-
کار در نانوایی تجربهای سخت اما شیرین بود
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
«عباس جمشیدی فر» بازیگر نقش "محمود" در مجموعه تلویزیونی «سه دونگ سه دونگ» در گفتوگو با خبرنگار رادیو و تلویزیون برنا بیان کرد: تجربه سال های پیشین در امر سریالسازی نشان داده مجموعه هایی که در ماه مبارک رمضان به روی آنتن می روند، با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه می شوند.
وی در پاسخ به این سوال که کدامیک از سریال های امسال بیشتر مورد توجه مخاطبان قرار گرفتند، گفت: سریال های مناسبتی، مشکلات و سختی های خود را دارد، فشردگی کار در روزهای پایانی سختی آن را دو چندان می کند بنابراین نمی توانم مجموعه ای را به عنوان بهترین کار معرفی کنم، اما نکته ای است که نمی توان آن را نادیده گرفت، خستگی مخاطب از سوژه ها و کارهای ماورایی است.
جمشیدی فر در رابطه با ایفای نقش خود در «سه دونگ سه دونگ» تصریح کرد: هر کدام از برادرها در این سریال، شخصیت خاص خود را داشتند و می توانستند با ارائه بازی های خاص سوار داستان شوند، من به عنوان برادر وسطی با توجه به شخصیت پردازی نویسنده برای ایفای درست این نقش تلاش کردم.
بازیگر نقش محمود همچنین از کار در نانوایی به عنوان یک تجربه سخت و دوست داشتنی یاد کرد و افزود: تا قبل از این سریال، هیچ تجربه ای از حضور در نانوایی نداشتم، باید اعتراف کنم کار سختی است اما در عین حال برای ما شیرین و جذاب بود.
-
مرجانه گلچین از تنهاییش می گوید !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چهره آشنا و خندان سریال های طنز که همیشه خنده به لبان مردم می آورد، روزهای شاد و خندانی را پشت دوربین ندارد. مرجانه گلچین این روزها برای مادر بیمارش، مادری می کند.کاري که با همه احساس وظيفه اي که خانم گلچين در خود دارد ،تمام وقت و انرژي وي را گرفته است.
چهره آشنا و خندان سریال های طنز که همیشه خنده به لبان مردم می آورد، روزهای شاد و خندانی را پشت دوربین ندارد. مرجانه گلچین این روزها برای مادر بیمارش، مادری می کند.کاري که با همه احساس وظيفه اي که خانم گلچين در خود دارد ،تمام وقت و انرژي وي را گرفته است.گفت و گوي ما با اين چهره محبوب سريالهاي تلويزيوني هم بالطبع تحت تاثير همين مسائل بود؛خانم گلچين در نهايت صبر به سئوالات ما پاسخ داد اما ذهنش درگير لبخندي بود که از صورت مادر گريخته است. براي اين مادر نازنين سلامتي آرزو مي کنيم . به اميد آنکه خانم گلچين همانطور که در سريالها به نظر مي رسيدشاد باشد...
* چه شد شما که بازيگر طنز نبوديد تبديل به پای ثابت آثار طنز شديد؟
آن سالهای دهه 60 که اوج کار من بود خیلی این کارهای مناسبتی مرسوم نبود فقط برای عید نوروز سریال ویژه عید میساختند آن هم در قالب برنامهای به نام پیک شادی. درست است من آن زمان بیشتر کارهای جدی انجام میدادم اما سابقه حضور در کار طنز چه در تئاتر، چه در تلویزیون و سینما را داشتم و این سوءتفاهمی بیشتر نیست که بعضیها فکر میکنند من قبلا تجربه کار طنز را نداشتم. مشخصا در سریال آینه که البته سریال طنز نبود اما تم طنز داشت و بعضی قسمتهایش مثل دهنبین و چشمروشنی و... من نقش طنز داشتم. آقای منوچهر پوراحمد برادر کیومرث پوراحمد هم در همان سالها ازدواج پرماجرا را با بازی آقای اکبر عبدی و خانم شهلا ریاحی و من کار کردند. آن هم کار طنز بود. همینطور چراغ خانه که کار دیگری از ایشان بود. حتی یادم است آن موقع تئاتری کمدی به نام بوزینه جان الدوله را در حال و هوای جنگ روی صحنه بردیم که با استقبال زیاد مخاطبان مواجه شد. باز آن بعدها در دهه هفتاد، سریالهای مناسبتی برای رمضان و محرم مرسوم شد که من کار نمیکردم و در دهه هشتاد همانطور که گفتم با یک سریال مناسبتی برای رمضان برگشتم.
* کار طنز سختتر است یا بازی در ژانرهای دیگر؟
نمیتوانم دقیقا بگویم، کار طنز سختیهای خاص خودش را دارد به خصوص در ایران که خنداندن مردم کار بسیار سختی است و کمدینهای زن دست و بالشان بسته است، البته به هرحال نکات مثبت خودش را هم دارد.
* با توجه به اینکه اکثر کارهای سالهای اخیرتان طنز بوده، نگران نیستید از این به بعد شما را فقط برای حضور در کارهای طنز دعوت کنند؟
صددرصد نگرانم، مگر میشود نگران این مساله نباشم. با خودم فکر میکنم یعنی از این به بعد فقط من را با این مشخصه خواهند شناخت، اما به هرحال واقعیت این است که این تصویر در این چند ساله از من در ذهن مخاطب نقش بسته و به سختی میتوان تغییرش دارد. در صورتیکه من در دهه 60 جزو معدود ستارگان زن فیلمهای درام و جدی بودم؛ زمانی که خیلی از همکاران امروز ما حتی هنوز بازیگر نشده بودند. الان چندان چارهای ندارم، چون تمام کارهایی که به من پیشنهاد میشوند طنز هستند. سعی میکنم در بین همین پیشنهادها انتخابهای متنوعتر داشته باشم مثلا نقشم در راه در رو، خوشنشین ها، شمسالعماره و... با هم کاملا متفاوت بود.
* فکر میکنید مشکل از کجاست که در ژانرهای دیگر به شما نقشی پیشنهاد نمیشود؟
خب البته این مساله در همه جای دنیا تقریبا به همین شکل است و بازیگری که به عنوان بازیگر طنز شناخته میشود کمتر شانس حضور در آثاری متفاوت را دارد. اما در ایران کمی هم برمیگردد به اینکه ما هنوز خیلی در زمینه متن قوی نیستیم و برای همین پیشنهادهای متنوع کم داریم و کمتر روی شخصیتپردازی کار میشود. طبیعتا راحتترین کار است که بازیگر را در همان نقش و قالبی که قبلا جواب پس داده دوباره استفاده کنیم. بنابراین این تکرار خیلی تقصیر بازیگر نیست. بازیگر از راه بازیگری زندگی میکند و ممکن است اگر بخواهد دست نگه دارد و منتظر یک نقش متفاوت در گونه دیگری بنشیند هیچ وقت این شانس را پیدا نکند که نقش ایدهآلش را بازی کند.
همیشه این برای من جای سوال است چطور بازیگری که در دهه شصت جزو بازیگران فعال و مطرح سینمای ایران بوده است و شاید اغراق نباشد اگر بگویم جزو تک ستارههای آسمان سینمای ایران در دهه شصت بودم امروز هیچ پیشنهاد سینمایی ندارم. دست و بالم بسته است، انتخابهای محدودی دارم. قطعا اگر موقعیتش را داشتم و دست و بالم باز بود بهترینها را انتخاب میکردم. به هر حال اینکه بعد از سالها با شکل و شمایل دیگری برگشتم باعث شده مردم کمی تصویر گذشته من را فراموش کنند اما خیلی خوشحالم که هنوز هم دوستم دارند کارهایم مورد استقبال واقع میشود. به طور مشخص طنز کار کردن برایم تجربه ای جدید و خوشایند بوده و هست به خصوص در کارهای رئال و خیلی نزدیک به زندگی واقعی مردم مثل بزنگاه آقای عطاران که این ویژگی را داشت.
* چگونه به تيپ انسي در سريال سه دونگ، سه دونگ رسيديد؟ و کلا آيا شخصيت هايي را که بازي مي کنيد از آدم هاي واقعي الهام مي گيريد؟
از مشخصه هاي بازيگر، خوب ديدن است. طبيعتا در کوچه و بازار آدم هايي شبيه انسي و ديگر شخصيت هايي که من بازي مي کنم وجود دارند. من هم سعي مي کنم وقت بگذارم و در جامعه به طيف هاي مختلف مردم دقت کنم تا بتوانم موقع خلق شخصيت در بازي، از آنها کمک بگيرم. گام بعدي کمک وتوضيح کارگردان و گروه بازيگران است و همينطور اصلاحاتي که نويسنده با توجه به شخصيت هايي که مي توانند در چنين خانواده هايي شکل بگيرند، در فيلمنامه انجام مي دهد.
* به نظر مي رسد شخصيت انسي به ديگر شخصيت هايي که در اين چند ساله بازي کرديد شباهت دارد. چرا؟
در هر صورت همه اين نقش ها را يک نفر بازي مي کند و طبيعتا رد پايي از مرجانه گلچين در همه آنها هست و شباهت هايي با نقش هاي سابق من در اين چند ساله دارند اما اينکه بعضي از دوستان منتقد که خيلي هم برايشان احترام قائل هستم مي گويند اين انسي سه دونگ، سه دونگ تکرار نقش هاي ديگر مرجانه گلچين است بايد بگويم اينطور نيست و الزاما هر شخصيت طنزي تکرار شخصيت هاي طنز ديگر نيست به اضافه اينکه به هر حال اين شخصيت ها موجودات ماورايي و دور از ذهني نيستند و از همين شخصيت هاي واقعي دور و برمان الهام گرفته شده اند. بعد هم به هر حال وقتي درباره يک خانواده ساده و سنتي و در محلات قديمي مثل سرچشمه صحبت مي کنيم مگر چقدر تنوع شخصيت داريم آن هم با اين متن هايي که اينقدر کم تنوع دارند چون به هر حال متن هم بايد ظرفيت ارائه بازي متفاوت را داشته باشد. البته نهايتا فکر مي کنم همينقدر که کار موفق بود و مردم استقبال کردند براي ما باعث خوشحالي است.
يک دل و دو دلدار
اين روزها زندگي من به دو عزيزم اختصاص دارد. يکي مادرم که دوست داشتني ترين و مهم ترين آدم زندگي ام است که متاسفانه الان در بستر بيماري هستند و من با افتخار و عشق بيشتر ساعات روزم را به مراقبت از ايشان مي پردازم. عزيز ديگر من حرفه ام است. عاشق کارم هستم و از کودکي مي دانستم تنها شغلي که دوست دارم و خواهم داشت بازيگري است. بسياري از همکارانم بعد از مدتي که به اين حرفه پرداختند وارد کارهاي ديگر شدند و يا در کنار آن به کارهاي ديگر مثل کارگرداني و طراحي صحنه و ... هم پرداختند اما من هميشه فقط بازيگر بودم و خواهم بود. بازيگري کار بسيار سختي است. ساعات کار ما طولاني و فشرده و در مکان هاي مختلف است. بيشتر وقت ها شب کار هستيم. براي همين سريال سه دونگ، سه دونگ من بسيار خسته شدم مخصوصا اواخر کار که خيلي برنامه مان فشرده بود و من به شدت کمبود خواب داشتم تا جايي که دچار ضعف جسماني و کسالت شده بودم. اما همين که بعد از پخش آن مردم وقتي من را در کوچه و خيابان مي بينند از کار تعريف مي کنند و خسته نباشيد مي گويند برايم يک دنيا ارزش دارد و همه خستگي ها و سختي ها را از يادم مي برد.
درباره فرزنداني که متولد نشدند
من فرزندي ندارم. هميشه فکر مي کنم تعادل برقرار کردن بين کار و فعاليت هاي اجتماعي و زندگي خانوادگي براي هر زني کار سختي است. مخصوصا در سبک زندگي زنان ايراني که خيلي به خانواده توجه و رسيدگي مي کنند . من يک اخلاق شخصي دارم که وقتي مسئوليتي را قبول مي کنم بايد به بهترين نحو آن را انجام بدهم. مادر شدن هم مسئوليت بسيار سنگيني است و زني که اين مسئوليت را قبول مي کند بايد بسيار باگذشت و فداکار باشد. من هيچ وقت اين توانايي را با توجه به کار سنگين ، خاص و زمان برم در خود نديدم که بخواهم بچه دار شوم. در جامعه در حال توسعه امروز، با مشکلات و گرفتاري هاي بي پايان زندگي مدرن در شهرهاي بزرگ، با اين همه فشار و استرس با خود مي گويم ديگر موجود بي گناهي را به عوارض اين زندگي دچار نکنيم. شما زندگي ما را با مادران مان مقايسه کنيد. مادر من 7 تا بچه دارد. من بچه ندارم و خواهرم 2 بچه دارد. خواهرزاده ام يک بچه دارد که او هم شايد در آينده اصلا نخواهد فرزندي داشته باشد.
تنهايي پر هياهو
نمي دانم درگير چه هستم و چه مي کنم. تنها مي دانم زندگي خيلي سرعت گرفته و لذت زندگي کمتر شده. من در آپارتماني زندگي مي کنم که هر طبقه سه واحد دارد . باور نمي کنيد هيچ کدام از همسايههاي کنار دستي مان را نمي شناسم و نمي بينم شان فقط گاهي از سر و صدا ی باربر و جابه جايي وسايل مي فهمم اسباب کشي دارند. در حاليکه وقتي ما بچه بوديم نزديک ترين اطرافيان مان همسايه هاي مان بودند. اين زندگي ماشيني ما را به اينجا رسانده و من عميقا از اينکه اينقدر به سمت تنهاتر شدن مي رويم مي ترسم. يکي از علت هاي اينکه بيشتر طنز کار مي کنم همين است. با خودم مي گويم مردم کم گير و گرفتاري دارند که حالا ما هم غصه دارشان کنيم. باور کنيد مردم من را در کوچه و خيابان مي بينند از ته دل مي گويند خدا عمرتان بدهد که خنده به لب مردم مي آوريد.
رمضان خوش يمن
من 9 سال از عرصه بازيگري و کار دور بودم و پس از آن با سريال زير زمين به کارگرداني آقاي عليرضا افخمي بازگشتم که در ايام مبارک ماه رمضان از شبکه 3 پخش شد. هميشه فکر مي کنم اين هم يکي از معجزات اين ماه بود.
9 سال به دلايل شخصي کار نکردم. چند سالي درگير ادامه تحصيل در رشته کارگرداني بودم و چند سالي هم به خارج از کشور رفتم. وقتي بازگشتم چندان دغدغه کار نداشتم تا «زير زمين» به من پيشنهاد شد. مصادف شدن پخش اولين کارم بعد از اين همه سال دوري با ماه رمضان را به فال نيک گرفتم، واقعا هم اتفاق خجسته و خوش يمني برايم بود. زير زمين باعث تغيير رويه پر رنگ و ملموس در کارم شد و بعد از آن دوباره جدي به بازيگري پرداختم. بعد از آن« بزنگاه» را در رمضان بعدي کار کرديم که خيلي دوستش دارم و باز هم فکر مي کنم انرژي مثبت اين ماه به آن منتقل شدو مردم ارتباط خوبي با آن برقرار کردند. خدا را شکر هميشه در کارهايي که براي اين ماه داشتيم توانستيم آن انتظاري را که مردم داشتند، برآورده کنيم.
مجله پردیس/برترین ها