چیزی که برای من خیلی عجبیه اینه که چرا دکترتون دوتا عامل سرتونین رو باهم بهتون داده :n04:نقل قول:
شاید فکر کرده افسردگیتون خیلی شدیده
Printable View
چیزی که برای من خیلی عجبیه اینه که چرا دکترتون دوتا عامل سرتونین رو باهم بهتون داده :n04:نقل قول:
شاید فکر کرده افسردگیتون خیلی شدیده
به نظر خودم که دکترش خوب نبود! و برای همین میخواستم دکتر رو عوض کنم و به کس دیگه ای مراجعه کنم .نقل قول:
شما پزشک خاصی رو تهران نمیشناسید؟
من تهران نیستم متاسفانهنقل قول:
ولی خوب روانپزشک خوب زیاد داره
سلام دوست عزیز
بنظرم دلیل اصلیش افسردگی بی هدفی در زندگی و نبود امید به زندگیه و بهترین راه یاد خداست.......با خدا باش پادشاهی کن بی خدا باش هرچه خواهی کن
این تجربه منه.من قبل کنکور از لحاظ اعمال معنوی(نمی خوام خداییش الکی تعریف کنم)خیلی کارای مستحب انجام میدادم خداییش نماز مفاتیح قران روزه توی رجب و شعبان همه چی خوب..توی زندگی خیلی موفق تر بودم اصلا افسردگی اینا نیود خداییش همه کارام خیلی خوب پیش میرفتن.
ولی الان اون ارتباط با خدا کمرنگ شده.فقط یه نماز و تسبیح باشه.افسردگیام زیاد شده زیاد درس نمی خونم همش تو اینترنتم دائما از افراد سوال میکنم وقتت چجور میگذره بلکه منم پیروی کنم موفق تر باشم ولی نکته همینجاس که من این چیزا رو باید از خدا بخوام خداس هرچی بخواد میده و هرچی بخواد میگیره...این چیزه که توی کشورای غربی بدلیل اعتقاد کم بخدا خیلی زیاد یده میشه.اینجور مشکلات با کار و اینا و سرگرمی های مختلف از یاد میرن ولی باز وقتی تنها میشی و یکم فکر میکنی اونوقته که از افسردگی میخوای بمیری....
خدایا خودت کمک کنهمه عاقبت بخیر شن.دست همه رو بگیر دست ماهم بگیر
دوستان یه سوال
( ببخشید که تو این تاپیک مطرح کردم دیگه نمیخواستم تاپیک بزنم )
من احساس میکنم افسردگیه خفیف گرفتم یه جور نا امیدی به زندگی اونم گاهی اوقات( همیشگی نیست) ، دلیلشم میدونم ( بیماری که تازگیا بهش پی بردم)
چیکار باید بکنم؟؟؟
اوایل خیلی داغون بودم ولی بهش عادت کردم و بهتر شدم ولی به هر حال بعضی اوقات دوباره ناامید میشم و ....
من وقتی تو جمع باشم خیلی شادم و تو جمع دوستان خیلی شوخم و میخندم ولی تو تنهایی دوباره فکر و ....
بهترین کاره ممکن برای من چیه؟
چیکار باید بکنم؟
ممنون
درود
امیدوارم هرچه زودتر حال شما بهتر بشه
گفتم کمی هم درباره تجربه خودم بگم...
من حدود 6 تا 8 ماه تحت درمان بودم و میگفتم کاملا خوب شدم (یه آدم سرخوش ، شاد و ...) ولی 5 - 6 ماه بعدش یه مشکل کوچک واسم پیش اومد و دوباره روز از نو و روزی از نو ... ، قبول دارم که خودم با افکار و ذهنیاتم باعث شروع دوباره و تشدید بیماریم شدم (قبول دارم که مقصر اصلی خودمم!)
(من چند وقت پیش یه مجموعه سخنرانی قدیمی 15 ساعته از دکتر آزمندیان به عنوان تکنولوژی فکر توی آرشیو پدرم پیدا کردم و الآن دارم روی اون کار میکنم و به نظرم خیلی مفیده...)
به نظر من دوره درمانت رو حتما تموم کن ولی انتظار معجزه نداشته باش! (خودت باید خودتو درمان کنی)، من با جناب [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] در مورد مرحله دوم درمان موافقم، درمان دارویی فقط زمینه ساز تغییراته و خودت باید تغییرات رو ایجاد کنی یعنی تا وقتی خودت نخوای هیچ تغییری نمیکی...
من با دوستانی که راه حل مذهبی رو پیشنهاد میدن مخالف نیستم ولی خودم اعتقادی بهش ندارم و به نظر من این راه واسه کسیه که ایمان کافی رو داره نه اینکه تازه بخواد ایمان و اعتقاد رو ایجاد کنه...
دوستان منو هم راهنمایی کنننقل قول:
مرسی
شما بهتره بیش تر این روزا توی جمعه دوستاتون باشید تا اونا به فکرتون غالب بشننقل قول:
دوستان یه سوال( ببخشید که تو این تاپیک مطرح کردم دیگه نمیخواستم تاپیک بزنم )
من احساس میکنم افسردگیه خفیف گرفتم یه جور نا امیدی به زندگی اونم گاهی اوقات( همیشگی نیست) ، دلیلشم میدونم ( بیماری که تازگیا بهش پی بردم)
چیکار باید بکنم؟؟؟
اوایل خیلی داغون بودم ولی بهش عادت کردم و بهتر شدم ولی به هر حال بعضی اوقات دوباره ناامید میشم و ....
من وقتی تو جمع باشم خیلی شادم و تو جمع دوستان خیلی شوخم و میخندم ولی تو تنهایی دوباره فکر و ....
بهترین کاره ممکن برای من چیه؟
چیکار باید بکنم؟
ممنون
بهتره فرد خیلی خیلی مطمئنی برای درد و دل انتخاب کنید
و من پیشهاد میکنم پیش یه روانشناس برید
معمولا اونا خوب بلدن چجوری حرفاتون رو گوش کنن و خیلی خوب هم جوابتون رو میدن:n06:
این قرصها به جای اینکه حال منو بهتر کنن بدتر کردند ، چون دوز مصرفیشون هم رفته بود بالا .نقل قول:
امروز دهنم مثل چوب خشک شده بود و کلا منگم کرده بود و دهنم سر شده بود .
امروز رفتم پیش یه روانپزشک دیگه به توصیه ی یکی از دوستان و معلوم بود کار درست هستن .
اونم منو فرستاد پیش یکی از روانشاساشون .
اول به نظرم می اومد که روانشناس فقط حرف مفته و تاثیری نداره ، اما وقتی از اتاق اومدم بیرون تاثیرش رو متوجه شدم .
روانپزشکه هم 2 تا قرص گاباپنتین و دزیپرامین برام تجویز کرد .
در هفته های آتی بهود یا بدتر شدنم رو اطلاع رسانی میکنم :n02: