see
No need to hear things that they say
Life is for my own to live my own way
See they try to bring the hammer down
No damn chains can hold me to the ground
Life is for my own to live my own way
گریز
دردی حس نمی کنم ,ولی زندگیم آسان نیست
می دانم بهترین دوست خودم هستم
کسی اههمیت نمی دهد ولی من بسی نیرومندترم
تا آخرین نفس نبرد می کنم
برای گریز از این دنیای راستین دروغین
سرنوشت دست نخورده
اسیر و گرفتار این دایره بی پایان نخواهم شد
رفتن به راه خود ,رفت به سوی آزادی
یگانه با ذهن خود ,آنها نمی بینند
بی نیاز به شنیدن گفته های آنان
زندگی از آن من است تا زندگی کنم آنرا به شیوه خود
تجاوز می کنید به ذهنم و نابود می کنید احساساتم را
به من نگویید که چگونه باید انجام دهم کارم را
دیگر اهمیت نمی دهمم ,دارم جانب خودم را
و می بینم درونتان را
مغزم را پر می کنید با به اصطلاح معیار های خود .
که می گوید من در اشتباهم ؟
گسستن از راه و رسمهای مرسوم در میانتان
پی بردن به دیدگاه های تیره و تارتان
میبینی که می کوشند که چکش را پایین بیاورند
هیچ زنجیر لعنتی نمی تواند مرا پایین نگاه دارد
زندگی از آن من است تا زندگی کنم آنرا به شیوه خود
The Shortest Straw
Suspicion Is Your Name
Your Honesty to Blame
Put Dignity to Shame
Dishonor
Witchhunt Modern Day
Determining Decay
The Blatant Disarray
Disfigure
The Public Eyes' Disgrace
Defying Common Place
Unending Paper Chase
Unending
Deafening
Painstaking
Reckoning
This Vertigo it Doth Bring
Shortest Straw
Challenge Liberty
Downed by Law
Live in Infamy
Rub You Raw
Witchhunt Riding Through
Shortest Straw
This Shortest Straw Has Been Pulled for You
Pulled for You
Shortest Straw
Pulled for You
Shortest Straw
Pulled for You
Shortest Straw
Shortest Straw Has Been Pulled for You
The Accusations Fly
Discrimination, Why?
Your Inner Self to Die
Intruding
Doubt Sunk Itself in You
It's Teeth and Talons Through
Your Living Catch 22
Deluding
A Mass Hysteria
A Megalomania
Reveal Dementia
Reveal
Secretly
Silently
Certainly
In Vertigo You Will Be
Shortest Straw
Challenge Liberty
Downed by Law
Live in Infamy
Rub You Raw
Witchhunt Riding Through
Shortest Straw
This Shortest Straw Has Been Pulled for You
Pulled for You
Shortest Straw
Pulled for You
Shortest Straw
Pulled for You
Shortest Straw
Shortest Straw Has Been Pulled for You
Shortest Straw
Pulled for You
Shortest Straw
Pulled for You
Shortest Straw
Pulled for You
Shortest Straw
Shortest Straw Has Been Pulled for You
Behind You, Hands Are Tied
Your Being, Ostracized
Your Hell Is Multiplied
Upending
The Fallout Has Begun
Oppressive Damage Done
Your Many Turned to None
To Nothing
You're Reaching Your Nadir
Your Will Has Disappeared
The Lie Is Crystal Clear
Defending
Channels Red
One Word Said
Blacklisted
With Vertigo Make You Dead
Shortest Straw
Challenge Liberty
Downed by Law
Live in Infamy
Rub You Raw
Witchhunt Riding Through
Shortest Straw
This Shortest Straw Has Been Pulled for You
Pulled for You
قرعه مرگ
سوء ظن نام توست_____________
درست کاریت مورد سرزنش
شرفت مایه شرم ,
بدنامی !
جادوگر کشی امروزین,
تعین کننده فساد
آشفتگی آشکار
از َکل انداختن
رسوایی چشم همگان
سر پیچی از ابتذال
کاغذ بازی بی پایان
بی پایان
گوش خراش
پر زحمت
مواخذه
پی آمدش این سر گیجه
قرعه مرگ
به مبارزه طلبیدن آزادی
به خاک افتاده به دست قانون
زیستن در بد نامی
ساییدن زخم ها
تعقیب به نهایتش می رسد
قرعه مرگ،قرعه مرگ
به نام تو افتاده است
مگس تهمت
چرا تبعیض؟
مرگ وجود درونی ات
تحمیل کردن
تردید ,درونت رخنه کرده
با چنگ و دندان
زندگی در وضعیتی متناقض
گمراه کننده
جنون جمعی
جنون خود بزرگ بینی
زوال عقل آشکار
پنهانی
در سکوت
بی تردید
در سر گیجه خواهی بود
دستانت در پشت سرت بسته شده
وجودت فرورفته در انزوا
جهنمت چند برابر شده
نقش بر زمین شده
کشمکش آغاز شده
ضربه توان فرسا زده شده
همه ات به هیچ تبدیل شده
به نیستی
رسیده ای به نهایت افت
اراده ات ناپدبد شده
دروغ روشن و بلوری است
دفاع کردن
آبراهه سرخ
حرف آخر زده شده
در لیست سیاه ثبت شده
باز سرگیجه تو را خواهد کشت
کوتاه ترین ساقه کاه نوعی قمار است که از میان یک دسته کوتاه ترین ساقه به هرکس بیفتد بازنده است و در بعضی مواقع بازنده کشته می شود .
داداش يه اطلاعاتي در مورد ترجمه هات بده ...نقل قول:
ss horizon of ice
Aurora swims in the ether
Emerald fire paints the twilight
Heidrun bleeds the golden nectar
For the raising sun and the moonمان را زخمه ميزند
رنگي كهرباي از خورشيد جاري ميشود
بي مانند به ابخيز هاي دريا نيس
از كجا آوردي به كجا مي بــري ا
ي بابا
یه شعر خفن از Graveworm
____________________________________________
Prophecies In Blood
Striking over oceans of blood
Over kingdom in fear they march
The shadows rising from last sleep
The darkside will arrive
Storms of evil, thunder and might
Tormented souls awake
Creatures of the darkest night
As damnation reach the sky
Beneath a veil of sward
Embracing land of light
Reflections of deepest hate
Die - for centuries of dark
Swallowing the moonlight sky - conspiracy of pain
As darkness falls upon thy face - prophecies in blood
And tainted sky where angels cry - conspiracy of pain
The wolven screams of deepest hate - prophecies in blood
The dying secrets of decay
Caressing shadows, demon?s slave
Upon the throne of pain
Immortal screams again
The ending of the human earth
Breaking silence, falling rain
The time has come to die
Has come to die - die
Here the whispers in the wind
See the burning flames clawing at the skies
Death's not far away
Nature dies of massive cries
Somewhere deep within the night
They riding on the death
Bringing blood an painful fear
Forever in this land
Deeply sighs and spread their wings
As blindness falls upon
And armed with the seals (of) pain
Serenades in blood
Beneath a veil of sward
Embracing land of light
Reflections of deepest hate
Die - for centuries of dark
Swallowing the moonlight sky - conspiracy of pain
As darkness falls upon thy face - prophecies in blood
And tainted sky where angels cry - conspiracy of pain
The wolven screams of deepest hate - prophecies in blood
پيشگويي خونين
بر فراز اقيانوسهاي خون
بر فراز پادشاهي (قلمرو) آنها ترسان رژه ميروند
آز آخرين قدم ها سايه هايي بر ميخيزند
نيمه ي تاريک در راه است
طوفانهاي شيطاني ،تندر و قدرت
ارواح عذاب آور (شکنجه گر ) را بيدار مي کنند
يعني موجودات تاريکترين شب
وقتي لعنت به آسمان ميرسد
زير چادري از شمشير
در حال نوازش سرزمين نور
بازتابهايي از عميق ترين نفرت ها
که به خاطر قرنها تاريکي مرده بود.
نور مهتابي آسمان را ميبلعد
هنگامي که تاريکي بر چهرهات مي افتد
پيشگويي خونين به وقوع ميپوندد
و آسمان را که در آن فرشته هايي فرياد وگريه سر ميدهند آلوده ميسازد
جيغ هاي گرگ وار از عميق ترين نفرت هاي
خونين به وقوع ميپيوندد
اسرار ميراي زوال
سايه ها را نوازش ميکند
شيطان در بند
بر قلمرو درد
دوباره جيغ هاي جاودان
پايان زمين را بشارت ميدهد
سکوت شکسته ميشود،باران مي بارد
زمان مردن فرا رسيده است
زمزمه هاي مردن..مرد....ن
در باد به گوش ميرسد
شعله هاي سوزان را ببينيد
که به آسمانچنگ مي اندازد
مرگ خيلي دور نيست
طبيعت از فريادهاي سهمگين ميميرد
جايي در عمق شب
آنها به سوي مرگ روان هستند
و خون و ترس را به همراه دارند
تا ابد در اين سرزمين
نفس ميکشند و بال هايشان را پهن ميکنند
و کوري بر همه جا گسترده ميشود
محاصره در خون
زير چادري از شمشير
و در حال نوازش سرزمين نور
بازتاب هايي از عميق ترين نفرت ها
که به خاطر قرن ها تاريکي مرده است............................................ .................................................. .......
تو اولين پستش نوشتم . چند تا اهنگ بودش از بند آگالوچ agallochنقل قول:
نقل قول:
ss horizon of ice
Aurora swims in the ether
Emerald fire paints the twilight
Heidrun bleeds the golden nectar
For the raising sun and the moonمان را زخمه ميزند
رنگي كهرباي از خورشيد جاري ميشود
بي مانند به ابخيز هاي دريا نيس
داداش يه اطلاعاتي در مورد ترجمه هات بده ...
از كجا آوردي به كجا مي بــري ا
ي بابا
اینو کی خونده؟نقل قول:
میشه لینک خود آهنگ رو بدین ...
خیلی قشنگ شعر گفته ... البته کمی هم خشن بود.
مال grave land بوده . گمانم تو mp3real.ru باشه . بذار يه نگاه بندازم
کد:http://www.mp3real.ru/mp3/graveland/
Dimmu Borgir-Tormentor Of Christian SoulsI drag you to my chambers
من می تونستم بکشمتون به محفظه هایمAnd strip you naked in darkness
وموقعی که لخت میشید تو تاریکیAnd I pull out your fingernails one by one
میتو نستم ناخناتونو یکی یکی در بیارمAnd rape you till you no hope
و بهتون تجاوز کنم تا دیگه امیدی نداشته باشیدI could rip your guts out
من میتونستم از خارج روده هاتونو جر بدمAnd let you watch me sacrifice your unborn child
و بهتون اجازه بدم نگاه کنید موقعی که بچه بدنیا نیومدتومو برای شفاعت قربانی میکنمI'll leave you to starve
میتونستم ترکتون کنم تا گرسنگی بکشیدA nigger will bring you the souls of silence at once
یه کاکا سیاه (تحقیرانه) باعث میشه که روحتون برای یکبار به حالت سایلنت در بیادA final pleasure
این اخرین لذ تمهIn your fist and your brain
توکوششو, مغز توFor I find no pleasure in your physical pain
من هیچ خوشی تو بدن درد دیدتون پیدا نمیکنمI want your christian soul to crumble
من میخوام روح مسیحانتون خرد بشهYour final hope(Your fucking soul
(این اخرین ارزوتونه) روحتون به فاک میرهWhen I see your church go up in flames
موقعی که من دارم کلیساهای به اتیش کشیدتونو موقع رفتن میبینمAnd you are weeping I will laugh
شما دارید زار میزنید در حالی که من خواهم خندیدWhen I have seen you mourn over loved ones
موقعی که شما رو توی تشعییع جنازه عشق دیگری میبینمI will feel bliss when your mortal soul is in ruins
من احساس لذت می کنم موقعی که روح ابدیتون تو خرابه هاستI will grin in the shadows
من تو سایه ها با نیشخند میگمIt gives me pleasure
برای این به من خوشی دهیدزجر یه روح مسیحی!!!!Tormenting of christian souls
childeren of bodom
In Your Face
توی صورت تو!
Conflict,terror,hear the noice.
مبارزه.وحشت. دارم صداشون رو می شنوم
Youre on the edge of a never-racking force
شما طرف یه نیروی اعصلب خرد کن هستید
But oh.my god,heres the fight
ولی.اوه خدای من اینجا جنگ شده
Never seige ,Never riot,must defy
هیچ محاصره ای نیست. هیچ آشوبی نیست. باید همه رو به مبارزه طلبید
Well look at me , what do you see?
بهتره که من نگاه کنید . چرا شما به من نگاه میکنید؟
Another trophy a living fucking dead beat
نشان یه پیروزی دیگه . یه زندگی لعنتی بی نوسان
Close your eyes take a step with me
چشماتو ببندو به طرف من گام بردار
Your gone but its no too late
تو برو اما این آخرش نیست
Exhiniting abnormality
نشان بده این وضع غیر عادی رو
Its not what you call reality
این اونی نیستش که تو واقعیت می خوندیش
But you will always forget
اما تو همیشه فراموش می کنی
One thing I,d like you to know
یه چیزی.من بایستی تو رو می شناختم
I dont give a flying **** motherfucker
من نمی تونم مراقبت باشم مادرت رو گا**دم
I dont give a flying **** motherfucker
من نمی تونم مراقبت باشم مادرت رو گا**دم
I dont give a flying
من نمی تونم مراقبت باشم
I dont give a flying
من نمی تونم مراقبت باشم
I dont give flying ****
من نمی تونم مراقبت باشم (لعنتی)
Ill never wait for any interference
من هرگز نمی ذارم(صبر نمی کنم) که هیچ دخالتی کنی
When the other pepoel talk all over me shit
وقتی که مردم در مورد من صحبت می کنند
But do I speak thee,yes I do
اما بازم تو در مورد من صحبت می کنی .بله من اینکارو می کنم
So **** hypocrisy and **** you too
پس گا**دم این ریاکاری رو همچنین گا**دم تو رو
INCOMING!
در شرف نزدیک شدنه
Say one,more word,I double dare you(bring it on)c
یه چیزی بگو. حرف بیشتری بزنمن دوباره جرات کردم
Its my world , toyre in it,Itll take you down in a minute
اینجا دنیای منه .تو واردش شدی. باید یه کمی ببریش عقب
You can alter your look , diversity your age
تو می تونی طرز نگاهت رو عوض کنی متناسب با سنت(طول عمرت)
But the truth seems like a bitch slap in your face
به نظر میاد حقیقت مثل یک سیلی باشه توی صورت تو
Careful what you call reality
این اونی نیستش که تو واقعیت می خوندیش
But you will always want
اما تو همیشه اینو خواستیش
You want the day that you shall die
برات لازمه(روشنه) که یه روز باید بمیری
I dont give a flying **** motherfucker
من نمی تونم مراقبت باشم مادرت رو گا**دم
I dont give a flying **** motherfucker
من نمی تونم مراقبت باشم مادرت رو گا**دم
I dont give a flying
من نمی تونم مراقبت باشم
I dont give a flying
من نمی تونم مراقبت باشم
I dont give flying ****
من نمی تونم مراقبت باشم (لعنتی)
INCOMING!
در شرف نزدیک شدنه
bayad tarjomeha darkhasti beshe
nazareton chiye?
سلام (دوباره)نقل قول:
تاپیک مخصوص درخواست ترجمه هم داریم :20:
خوهشا فارسی تایپ کنید :27:کد:http://forum.p30world.com/showthread.php?t=110340
ممنون
فعلا
DIMMU BORGIR
Enthrone Darkness Triumphant 1997
A Succubus In Rapture
Illness and plagues, torture and blight
Is what she brings
Mocking holy standards, deceiving feeble fools
Is what she loves
Granted with powers, gifted with magic
Watching the world through raven eyes
Damned woman mischievous whore
Heretic princess
Devil's own
Her seductive elegance
Excites your weak flesh
Her diabolical beauty
Enchants your bewildered mind
You damn woman
You mischievous whore
You heretic princess
You are Devil's own
[performing an ecstatic dance:]
A serenade made out of black magic
She has learned to set souls afire
And makes sure that you never
Will leave it's trance
Her diabolical beauty
Enchants your bewildered mind
شيطاني درورن خلسه
بيماري، عجز ، زجر و پژمردن
اين آن چيزيست كه او ( مؤ نث ) تقديم مي كند؟
تمسخر مقدسات ؛ فريفتن احمق هاي ناتوان
اين آن چيزي ست كه او بدان عشق مي ورزد؟
جواز او به خاطر قدرت هاست و استعدادش از جادو
دنيا را حريصانه نظاره مي كند
زن ِ ملعون ؛ فاحــشــه ي كثيف
شاهزاده ي مرتـد
اي دارائي شيطان
ظرافت فريبنده اش
تن ِ ضعيفت را تحريك مي كند
زيبايي اهريمني اش
مغر سردر گمتان را مسحور مي كند
زن ِ لعنتي هستي
فاحشه ي كثيفي هستي
تو شاهزاده اي مرتدي
تو از آن شيطاني
يك موسيقي عاشقانه ؛ و اين يعني جادوي سياه
او آموخته است كه روح ها را يه آتش كشد
و اطمينان دارد كه تو در اين خلسه خواهي ماند
زيبايي اهريمني اش
مغر سردر گمتان را مسحور مي كند
چرا هر جا میگردم اثری از agalloch نیست؟
P No : 5Only For Share ! :31:
------------------------------------------------------------------------
دوست من دليلش اينه كه از نظر شعر حرفي براي گفتن ندارننقل قول:
چرا هر جا میگردم اثری از agalloch نیست؟
اشعار بيشتر در مورد طبيعت ِ .اسم گروه يه نوع چوب هست و حتي لوگوي اين بند هم به شكل درخت هس
به هر حال اگه آهنگ خاصي مد نظرت هست برو اينجا درخواست ترجمه كن .
کد:http://forum.p30world.com/showthread.php?t=110340
این هم Agalloch . دوست عزیز شما نباید انتظار زیادی داشته باشی که هر جا میری از این بند صحبت شده باشه. چون یه بند Folk هست و نه زیاد شناخته شده. Folk هم که طرفدارای خودش رو داره و به قول خودت سیستم بازاش و متالیکا بازاش چیزی ازش سر در نمیارن.نقل قول:
Not Unlike The Waves
Aurora swims in the ether
Emerald fire scars the night sky
Amber streams from Sol
Are not unlike the waves of the sea
Nor the endless horizon of ice
Aurora swims in the ether
Emerald fire paints the twilight
Heidrun bleeds the golden nectar
For the raising sun and the moon
The midnight wolves who watch over the dawn
Solstafir!!!
مثل موج های دریا نیست
سپیده دم در آسمان شنا می كند
زمرد آتش تن شب را زخمی میكند
رنگ كهربایی از منظومه شمسی جاری می شود
كه همانند موج های دریا نیستند
و نه مثل افق یخی بی پایان
سپیده دم در آسمان شنا می كند
زمرد آتش گرگ و میش صبح را نقاشی می كند
Heidrun(خدای رومی كه شكلی از بز است)شربت میوه ی طلایی را برای پدیدارشدن خورشید و ماه مثل خون جاری می كند
گرك های نیمه شب در حال تماشای سپیده دم
Solstafir!!!*
--------------
Solstafir نام یک بند Icelandic viking/black metal می باشد و اینجا منظور از گرگ ها همین Solstafir می باشد.
The texture of the soul is a liquid that casts a vermillion flood
ماهیت روح مایعی است که جریان آب قرمز رنگ را نقش می اندازد
From a wound carved as an oath; it fills the river bank a sanguine fog
از یک زخم ایجاد شده درست مثل یک سوگند ؛ اون ساحل رودخانه را پر از تیرگی امید بخش میکند
These arms were meant to be lost! Hacked, severed and forgotten
این نیروها از دست داده شده تکه تکه شده ، جدا شده و فراموش شده معنی شده اند
The texture of time is a whisper that echoes across the flood
ماهیت زمان یک نجوا است که از یک طرف به طرف دیگر جریان آب منعکس میشود
It's hymn resonates from tree to tree, through every sullen bough it sings
این سرود مذهبی است که از درختی به درخت دیگر طنین انداز میشود و در میان هر یک از شاخه های غم انگیز میخواند
These boughs were said to be lost! Torn, unearthed and broken
این شاخه ها از دست رفته ، از هم گسیخته ، بی ازرش و شکسته شده گفته میشوند
Earth to flesh, flesh to wood, cast these limbs into the water
زمین به جسم (تن) ، جسم به چوب ، این شاخه ها در توی آب بینداز
Flesh to wood, wood to stone, cast this stone into the water...
جسم به چوب ، چوب به سنگ ، این سنگ را درون آب بینداز
Hallways Of Enchanted Ebony
Kiss me coldly and drain this life from my lips
Let the cold blood flow on it's own...
Kiss me coldly and fall away from the soul
Long forgotten...
From which of this oak shall I hang myself?
These ebon halls are always dark...
From which frostbitten bough shall I die?
As dark as the winter, as black as her ghastly veil
As cold as her whisper and chilling gown
No corridors of life and beauty
These enchanted halls are stained with the blood of night
Ebon halls gleam as ghosts of a fire dance wickedly across a pantheon of marble
These weary eyes shall open no more, frozen tightly by the cold embrace of death
A charnel house of memories torn and burning melancholy shall embrace me now
Hear this call...
Beyond endless halls and far across the vast forest, just across the iron gates
Whispers...
As dark as the winter, as black as her grim mask of death
As cold as her sorrow, her ivory tears
No corridors of life and beauty
No bloodred sky, no colors left in this world
It was the light's end
------------------------
تالارهای افسون شده ی آبنوس
به سردی مرا ببوس و این زندگی را از لبانم سر بکش
خون سردم را به حال خود بگذار تا جاری شود.
به سردی مرا ببوس و از این روحی که دیری ست فراموش شده بگذر.
از کدامین یک از این درختان بلوط می باید خودم را حلق آویز کنم؟
این تالارهای آبنوس همواره تاریک اند.
بر کدامین شاخه ی یخ زده می باید بمیرم؟
سرد هم چون زمستان، سیاه هم چون حجاب شوم او،
سرد هم چون نجوای او و ردای مخوف اش.
این سرسراها، سرسراهای زندگی و زیبایی نیست،
این تالارهای افسون شده آغشته به خون شب است.
تالارهای آبنوس سوسو می زنند، انگار که ارواح آتش شریرانه در تالاری مرمرین می رقصند.
این چشمان خسته دیگر گشوده نخواهد شد، چرا که آغوش سرد مرگ آن ها را منجمد کرده است.
خانه ای افسون شده از خاطرات از هم گسیخته و اندوهی سوزان اینک مرا دربرمی گیرد.
این آوا را بشنو
که در آن سوی تالارهای بی انتها و در فراسوی جنگل پهناور، درست درمیان دروازه های آهنین زمزمه می کند:
به تاریکی زمستان، به سردی نقاب مرگ دلگیر او
به سردی اندوه او و اشک های عاج گونه اش.
این سرسراها، سرسراهای زندگی و زیبایی نیست.
نه آسمانی به سرخی خون.
هیچ رنگی در این دنیا باقی نمانده
این پایان روشنایی بود...
The water pours its embracing arms around the stone
آب آغوشش را به دور سنگ می پیچد
Decay drips from the unquiet void where the ice forms, where life ends
فساد از فضای نا آرامی که یخ ایجاد میشود و زندگی تمام میشود قطره قطره میچکد
The stone is by the crimson flood, swallowed
سنگ نزدیک جریان آب سرخ است ، در آن غرق شده
The red tide beyond the ebon wound, contorted
موج قرمز آن سوی زخم سیاه ، پیج و تاب خورده
My sacrifice bids farewell in this river of memory... a wave to end all time
فداکاری من در این رود خانه ی خاطره خداحافظی میکند
Red birds escape from my wounds and return as falling snow
پرنده های قرمز از زخم من فرار میکنند و مانند برف در حال ریزش برمی گردند
To sweep the landscape; a wind haunted, wings without bodies
که هجوم ببرند به چشم اندازها ؛ یک نفس تسخیر کرد ، بال ها بدون بدن
The snow, the bitter snowfall
برف ، ریزش تند و سوزدار برف
You wish to die in her pale arms, crystalline, to become an ode to silence
تو آرزو میکنی که در آغوش رنگ پریده ی او بمیری ، بلورین ، تا یک قصیده برای خاموشی بشی
In the soul of a mountain of birds, fallen
در روح کوهی از پرنده ها ، ویران شده
The cascading pallor of ghostless feather
آبشار رنگ پریده ی پر بی روح
The snow has fallen and raised this white mountain on which you will die
برف فرو ریخته و این کوه سفید را ایجاد کرده ، زمانی که تو خواهی مرد
and fade away in silence
و در سکوت ناپدید می شوی
It was in this haunted place under a moonless cloak of ebony
I was drawn to the glow of a young spiritess weeping in the woods
The blackest ravens and ice-veiled boughs
Have spoken of you, goddess of these bleak woods
I yearn for your embrace, spiritess of the melancholia
Show me, again, your sweet face
Enchant me with your rich, cinder burnt ether
Lure me into your arms and bless unto me eternal death
She had spoken to the dawn
Her words wisped in tongues of the wind
And then silence...
Pale clouds betrothed the dawn
Black rain fell
The birds wore masks
The haunting stain of her woe
Had burned itself into the oak
Night had gone
Bereaved, I was torn for her
One last time I witnessed her beauty in the distance
The arms of the trees tore at her morbid gown swaying in the loathsome winter
breeze
She faded before my eyes
Since that day a thousand veiled birds have taken flight
And the melancholy rain still pours forever on...
در این مکان تسخیرشده و در زیر شنل آبنوسی و بی ماه آسمان بود که درخشش روح موُنثی که در جنگل می گریست مرا به جانب خود کشاند
سیاه ترین کلاغ ها و یخ زده ترین شاخه ها
از تو گفته اند ای الهه ی این جنگل دلگیر.
در حسرت آغوش توام ای روح افسردگی
چهره ی دل ربایت را باز به من بنما
با اثیر گداخته و سرشارت افسون ام کن
مرا اغواگرانه به میان بازوان ات فرابخوان و مرگ جاودان عطایم کن.
او با سپیده سخن گفت
کلام اش به زبان باد به نجوا درآمد
و آن گاه سکوت...
ابرهای پریده رنگ با سپیده وصلت کردند
باران سیاه بارید
پرنده ها چهره در پس نقاب پنهان کردند
رنگ فراموش نشدنی دریغ او
در دل این درختان بلوط سوخته است
شب رفت
و من در ماتم اش گریستم.
برای واپسین بار زیبایی اش را در دوردست نظاره کردم.
درختان در حالی که باد نفرت انگیز زمستانی بازوان شان را درهم می پیچید، بر ردای تیره ی او اشک می ریختند
او پیش چشمان ام محو و ناپیدا شد.
از آن روز به بعد هزاران پرنده ی نقاب پوش پرواز کرده اند
و باران اندوه هم چنان تا به ابد می بارد...
هکتوریست تو هم؟؟!!این همه ترجمه داشتی رو نمیکردی:41:بابا تو هم آدم غیر پیش بینی هستی:5:
Our Fortress Is Burning... II - Bloodbirds
دژ ما در حال سوختنه...پرنده های خون
The god of man is a failure
آفریننده ی بشر ناموفق است
Our fortress is burning against the grain of the shattered sky
دژ ما در حال سوختن در مقابل دانه های آسمان از هم گسیخته است
Charred birds escape from the ruins and return as cascading blood
پرنده های سوخته از خرابه ها فرار میکنند و مانند خون سرازیر شده بر میگردند
Dying bloodbirds pooling, feeding the flood
پرنده های خون در حال مرگ طغیان آب را تشدید میکنند
The god of man is a failure
آفریننده ی بشر ناموفق است
And all of our shadows are ashes against the grain
و سایه های ما خاکستری در مقابل دانه ها هستند
شرمنده پست شما رو ندیدم ( rock magic ) . راستش رو بخواین من هر چند وقت یه بار اینجا سر میزنم وگرنه که من از خدامه به دوستام کمک کنم. ( اون کلمه خدا خیلی مهم بود :31: )
-------------------------
The woeful silence and wind's reflection
Of your body's pale ode, an icy fortress of blood and
Ages
سكوت اسفناك و وزش باد
قصیده ی بی رنگ و روی بدن تو
دژی یخی از خون و زمان
Sky fire above, ice below the hearth
آسمان آتشین بالا
سنگ های یخ بسته ی زیر زمین
Fall away from me to that citadel at the end of time
از من بگریز و به دژ تسخیر ناپذیر در انتهای زمان برو
Where death sleeps and dreams of your buried pain
جاییكه مرگ می خوابد و رویای دفن شدن درد توست
There has never been a silence like this before
هیچ گاه سكوتی مثل این نبوده
There will never be an ode like this again
هیچ گاه قصیده ای همانند این سروده نخواهدشد
دشمنت .............شما چه بیای اینجا چه نیای ما همین جوری قبولت دیم(به مولا):27:نقل قول:
سلام به همگی
همون طور که تو تاپیک بررسی موسیقی متال گفته بودم میتونم تو ترجمه اشعار به دوستان کمک کنم
فقط ببخشید که دیر به دیر میام چون از صبح تا ظهر دوباره از عصر تا شب سره کارم...مطمئن باشید وقت داشته باشم دریغ نمیکنم:10:
فعلا اینارو داشته باشید:11:
The terror comes at the end of the day
When all my strength has withered away
The flow of time has touch so cold
Its freezing me as I grow old
I pass into another sleepless night
to carry on this endless fight
To reach the stars and find peace of mind
But I am lost I stumble like behind
Struggle on all in vanity
Struggle on lose my sanity
Here they come again (madness)
At the end of the day I lie
In darkness I start to sweat
As anguish embrace my soul
I'm crying at twelve a clock
The shadows starts to dance
I'm spinning I see them
Whirl in the shadows dance
IT RILLS ME
Oh my god I feel so alone
This nightmare wears me to the bone
Nowhere to run? nowhere to hide
The terror twists me from inside
Everynight it's all the same
the shadows play their wicked game
Just when I think I've scaped the pain
The shadows rise and come again
My sins are haunting me over and over again
I am on my knees praying for morning to come
But the night is long, seems that it will never end
when the sun won't come and chase all the shadows away
Then at last the first sun ray
Marks the begining of another day
I look around all the shadows are gone
And for a while I am left alone
But I know I will never be free
Cause the shadows are living inside of me
And everyday when the night draws near
I start to tremble and shiver with fear
Struggle on all in vanity
Struggle on lose my sanity
Here they come again (help me)
At the end of the day I lie...
8.رقص سایه
وحشت در پایان روز فرا میرسد
وقتی تمام توان از دست می رود
جریان زمان آن قدر سرد است
که همچنان که بزرگ می شوم منجمدم می سازد
من وارد شب بی خوابی دیگری می شوم
تا به نبرد بی پایان
دستیابی به ستاره ها و یافتن آرامش خاطر بپردازم
اما من گمشده ام من در پشت این ها مانده ام
برای همه این ها بیهوده تلاش میکنم
برای از دست ندادن شعورم تلاش می کنم
آن ها دوباره آمده اند(دیوانگی)
در پایا ن روز دراز می کشم
در تاریکی عرق می ریزم
هنگامی که دلتنگی روحم را فرا می گیرد
در ساعت دوازده در حال اشک ریختنم
سایه ها شروع به رقصیدن می کنند
در حال چرخیدن آن ها را می بینم
که در رقص سایه ها تاب می خورند
مرا جاری می سازند
اه خدایا خیلی احساس تنهایی می کنم
این کابوس مرا تا استخوان دربر می گیرد
آیا هیچ جایی برای فرار کردن نیست؟
هیچ جایی برای پنهان شدن؟
وحشت مرا از درون پیچ و تاب می دهد
هر شب همین داستان است
سایه ها بازی شیطانی شان را از سر می گیرند
درست وقتی که فکر میکنم از درد گریخته ام
سایه ها بر میخیزند و دوباره می آیند
گناهان من دوباره مرا به چنگ می آورند
من زانو زده ام و برای رسیدن صبح دعا می کنم
اما شب دراز است و انگار که هرگز پایانی نخواهد داشت
وقتی که خورشید نخواهد آمد و سایه ها را دنبال نخواهد کرد
سپس اولین شعاع خورشید
آغاز روز دیگری را نشان می دهد
به اطرافم می نگرم،همه ی سایه ها رفته اند
و برای مدتی تنها شده ام
اما می دانم که هرگزرها نخواهم بود!
زیرا که سایه ها در درون من زندگی می کنند
و هر روز وقتی که شب فرا می رسد
شروع می کنم به لرزیدن از ترس
برای همه این ها بیهوده تلاش میکنم
برای از دست ندادن شعورم تلاش می کنم
آن ها دوباره آمده اند(کمکم کنید)
در پایان روز دراز می کشم...
ترجمه:Silencer (mohammad:27:
You have returned to the torture-chambers
To find peace among the rotting corpses
You have returned to the execution place
To inhale the smell of blood
Death and terror rules the land
We have been spellbound
You have returned to the hidden graves
Only you know about
You have returned to to face your victims
And feel sensation of violence once again
Death and terror rules the soul
You have been spellbound
By the Devil
Murderer, you have returned
To create fear and sorrow
Death and terror rules the land
We have been spellbound
By the Devil
2.طلسم شده (توسط شیطان )
شما به تالارهای عذاب بازگشته اید
آرامش را در میان جسد های در حال پوسیدن میابید
شما به مکان اعدام بازگشته اید
تا بوی خون را فرو بکشید
مرگ و وحشت بر زمین حکمرانی میکند
ما طلسم شده ایم.
شما به قبرهای پنهان بازگشته اید.
تنها شما دراین باره میدانید.
شما باز گشته اید تا با قربا نی ها یتان رو به رو شوید
و یکباره دیگر حس خشونت را احساس کنید.
مرگ و وحشت بر روح حکمرانی میکند
شما طلسم شده اید.
توسط شیطان
قاتل ، شما باز گشته اید
تا ترس و اندوه به وجود آورید
مرگ و وحشت بر زمین حکمرانی میکند
ما طلسم شده ایم.
توسط شیطان
ترجمه:Silencer
1. Mourning Palace
Daylight has finally reached it's end
As evenfall strikes into the sky
Far away in the dark glimpsing moonlight
Sickening souls cry out in pain
Whispering voices summoning screams
Waiting for Satan to bless their sins
Blackhearted angels fallen from grace
Possessed by the search for utter darkness
Hear the cries from the Mourning Palace
Feel the gloom of restless spirits
Hear the screams from the Mouring Palace
Feel the doom of haunting chants
Eternal is their lives in misery
Eternal is their lives in grief
Abandoned in a void of nothingness
A chain of anger, a fetter of despair
In this garden of depraved beings
This unsacred place of helpless ones
Satan blessed the creatures
Inswathed them in endless night
Whispering voices, summoning screams
Waiting for Satan to bless their sins
Blackhearted angels fallen from grace
Possessed by the search for utter darkness
1.کاخ ماتم (سوگواری)
سرانجام روز به پایان اش رسیده است
هنگامی که غروب در آسمان پدیدار می شود
در دوردست ماه در تاریکی می درخشد
ارواح بیمار کننده از درد فریاد می کشند
صداهای نجواگرهمراه با فریادها، منتظر
شیطان می مانند تا گناهانشان را بیامرزد
فرشته های شیطانی محروم از لطف الهی
در جستجوی تاریکی مطلق مسخ شده اند
فریادها را از کاخ ماتم بشنو
افسردگی روح های بیقرار ار حس کن
جیغ ها را از کاخ ماتم بشنو
محشر سرودهای مکرر را احساس کن
زندگی آنها تا ابد در غم و اندوه است
زندگی آنها تا ابد در سوگ و ماتم است
تبعیدشده در خلا پوچی
در زنجیر خشم ، در غل و زنجیر نومیدی اند
در این باغ موجودات تباه شده (بهشت)
در این مکان نا مقدس موجودات درمانده
شیطان موجودات را می آمرزد
آن ها را در شب بی پایان رها می سازد
صداهای نجواگرهمراه با فریادها منتظر
شیطان می مانند تا گناهانشان را بیامرزد
فرشته های شیطانی محروم از لطف الهی
در جستجوی تاریکی مطلق مسخ شده اند
ترجمه :Silencer
سلام
جناب SIlencer اگه ممکنه بیشتر از Godgory ترجمه کن:10:بابت Shadow's Dance م ممنون:20:
با تشکر ترجمه ی No One از گروه CoLd رو می خواستم
فکر نکنم اینجا جای در خواست دادن باشه.نقل قول:
برو اینجا:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Midgard's cold and hatred reigns
Hunger and disease
Fenris is set free again
Chaos is unleashed
The storm of death sweeps the shores
Famine sweep the land
Ties of kinship is no more
Sons die by their father's hand
Two men meet on battleground
Their eyes are full of hate
By sacred oaths both are bound
Death will be their fate
They share the blood of once proud men
Yet foes they have become
One fights for truth, the other for faith
Perish has begun
Here comes the – Bloodshed
It's the age of – Bloodshed
Here comes the – Bloodshed
It's the age of - Bloodshed
Two brothers meet in battle heat
Both will die to day
No victory and no defeat
Death is their only way
In their eyes is no remorse
They make their final charge
Thrusting their swords with mortal force
Piercing each other's hearts
Here comes the – Bloodshed
It's the age of – Bloodshed
Here comes the – Bloodshed
Prepare for – Bloodshed
قتل عام
میدگارد سرد گشته است و نفرت حکمرانی می کند
گرسنگی و بیماری
فنریز دوباره آزاد گشت
هرج و مرج بیداد میکند
طوفان مرگ سواحل را پیمود
قحطی سرزمین را فرا گرفته است
پیوندهای خویشا وندی دیگر معنایی ندارد
پسران بدست پدران کشته میشوند
دو مرد درمیدان جنگ با هم روبرو میشوند
چشمانشان آکنده از نفرت است
هر دو برای سوگند مقدسی به جنگ آمده اند
مرگ سرنوشت شان خواهد شد
آنها در خون سربازانی که زمانی مفتخر بودند ، سهیم شدند
( در کنار هم با عزت و افتخار به پیروزی می رسیدند )
با این وجود دشمن هم شدند
یکی برای حقیقت و دیگری به خاطر ایمانش می جنگد
کشتار آغاز گشت
اکنون قتل عام فرا می رسد
دوران , دوران خونریزی است .
اکنون کشتار آغاز می شود
دوره؛دورهیخونریزیاست
دو برادر در میدان نبرد با هم روبرو می شوند
هر دو امروز خواهند مرد
هیچ پیروزی و شکستی در کار نیست
مرگ تنها راه آنهاست
در چشمانشان اثری از پشیمانی وجود ندارد
آنها آخرین حمله خود را نیز انجام میدهند
شمشیرهایشان را با نیروی مهلک به سوی یکدیگر پرتاب کردند
تا قلب یکدیگررا سوراخ کنند
اینک قتل عام آغاز می شود
دوران؛ دوران خونریزی است
کشتار فرا رسید
برای خونریزی آماده باش
ترجمه:Silencer
ممنون از راهنمائیتوننقل قول:
The wait is soon at end
Always charge never bend
Morning is here, make your stand
Live for honor, glory, death in fire!
Total war is here
Face it without fear
Age of sword, age of spear
Fight for honor, glory, death in fire!
See the fire rise
Flames are raging high
Soon all will burn and die
Burn for honor, glory, death in fire!
Storm of lethal flames
Only death remains
Ragnarok is closing in
Die for honor, glory, death in fire!
Forces of chaos is on the move
Everyone, choose your side
And know the end is coming soon
The day for all to die
The day is here when Bifrost breaks
Nor sun or moon will rise
When the dead rise from their graves
and Surtur spreads his fire
All you know will wither away
And sink into the sea
A new world will be born one day
Where everyone is free
[Lead Sوderberg]
Total war is here, face it without fear
Age of sword, age of spear
Fight for honor, glory, death in fire!
Storm of lethal flames
Only death remains - Ragnar?k is our fate
Die for honor, die for glory
Die, death in fire!
مرگ در آتش
انتظار به زودی به پایان میرسد
همیشه بجنگ و هیچ وقت تسلیم نشو
صبح اینجاست ، مقاومت کن
برای شرافت وافتخار زندگی کن ، مرگ در آتش
جنگ نهایی اینجاست
بدون ترس با آن روبرو شو
دوران شمشیر دوران نیزه
برای عزت وافتخار جنگیدن ؛ مرگ در آتش
به بلند شدن آتش بنگر
شعله ها تا بلند ا زیلنه می کشند
بزودی همه خواهند سوخت وهلاک میشوند
برای شرافت و افتخار بسوز ؛ مرگ در آتش
طوفانی از شعله های مهلک
فقط مرگ است که باقی می ماند
رگناروک (پایان دنیا ) در حال نزدیک شدن است
برای عزت و افتخار بمیر مرگ در آتش
نیروهای هرج مرج در حرکتند
همه ، طرف تو را می گیرند .
و می دانند که به زودی پایان دنیا فرا می رسید
روزی که همگان خواهند مرد
روزی که " بیفرست " شکسته میشود
نه ماه و نه خورشید دیگرطلوع نخواهند کرد
وقتی که مردگان از گورهایشان برخیزند
و سورت آتش خود در همه جا گسترش داد
تمام چیز هایی که میدانستی از بین خواهند رفت
و به اعماق دریا فرو میرود
دنیای جدید یک روز متولد خواهد شد
جایی که همه آزاد خواهند بود
نبرد نهایی اینجاست ، بدون ترس با آن روبرو شو
دوران شمشیر ؛ دوران نیزه
برای شرافت و افتخار بجنگ ، مرگ در آتش
طوفانی از شعله های مرگ آور
مرگ تنها چیزی است که باقی می ماند – رگناروک سرنوشت همه ی ماست
بمیر ، مرگ در آتش
برای عزت و افتخار بمیر
Sails Of Charonسفر با قایق چرون
THE MOON IS FULL
AND WHITE......
I'M STANDING AT THE DOOR
OT TIME...... SOMEONE IS
WAITING FOR YOU......
THE LAST TEAR HAS ROLLED
DOWN MY FACE, DOWN MY FACE...
THERE IS NO PLACE IN
YOUR RELIGION FOR ME,
FOR ME......
THE SEASOMN HAS BEGAN
TO RISE AGAIN IN THE
DARK WE WEEP......
IN THE DARK WE WEEP...
TO RISE AGAIN......
BUT I CAN WAIT NO LONGER
DON'T LOOK BACK
THERE'S NO PROMISED LAND
THIS IS THE SAIL OF CHARON
I CAN SEE DEEP INSIDE
ALL THE CHILDHOOD
REFLECTIONS OF YOU
WALKING THROUGH
YOUR MEMORY,
WALKING THROUGH
YOUR MEMORY,
I CAN SEE DEEP INSIDE......
BUT I CAN WAIT NO LONGER
DON'T LOOK BACK
THERE'S NO PROMISED LAND
THIS SI THE SAIL OF CHARON
I'M STANDING AT THE DOOR
OF TIME...... SOMEONE IS
WAITING FOR YOU......
THE LAST TEAR HAS ROLLED
DOWN MY FACE, DOWN MY FACE...
THIS IS THE SAIL OF CHARON
THIS IS THE SAIL OF CHARON
THIS IS THE SAIL OF CHARON
BUT I CAN WAIT NO LONGER
DON'T LOOK BACK
THERE'S NO PROMISED LAND
THIS IS THE SAIL OF CHARON...
قرص ماه کامل و سفید گردید
من پشت درزمان ایستاده ام
یک نفر منتظر توست
آخرین قطره های اشک از گونه ام سرازیر گشت
در مذهب و اعتقاد تو هیچ جایی برای من نیست
برای من...
فصلی دیگر در حال شروع شدن است
تا دوباره برخیزیم (از نو شروع کنیم )
در تاریکی اشک می ریزیم
تا دوباره برخیزیم
ولی من نمیتوان زیاد منتظر بمانم
به پشت سرت نگاه نکن
هیچ دنیای دیگری یوجود ندارد
این سفر ایست با قایق چرون
در درونم چیزی حس میکنم
تمام دوران کودکی ام را
بازتابی از تو
در حال گذر است از..
ذهن تو
در حال گذر است از...
ذهن تو
در درونم چیزی حس میکنم
ولی من نمیتوان زیاد منتظر بمانم
به پشت سرت نگاه نکن
هیچ دنیای دیگری یوجود ندارد
این سفر است با قایق چرون
من پشت درزمان ایستاده ام
یک نفر منتظر توست
آخرین قطره های اشک از گونه ام سرازیر گشت
این سفر ایست با قایق چرون
ولی من نمیتوان زیاد منتظر بمانم
به پشت سرت نگاه نکن
دنیای دیگری وجود ندارد
این سفری است با قایق چرون
Black Sabbath
What is this that stands before me?
Figure in black which points at me
Turn around quick, and start to run
Find out I'm the chosen one
Oh nooo!
Big black shape with eyes of fire
Telling people their desire
Satan's sitting there, he's smiling
Watches those flames get higher and higher
Oh no, no, please God help me!
Is it the end, my friend?
Satan's coming 'round the bend
People running 'cause they're scared
The people better go and beware!
No, no, please, no!
شنبه سیاه
آنکه پشت سر من ایستاده کیست ؟
شبحی است در ظلمت که به من اشاره می کند ...
سراسیمه باز می گردم ... می خواهم پای به فرار بگذارم
آنگاه که در می یابم ! این منم که برگزیده شده ام
اون نه !
هیولایی سیاه با چشمانی از شراره های آتش
آنچه را مردم در دل آرزو می کنند به ایشان باز می گوید
شیطان با لبخندی بر لب آنجا می نشیند
و به لهیبی که دمادم بیشتر شعله می کشد خیره می ماند
آه ! نه ! خداوند به فریادم برس...
دوست من , آیا پایان کار فرا رسیده است ؟
شیطان دارد به حلقه ما پا می گذارد
مردم از وحشت می گریزند
همان بهتر که بروند و بر حذر باشند
نه... شما را به خدا نه ...