نگاهی به تاریخچه و وضعیت روزنامهنگاری زرد
پرونده روزنامهنگاری در ایران، ماهنامه «نسیم هراز» شماره ۲۰
فهیمه خضرحیدری- اگرچه چیزی بیش از 100 سال از عمر نشریات معروف به «زرد» در سراسر جهان میگذرد اما هنوز جایگاه این گروه از نشریات در عالم مطبوعات، جایگاهی بحثبرانگیز و همراه با نقد و نظرهای بسیار است. بسیاری از روزنامهنگاران حرفهای یا استادان ارتباطات، روزنامهنگاری زرد را «مبتذل» و فاقد حداقل استانداردهای بصری و محتوایی در حرفه روزنامهنگاری میدانند و حتی معتقدند که بهتر است بساط این سبک از روزنامهنگاری به کلی از کیوسکهای مطبوعاتی برچیده شود.
با وجود این، مخاطبان اصلی رسانههای مکتوب یعنی «مردم» رفتار فرهنگی متفاوتی در قبال پدیده روزنامهنگاری زرد در پیش گرفتهاند و نگاهی به الگوی مصرف این دسته از نشریات نشاندهنده آن است که اتفاقاً «خوانندگان» در مواجهه با روزنامهنگاری زرد باحوصله، اشتیاق و حتی سخاوت بیشتری رفتار میکنند. روزنامهها و مجلههای موسوم به زرد اغلب تیراژ و فروش بالایی دارند، سازمانآگهیهاشان بسیار فعال است، تعداد مشترکانشان قابل مقایسه با نشریات تخصصی و حرفهای نیست و در یک کلام مخاطب بیشتری جذب میکنند. گردانندگان این گروههای رسانهای در یک تعبیر کلی مثلاً اگر سیاستمدار میشدند حتماً به «پوپولیسم» گرایش پیدا میکردند! کما اینکه در عالم مطبوعات هم با سوار شدن بر «موج مردم»، دنبالهرو سلیقه آن ها بودن و تامین فوری نیازها و درخواستهای روزمرهشان، حضور خود را تضمین کردهاند.
در برابر این گروه از اهالی رسانه که زرد و گاه مبتذل و غیرحرفهای خوانده میشوند، مطبوعات جدیتر و حرفهایتری هستند که صبغه سیاسی یا فرهنگی و اجتماعیشان به کلی با نشریات زرد متفاوت است و اگرچه حرفهایتر و عمیقترند اما مخاطبان محدودتری دارند و اغلب در کنار جای خالی نشریات زرد روی کیوسکهای مطبوعاتی، بر هم انباشته میشوند. تیراژ این گروه از مکتوبات رسانهای قابل مقایسه با تیراژهای افسانهای نشریات زرد نیست و چرخه اقتصادیشان هم به کلی بر خلاف جهت یکدیگر حرکت میکند. مردم هم به اینجا که میرسند حوصله مطالعه و خواندن و دقیق شدن را از دست میدهند و آماری کمتر از دو دقیقه مطالعه در سال را رقم میزنند! شاید هم وجود فضای نخبهگرایی و خردهفرهنگ روشنفکری در جامعه فرهنگی و مطبوعاتی ماست که مردم را به عنوان مخاطب اصلی رسانه، از آن دور میکند. این روند البته خاص جامعه «گریزان از خواندن» ما نیست. در سطح جهان هم اگرچه نشریات مهم و تاثیرگذاری مثل: گاردین، ایندیپندنت، دیلی تلگراف، لوموند یا فیگارو وجود دارند اما تیراژهای افسانهای در اختیار نشریات عامتر از جمله: اوست فرانس، بیلد یا سان است که مرز 7 میلیون تیراژ را هم پشت سرگذاشتهاند؛ 7 میلیون تیراژ برای یک نشریه زرد!
نیویوریک؛ دهه 1890
اصطلاح «مطبوعات زرد» یا «روزنامهنگاری زرد» ترجمهای است از Yellow Joumalismو غربیها نخستین کسانی هستند که «تولید رسانه با توجه به ذائقه مخاطب» را هدف خود قرار میدهند. دهه 1890 است و در نیویورک صد سال پیش، نشریهای به نام «نیویورک سان» منتشر میشود. نشریهای که امروز استادان روزنامهنگاری آن را پایهگذار شاخه جنجالی روزنامهنگاری زرد، سوپرمارکتى و یا تابلوئیدى در جهان میدانند. جذب مخاطب مهمترین و اصلیترین هدف و اولویت نیویورکسان است و به این ترتیب هر عنصر دیگری از جمله محتوا، در مرحله بعد قرار میگیرد. نیویورکسان در سال 1883 و با قیمت یک پنی متولد شد؛ تنها یک پنی برای خواندن یک روزنامه و این خود یکی از مهمترین رازهای جذب طبقه پرجمعیت کارگر و متوسط به روزنامهخوانی بود. به این ترتیب نیویورکسان بنیانگذار دورهای از نشریات است که در غرب به آن ها «نشریات یک پنی» گفته میشود. نشریات یک پنی هم تقریباً مانند روزنامهنگاری زرد به میدان وارد شدند. نشریات یک پنی تیترهای بسیار درشتی داشته و بر در و دیوار شهر نصب میشدند تا توجه رهگذران را جلب کنند. نشریات یک پنی روزنامههایی بودند کاملاً مردمی که خبر را تنها و تنها برای مردم تولید میکردند و در نتیجه مخاطب گستردهای هم داشتند. با وجود این، روزنامهنگاری زرد الزاماً با نیویورکسان و نشریات یک پنی آغاز نشد. بلکه سالها بعد، انتشار «سان» یکی از مهمترین اتفاقات روزنامهنگاری در سطح جهان را رقم زد: شیوع زردنویسی درمطبوعات!
سال 1896؛ جنگ تیراژ
در سال 1896 «ژوزف پولیتزر» معروف نشریه NewYork World را منتشر میکرد. پولیتزر با هر شیوهای تلاش میکرد تا تعداد مخاطبانش را بیشتر و بیشتر کند و برای دست یافتن به تیراژ بالا هیچ چیز به اندازه چاپ اخباری درباره خشونت و --- موثر نبود. در همین دوران نشریه معروف «نیویورک ژورنال» هم منتشر میشد؛ نشریهای که نام «ویلیام راندولف هرستا» را بر خود داشت و یکی از رقبای اصلی NewYork World به شمار میآمد.
جنگ تیراژ میان این دو رسانه و اشتیاق برای جلب مخاطب، کمکم خلاقیتهای رسانهای آن ها را شکوفا میکرد. پولیتزر دراین میان با خلق شخصیتی کارتونی به نام «Yellow Kid» (بچه زرد)، سلسله ماجراهایی را در نشریه خود آغاز کرد که بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت. شخصیت Yellow Kid اما از NewYork World به نیویورک ژورنال هم راه پیدا کرد و کمکم این پسربچه به نماد و نشانهای از نوع خاص ژورنالیسم این دو نشریه تبدیل شد. رقابت آغاز شده بود. ضمیمههای رنگی و عکسهای بزرگ و تیترهای درشت، ابزار این مبارزه شدند و آرامآرام نماد «Yellow Kid» وسعت معنای بیشتری پیدا کرد و تبدیل شد به نماد و نشانه یک «ژانر» از روزنامهنگاری که امروز ما به آن «روزنامهنگاری زرد» میگوییم و البته مثل همه پدیدههای دیگر، این نوع روزنامهنگاری هم در طول زمان تغییر معنی داده و از ویژگیهای اصلی و بدوی خود دور افتاده است.
روزنامهنگاری زرد؛ آگراندیسمان
روزنامهنگاری زردی که امروز در ایران رایج است اگرچه در ویژگی «تلاش برای افزایش تیراژ» با روزنامهنگاری زرد دهه 1890 اشتراک دارد اما از آنجا که صرفاً مبتنی بر جنجال، تبهای روز، جلب توجه، حوادث عجیب و ناراحتکننده، جنجالسازی خبری، اطلاعات کوتاهمدت و میرا، احساسات گذرا، داستانپردازیهای دراماتیک و وارد شدن در حریم خصوصی افراد است؛ از سرچشمه واقعی خود فاصله گرفته. با این وجود نشریاتی از این دست امروز هم مثل همیشه وجود دارند؛ چراکه مخاطب آن ها همیشه وجود دارد و اتفاقاً مخاطب جدی و وفاداری نیز هست. به این ترتیب اگرچه مطالعه مداوم نشریات زرد تا به حال از سوی هیچکس توصیه نشده و حتی از سوی عدهای دیگر سرزنش و مطالعهای بیارزش قلمداد شده است، اما نشریات زرد دستکم در یک زمینه ضریب تاثیر بیشتری نسبت به نشریات جدی و حرفهای داشتهاند و آن زمینهسازی برای عادت به مطالعه و ایجاد امکان برای کشف لذت بزرگ خواندن و خواندن و خواندن است.
با وجود این، اساس کار زردنویسان اغراق در انعکاس اخبار و حوادث و به اصطلاح «رنگی تعریف کردن» آن ها به زبانی ساده و سطحی است. روزنامهنگاری زرد تلاش میکند تا به حوزههای ممنوعه یا خوفناک وارد شود و در نتیجهء اتخاذ این رویکرد، بزرگنمایی خشونت و بازگشایی پروندههای قتل و روابط مشکوک خصوصی، به یکی از خوراکهای اصلی این گروه از رسانهها تبدیل میشود. به نظر میرسد زردنویسان ماهر حتی روانشناسان خوبی هم هستند، چراکه اغلب مستقیماً انگیزههای روانی جامعه را هدف میگیرند و به این ترتیب ضریب نفوذ پیام رسانهای خود را بالا و بالاتر میبرند.
به این ترتیب تکلیف مشخص است؛ نشریات زرد مشکل چندانی در پیداکردن سوژه ندارند. بازیگران سینما یا چهرههای مشهور تلویزیونی، ستارههای سریالهاى عامهپسند، مجریهایی که ناگهان گل میکنند و نامشان بر سر زبانها میافتد، مدلهاى لباس، خوانندگان و ستارگان ورزشى بهترین سوژه برای ذائقه خوانندگان این دسته از نشریات هستند و شایعهپردازی درباره آن ها و آگراندیسمان کوچک ترین مسائل روزمرهشان برای اکثر مردم جذاب است. اینطوری است که وقتی نشریات زرد را ورق میزنید ممکن نیست درباره هنرپیشهها و فوتبالیستهای معروف مطالبی با تیتر درشت و عکسهای رنگی نبینید. نویسندگان این گروه از نشریات اغلب به سراغ خانواده و اطرافیان افراد مشهور هم میروند و گاه حتی مصاحبههای خیالی با آن ها ترتیب میدهند! اما علاوه بر ستارگان، نشریات زرد کلیشه مشترک دیگری هم دارند: خانواده. طرح روی جلد این نشریات اغلب اگر عکس ستارگان عامهپسند نباشد حتماً تصویری از کودکی است با لبهای سرخ و چشمان رنگی که با رنگهایی اغراقآمیز چاپ شده. فال و طالعبینی و آشپزی و شیرینیپزی و چگونه زن یا شوهر خود را حفظ کنید هم که معمولاً پای ثابت بساط زردنویسان است و به این ترتیب نشریات زرد تقریباً هیچ چیز برای جلب زنان خانهدار - به عنوان مهمترین مخاطبان و گردانندگان چرخهای اقتصادی خود- کم ندارند.
کالا بودن مخاطب
آسیبشناسی روزنامه و روزنامهخوانی در ایران، به ما میگوید که در برخورد با واژه روزنامهنگاری زرد - با توجه به بیعلاقگی عمومی مردم به «مطالعه»- باید با احتیاط بیشتری برخورد کرد. اگر نشریات زرد را به کلی «نشریات گیشه» بدانیم، باید از خودمان بپرسیم که چرا نشریات جدی و به اصطلاح «وزین» در این گیشه جایی ندارند؟
یکی از رازهای جلب مخاطب در نشریات زرد، ساده کردن زبان تا حد ممکن است. چیزی که در نشریات وزین کمکم در حال گذر از مرحله فراموشی و رسیدن به مرحله نابودی است و همین اتفاق گروه بزرگی از مخاطبان بالقوه روزنامهخوانی را از برداشتن یک نشریه وزین از روی کیوسک مطبوعاتی بر حذر میدارد. اگرچه نشریات زرد با تیترهای غیرواقعی و گمراهکننده، برجستهسازی و تشریح اخبار جنایی، پلیسی و خشونت، تاکید بر «اخبارجاری» و استفاده افراطی از عکس، گیشه را از آن خود کردهاند؛ اما نباید فراموش کرد که سادهنویسی هم یکی از مهمترین راهکارهای آن ها برای جذب و گاه حتی «سحر» مخاطب است. با وجود این، مخاطب در برابر این رسانهها به سرعت به کالا بدل میشود؛ کالایی که باید بر روی قدرت خرید او سرمایهگذاری کرد و خبرها را به اصطلاح به خورد او داد. حالا مهم نیست که این خبر تا چه حد پرورش داده شده یا اصلاً واقعیت دارد یا نه؛ گاه این خبر از دل «هیچ» بیرون میآید و تنها با شاخ و برگهای اضافی گسترش داده میشود. پس اصل ماجرا مخدوش و حاشیه، جانشین متن میشود و اینجاست که استادان روزنامهنگاری و جامعهشناسان اعلام میکنند که «زردها گمراهی آگاهانه تولید میکنند».
با این وجود، قدرت رسانههای زرد هم مطلق نیست و با توجه به بافت اجتماعی و فرهنگی هر جامعه، این قدرت هم کم تر یا بیشتر میشود. در جامعه آمریکایی اشتیاق عمومی برای باخبر شدن از پشت پرده هالیوود یا باز شدن پروندههای بزرگ اقتصادی، راه را برای نشریات زرد و حتی «پاپاراتزیها» باز میکند و این نشریات آرامآرام به بخش مهمی از جامعه تبدیل میشوند؛ تا جایی که مثلاً میگویند «ادگار گوبر» (رئیس افسانهای «افبیآی») علاقه زیادی به نشریات زرد امریکایی داشت و حتی خودش به آنها خبر میرساند و خبرهای آن ها را هم دنبال میکرد؛ چراکه خبر منتشر شده درباره فلان شخصیت در نشریات پرخواننده، به افبیآی امکان میداد تا به او فشار بیاورد و او را بخرد.
روزنتهای زرد؛ زردنویسی با چاشنی مدرنیته
پیشبینی اینکه سرانجام روزی «سایبر ژورنالیسم» به طور کامل جای روزنامهنگاری مکتوب را خواهد گرفت، کار چندان سختی نیست. همین حالا هم وبلاگها و سایتهای اینترنتی، موجودیت محض روزنامهها را به چالش کشیدهاند و حتی با توجه به وجود محدودیتهای گسترده در چاپ و نشر روزنامهها، روزنتها گاه از آن ها پیشی هم گرفتهاند. روزنتها در زمانی کوتاه توانستهاند بخشهای قابل توجهی از گروههای مرجع اجتماعی را با خود همراه کنند. امروز دانشجویان، نخبگان، روشنفکران و حتی خود روزنامهنگاران، بسیاری از اخبار و اطلاعات را در فضای سایبر به دست میآورند و به این ترتیب وجود نزدیک به پنج میلیون کاربر اینترنتی در کشور - که روز به روز هم بر تعداد آن ها اضافه میشود- خبر از اهمیت روزنتها در جریان خبررسانی و خبرسازی میدهد.
بنابر آمار موجود، در سال 2000 میلادی حدود 250هزار نفر کاربر اینترنت در ایران وجود داشته. اما تعداد کاربران در سال 2005 میلادی در کشور ما به چهار میلیون و 800هزارنفر رسیده که رشدی 1820 درصدی را نشان میدهد. به این ترتیب «نشریات الکترونیک روزانه» به عنوان یکی از دردسترسترین و ارزانترین ابزارهای اطلاعرسانی سریع و سالم، مناسبات تازهای را وارد فضای رسانهای کرده است. اما روزنتها هم از اهمیت و اعتبار یکسانی برخوردار نیستند و در اینجا هم زردنویسان با ورود خود به فضای سایبر، پدیدهای موسوم به «روزنتهای زرد» را به وجود آوردهاند که اتفاقاً بیشترین بازدیدکننده و هواخواه را نیز دارد. در اینجا اما دلیل پرمخاطب بودن روزنتها تنها در رعایت اسلوبهای کلیشهای زردنویسی نیست. بلکه محدودیت نشریات مکتوب در انتقال برخی اخبار یا تحلیل بعضی مسائل و در برابر آن نامحدود بودن جریان اطلاعرسانی در فضای اینترنت، این امکان را به زردنویسان اینرنتی میدهد تا با تکیه بر اطلاعات پنهان و انتشار اخبار ویژه تعداد مخاطب خود را افزایش دهند. در این میان اما گاه کار بعضی زردنویسان اینترنتی به فحاشی و افشاگریهای غیراخلاقی میانجامد و رنگ اثر از زرد به نارنجی میل میکند!
وبلاگهایی که نویسندهء خود را با اسم مستعار معرفی میکنند و خواننده شغل و حرفه و حتی نام نویسنده وبلاگ را نمیداند؛ اغلب در پروسه زردنویسی اینترنتی به وبلاگهای دروغگو و غیرقابل اعتماد بدل میشوند. با وجود این، روزنتهای زرد هم درست مانند نشریات زرد بدنه اصلی جامعه را هدف میگیرند و از این منظر شاید با سینمای معروف به «سینمای بدنه» قابل مقایسه باشند؛ پدیدههایی که ویژگیهایی مثل حاشیهپردازی و جذب مخاطب به «هر قیمتی» را بر پیشانی خود دارند.
از مخاطب چه خبر؟
تقریباً 71 درصد از افراد جامعه ما هر یک به نحوی روزنامه میخوانند. این میزان در تیرماه سال 1380، 1/84 درصد و در تیرماه سال 1382 برابر 4/71 درصد بوده است. شهروندان باسواد تهرانی بهطور متوسط در روز 9/23 دقیقه روزنامه میخوانند. 5/32 درصد خوانندگان روزنامه، هر روز روزنامه میخوانند و 9/52 درصد روزنامهخوانهای تهرانی خودشان روزنامه موردنظرشان را میخرند. با این حال 1/34 درصد از شهروندان تهرانی از اینترنت استفاده میکنند و اخبار و اطلاعات را از این راه به دست میآورند. جامعه آماری این بررسی، تمام شهروندان زن و مرد بالای 15 سال و باسواد ساکن در مناطق بیست و دو گانه شهر تهران است.
موضوع حوادث با 3/41 درصد فراوانی، بیش از تمام موضوعات دیگر از سوی خوانندگان روزنامهها دنبال میشود. مطالب سیاسی با 9/18 درصد، ورزشی با 5/14، اقتصادی با 5/8 و خانوادگی با 2/5 درصد در مراتب بعدی قرار دارند و به این ترتیب استعداد بالقوهای برای رجوع به نشریات زرد در میان روزنامهخوانهای احتمالی وجود دارد.
امروزه نشریات زرد جایگاه خودشان را در جهان پیدا کردهاند. نشریهای معروف به زردنویسی مثل «سان» امروز هیچ علاقهای به «گاردین» یا «لوموند» شدن ندارد و حتی با افتخار خود را «زرد» مینامد. اما در حالی که در حال حاضر نزدیک به 40 عنوان نشریه زرد در کشور ما منتشر میشود، هنوز هم مدیر مسئول و صاحبامتیاز یکی از نشریات زرد 400 هزار تیراژی در برنامه زنده تلویزیونی حاضر میشود و میگوید: «چیزی به نام روزنامهنگاری زرد» وجود ندارد!
تفاوت های مطبوعات دیروز و امروز ایران
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نسیم هراز- بررسی وضعیت مطبوعات گذشته و مقایسه آن با مطبوعات امروزی - که بیش از نیم قرن فاصله سنی با هم دارند- طبعاً به یک کار تخصصی و کارشناسی نیازمند است. اما میتوان با یک نگاه اجمالی به وضعیت مطبوعات در سالهای پیش از انقلاب و مقایسه آن با شرایط امروز مطبوعات، به بعضی تفاوتها اشاره کرد.
یکی از مهم ترین شاخصهای مطبوعات در گذشته، تغییر شکل و محتوای روزنامهها از حالت پراکنده و غیرحرفهای به شیوهای حرفهای و هماهنگ با مطبوعات دنیای غرب بود. میتوان گفت که تا پیش از دهه چهل، مطبوعات ایران به گونهای شامل این تقسیمبندی شد:
1- مطبوعات وابسته به گروههای چپ و راست؛ و به عبارت روشنتر «حزبی»، که فاقد ارزشهای خبری بود.
2- مطبوعات مستقل از چپ و راست؛ که بیشتر به درج اخبار و گزارشهای روزانه میپرداخت، اما فاقد یک سازمان منسجم و امروزی بود.
3- مطبوعاتی که نردبانی بودند برای افراد فرصتطلب، به خاطر احراز مقام های دولتی و اغلب پس از رسیدن به هدف از پیش تعیین شده به حالت تعلیق در میآمدند.
4- مطبوعاتی که خاص صبحهای تهران بود و به قصد باجخواهی از مقامات و سرمایهداران و در تیراژ بسیار کم منتشر میشد و هیچ شخصیتی از نیش قلم صاحبانش در امان نبود!
از آغاز دهه چهل، با افزایش تعداد افراد باسواد، گسترش صنایع و ورود کالاهای تولید داخلی به بازار و افزایش درآمدهای نفتی ایران، مطبوعات به تدریج به سوی حرفهای شدن و عدم وابستگی به این جناح و آن جناح سیاسی، گامهای بلندی برداشتند. پیش از آن اکثر نویسندگان، سردبیران و خبرنگاران یا افتخاری در روزنامهها قلم میزدند یا برای تامین معاش، شغل دیگری یدک میکشیدند. طبعاً در دنیای حرفهای مطبوعات دیگر جایی برای قلمزنان افتخاری وجود نداشت. روزنامههای مهم به یک هیات تحریریه حرفهای نیاز داشتند تا بتوانند تمام وقت در خدمت روزنامه باشند و با جلب مخاطب عام و افزایش آگهیها، به نوعی استقلال اقتصادی برسند.
در دهه پنجاه تلاشهایی که برای حرفهای شدن مطبوعات صورت گرفت به ثمر نشست. مطبوعات به شکل یک موسسه اقتصادی و درآمدزا تغییر شغل دادند و رقابت - که از مشخصههای اقتصاد آزاد است- بر فضای مطبوعات حاکم شد. رقابت در تمامی عرصهها از جمله در مطبوعات مایه پیشرفت است و مطبوعات گذشته (به خصوص در دهه پنجاه) در تب یک رقابت تند خبری میسوخت. رقابت روزنامههای «اطلاعات» و «کیهان» در آن دوره مثالزدنی بود. خبرنگاران و دبیران و سردبیران در انتظار مطالعه روزنامه رقیب بودند تا ببینند چه خبری از دست داده و کدام خبر را به قول خودشان به روزنامه رقیب زدهاند. متاسفانه در حال حاضر رقابت که میتواند مایه موفقیت روزنامهها در جلب مخاطب باشد و به نفوذ بیشتر روزنامهها در موسسات مختلف یا در میان مردم بینجامد، کم تر به چشم میخورد.
در گذشته هشتاد درصد یک روزنامه را خبر و گزارش خبری تشکیل میداد و بیست درصد و شاید کم تر از آن به مقالاتی اختصاص مییافت که آن ها هم در پیوند با اخبار روز تهیه و چاپ میشدند. به همین دلیل خبر و گزارش از اهمیت ویژهای برخوردار بود و حتی روزنامهها در رقابت با رادیو و تلویزیون نهتنها مستقیماً خبرنگار به شهرستانها، بلکه به کشورهای خارج اعزام میکردند؛ پدیدهای که در شرایط فعلی در مطبوعات موجود کم تر سراغ داریم و خبرنگاران و دبیران روزنامهها به جای تولید مستقیم خبر و گزارش، از تولید خبرگزاریهای دولتی استفاده میکنند. همین پدیده در گذشته به عنوان «خبرهای بولتنی» در فضای روزنامهها مورد تحقیر قرار میگرفت.
به هر اندازه که خبرنویسی و گزارشنویسی در آن دوره باب بود، در روزنامههای این دوره مقالهنویسی حرف اول را میزند و به نظر میرسد که اکثریت اعضای تحریریه روزنامهها را مقالهنویسان اشغال کرده باشند تا خبرنگاران! مقالات و گزارشها نیز در گذشته باید دقیقاً در ارتباط با مسائل روز بود. در حالی که مقالاتی که در روزنامههای امروزی چاپ میشود کم تر با مسائل روز در ارتباط است. به خصوص این مساله در گزارشنویسی بسیار عادی است. گاهی چهار صفحه در یک روزنامه به چاپ نظریات یک فیلسوف یا جامعهشناس اختصاص مییابد؛ که جای آن در یک مجله اختصاصی فلسفه یا جامعهشناسی است نه در یک روزنامه عام.
در مطبوعات گذشته در انتخاب مطالب و گزارشها مهم ترین اصل، تعداد مخاطبی بود که میتوانست به خود جلب کند. اگر مطلبی کم تر از نصف خوانندگان روزنامه را جلب نمیکرد، سردبیر آن را به سطل زباله حواله میداد! اما حالا گاهی چهار صفحه به شرح حال فلان نویسنده یا شاعر یا فیلسوف اختصاص داده میشود که شاید پنج درصد خوانندگان آن روزنامه نامش را هم نشنیده باشند. اختلاف در انتخاب کادرهای تحریری و سردبیری نیز در گذشته و حال بسیار چشمگیر است. در گذشته برای احراز مقام سردبیری، غیر از شایستگیهای حرفهای، یک سردبیر حداقل باید دهسالی در روزنامه کار کرده و تجربه اندوخته باشد. در حالی که امروز بسیار دیده شده است که افرادی به سردبیری میرسند که حتی سابقه روزنامهنویسی هم ندارند!
یک تفاوت اساسی دیگر که باید به آن اشاره شود حزبی و جناحی بودن روزنامهها در سالهای اخیر است. در حال حاضر ما دو دسته روزنامه داریم: اصولگرا و اصلاحطلب. ولی در جهان تکثرگرای امروز بسیاری از افراد و صاحبنظران در یک قالب نمیگنجند و ممکن است عقایدی ابراز کنند یا به مطالعه روزنامهای علاقهمند باشند غیرحزبی و غیرجناحی. در آن صورت اکثریت عظیمی از داشتن یک روزنامه مستقل و غیرحزبی محرومند و روزنامههای حزبی و جناحی به شیوه تفکر و نظرات آن ها وقعی نمیگذارند. از سوی دیگر، حزبی و جناحی بودن روزنامهها سبب شده است که هیچ نوع رقابت خبری و گزارشی در دو گروه روزنامههای یاد شده به چشم نیاید؛ و در نهایت اگر اصلاحطلب باشید کافی ست یکی از روزنامههای این گروه را مطالعه کنید و به این نتیجه برسید که نیازی به مطالعه بقیه روزنامههای اصلاحطلب یا اصولگرا ندارید!
گزینشی و جناحی عمل کردن، یک نوع تولیت اجباری اخبار است و خوانندگان مطبوعات فقط مجبور به خواندن و آگاهی از مطالب گزینش شده هستند و حق آزادی انتخاب خبر و گزارش از آن ها سلب میشود. جا دارد به چند نکته هم در مقایسه با مطبوعات گذشته و امروز فهرستوار اشاره شود که میتواند نقاط قوت روزنامههای موجود باشد:
1- تحریریههای مطبوعات گذشته بیشتر مردانه بود. نود درصد یا شاید هم بیشتر کادرها از میان مردان انتخاب میشد. ولی امروز خانمها جای مطلوبی در مطبوعات حاضر به خود اختصاص دادهاند.
2- کیفیت چاپ و کاغذ روزنامههای امروزی قابل قیاس با مطبوعات پیش از انقلاب نیست؛ که البته یارانههای دولتی بهخصوص در زمینه کاغذ و پیشرفت صنایع چاپ در بیست سال اخیر، یاریدهنده بوده است.
3- در گذشته، چیزی به نام اینترنت وجود نداشت و خبرنگاران و گزارشنویسان مجبور بودند برای آگاهی از سوابق حوادث مورد نظر ساعتها وقت خود را در آرشیو و کتابخانه روزنامهها صرف کنند. اما امروز اینترنت در اختیار هر خبرنگار و گزارشگری است و میتواند به سهولت به مطالب مورد نظرش دسترسی یابد، گرچه این مساله خبرنگاران و گزارشگران مطبوعات را بیشتر پشتمیزنشین کرده است و این پدیده چندان به کار مطبوعات نمیآید.