نقل قول:
کسی که شخصیت های مختلف داره قادر به درک "من" نیست؟ اگر کسی از "من" درکی نداشته باشه هیچ (= صفر) شخصیت منظمی از خودش بروز نمیده!
لطفاً نگاه صفر و صدی به موضوع نداشته باشید. وقتی فرد بیمار نتونه به درستی از "من" خودش مثل ماها که سالم هستیم درک داشته باشه، حتماً لازم نیست این عدم توانایی صفر باشه. همونطور که دوستان گفتند همون فرد هم درک خودش رو از "من" داره، اما با حالت طبیعی که ما باشیم فرق داره و مثلاً موقتاً این درک رو داره و زمانی که شخصیت دیگه ش بروز کرد نداره یا در قالب دیگه ای بروز میده.
نقل قول:
خیر، احتمالن چیزی که میخاید بگید اینه که با جملات میتونید این ادعا رو مطرح کنید و مادامی که ازتون پرسشی نشه میتونید مطرح کردن این ادعا رو تا دلتون بخاد ادامه و ادامه بدید، ولی وقتی کسی ازتون میخاد اثباتش کنید، اون وقت با جملات مادی نمیتونید به اثبات برسونیدش. یعنی اونجایی که به نقطه ی بحرانی میرسید از محدودیت واژگان به سود خودتون استفاده میکنید :n02:
به هیچ وجه چیزی که گفتید درست نیست.
صحبت از جزئیات و چگونگی ارتباط این "من" غیرمادی با جسم مادی امکانپذیر نیست. اما ویژگیها و اثراتی که همین ارتباط غیرمادی بر عالم ماده میذاره -که نمیشه با جملات مادی اون رو شرح داد- رو میشه بیان کرد. یکی از ویژگیهاش همین "من" ثابته که همه مون درکش میکنیم.
نقل قول:
جسم به کمک روح میتونه زنده بمونه و فعالیت کنه؟ اثر حیات بدون روح در جسم دیده نمیشه ؟ :blink: برادر سوای اینکه روح یک مدعای صرف و اثبات نشده است، حتا در منابع و کتب مطلوب خودتون هم میتونید بخونید که هنگام خوابیدن ، روح از بدن جدا میشه، ولی شما در حین خواب هم اگر کسی رو تحت معاینه قرار بدید، علائم حیاتی در بدن اون شخص وجود داره. انسان بدون علائم حیاتی در حین خواب؟ :n28:
تعلق روح به بدن در حین خواب کم میشه، نه اینکه کاملاً از اون جدا بشه.
نقل قول:
با این حساب شما باور دارید که حافظه ی آدمی در بخش "من" یا حالا همون روحش قرار داره؟ اگه هم فکر میکنید حافظه در مغز انسان (به شکل مادی) قرار داره، یعنی الان یک "من" رو داریم با حافظه ی شخص دیگه ؟ :n13:
بله، درسته. حافظه هم به همون امور غیرمادی مربوط میشه. اما ابزار دسترسی به این حافظه جسم هست. هر وقت این ابزار مختل بشه دسترسی به حافظه هم از بین میره.
نقل قول:
برادر باز که بیراهه.. خوب بودن هم بخش بزرگی از شخصیته. منظور بنده هم یک فردی با شخصیت خوب و مثبت است، واقعن متوجه این نشدید یا نخواستید؟
شما فرض کردید اون فرد زمانی که انسان خوب و مثبتی بوده، این خوب و مثبت بودن = "من". در حالی که اینطور نیست و دلیلش رو گفتم. این "من" الان فرد قاتل و جنایتکار، همون "من"ـی هست که قبلاً وقتی آدم خوبی بود هم داشت. فقط به خاطر یک سری اختلالات؛ صفات، رفتار، شخصیت و هر واژه مترادف با این رو به صورت متفاوتی بروز میده.
نقل قول:
و این قاضی (بنابر مضامین و مفاد قانونی) فقط به شواهد و تاثیرات نگاه میکنه. کسی هم که شخصیت بد و منفی داره ، همیشه به همین منوال خواهد بود (حتا هنگام حضور در دادگاه و دفاع از خود)، و رای قاضی هم قریب به یقین به محکومیت این شخص خواهد بود؛ و لذا هیچگاه مراجع قانونی متوجه واقعیت امر نمیشن که بخوان اعاده ی حیثیت کنن.
همونطور که گفتم این بحث به اینجا مربوط نمیشه. اما اگه خیلی مشتاق هستید قوانین کیفری مربوط به فرد "مجنون" در ارتکاب جرم رو مطالعه بفرمایید. چیزی که شما گفتید حداقل در ایران اجرا نمیشه.