كلا تيم هاي مختلف در دنيا از مشكلات مختلف بهره ميبرن ولي آژانتين دفاعش خيلي ضعيف بود و مدافعان اصليش ( آگرو و ميليتو ) رو هم كه بازي نميداد مارادونا ! هرچند كه هيگواين و هاينزه خوب گل ميزدن ولي ضعف ليونل مسي هم باعث شد كه ديگه دفاع آرژانتين كلا تعطيل بشه !
ولي مشكل برزيل به نظر من بيشتر مربيش بو تا بازيكناش ؛ فرگوسن اگه رونالدينهو رو دعوت كرده بود هيچ وقت خط دفاعش به اين ضعيفي نميشد !
برزيل جلوي هلند از دفاع كم آورد و نتونست از گل هايي كه زده بود حفاظت كنه :13:
مهمترین دلیلش نداشتن مربی درست و حسابی در حد و اندازه بازیکنانش بود .
مربیهای این دو تا تیم هنوز از جایگاه یک بازیکن داشتن به تیمشون نگاه میکردن نه یک سر مربی.
یه مربی کار کشته و کاربلد میخواد که بتونه همچیتن تیمهایی رو جمع کنه چون معمولا توی اینجور این تیمها هر کسی ساز خودش رو میزنه و فکر میکنه بهترین عضو تیمشه و همه باید با اون هماهنگ باشن و اینطوری میشه که آخرش اینطوری میشه :13:
کاپلو اگه تو یکی از دوتیم برزیل و آرژانتین بود موفق میشد
حتم دارم. تیم کاپبو بازیکن سرعتی که تکنیکی هم باشه نداشت.
مورینیو هم نمیگم که بدیهیه موفق میشد
آرسن ونگر فقط با تيم هاي جوون ميتونه نتيجه بگيره . با تيم هاي باتجربه كم مياره :13:نقل قول:
گوارديولا هم معلوم نيست كه با تيمي جز بارسلونا يتونه موفق بشه يا نه :46:
هم برزیل هم آرژانتین قبل از اینکه تو زمین بازی ببازن به مربیاشون باخته بودن البته بازی زیبا و با برنامه و تک ضرب هلند و به خصوص آلمان رو نباید ندیده گرفت واقعا آلمان تیم با برنامه ای هست ولی هم آرژانتین هم برزیل تیمهایی نبودن که نتونن این تاکتیکارو مهار کنن.
کلا مارادونا تو نیمه دوم باید ورون رو میاورد تو میدون تا همه وزن بازیو وسط میدون سنگین کنه هم از سر زنی و قدرت بدنی ورون استفاده کنه و لیو مسی رو میذاشت سر جای اصلیش درسته ورون پاسور نیست ولی همون جلو کشیدن مسی آلمانو یه خط عقب میبرد , مسی تو این بازی نقش هافبک وسطو داشت بازی میکرد این دیگه کمترین کاری بود که مارادونا میتونست بکنه نبودن بازیکنای خلاق و پاسوری مثل ریکلمه و یا بازیکن با جذبه ای مثل زانتی که بدون شک یکی از بهترین و کم اشتباه ترین بازیکنای حال حاضر هست ریسک خطر ناکی بود که مارادونا قبل از جام کرده بود و حالا نتیجشو دید.
واقعا مارادونا بازیکنایی رو از تیم کنار گذاشت و یا بهشون فرصت بازی نداد که هر کدومشون توی یه تیم متوسط ولی با برنامه تو همین جام مثل خیلی از تیمای اروپای شرقی اگه قرار میگرفتن میتونستن نتیجه بازیارو عوض کنن ولی متاسفانه مارادونا توی مربی گری به باهوشی اون موقعها که فوتبال بازی میکرد نیست.
در مورد آرژانتین : فقدان مربی کاردان
دلیل حذف برزیل هم تیم پرقدرت و بدون نقص هلند
دليل حذف برزيل خط حمله ضعيفش بود .نقل قول:
اين مربي بزرگ بهترين بازيكن هاي ممكن رو دعوت كرده بود به تيمش ولي مهاجماي اصلي تيم ( لوسيو و گيلبرتو سيلوا ) اصلا نتونستن گل بزنن ! دليلي حذف برزيل فقط و فقط بازيكناش بودن .
البته نبايد از خوبي هاي پرتغال گذشت كه به شايستگي برزيل رو حذف كرد :46:
كاملا موافقمنقل قول:
اومدن ورون تو نيمه دوم
مسي رو خيلي آزاد ميكرد و از شر وظايفي كه بيشتر به وظايف يه هافپك وسط شبيه بود رها ميشد
بيچاره مسي از تك حركاتش مشخص بود از نظر بدني كاملا آمادس
ولي وظايف نادرست....
علاوه بر اون اومدن ورون كناره هاي منجمد شده آرژانتين رو هم راه مينداخت
سلام دوباره.
درسته و من هم موافقم که مربيان تيمهاي ضعيف واقعا بد کار کردند. مارادونا و دونگا و کاپ... آيا کاپلو و ليپي هم مربياني بي‌تجربه و پراشتباه - همان دو ضعف دونگا و مارادونا - هستند؟
شايد در پاسخم بگوييد بله و ليپي را مثال بزنيد که با يک تيم پير پاتال آمده بود. آيا او راه ديگري هم داشت؟ يا بگذاريد اينجوري بپرسم: آيا در بين ايتالياييها مي‌توان جايگزين خوبي براي کاناوارو، پيرلو، بوفون و... پيدا کرد؟ ديگر حداقل مي‌دانيم که براي نفر آخر، مارکتي توانست پاسخ روشني جور کند و آن کلمه "نه" بود.
يا حتي کاپلو. کاپلو وقتي در باشگاهها مربيگري ميکرد هميشه يکي دو بازيکن زاپاس براي پستهاي مناسب تربيت ميکرد. مثلا آنتونيو ريس و هيگواين بجاي بکام و نيستلروي. ولي امسال ديديم حتي او هم درمقابل بازيکنان کم کاري چون روني و بري زانو زد.
بهرحال اگر بخواهيم مشکل برزيل و آرژانتين را مربي بد بدانيم، مشکل کاپلو نداشتن زاپاس بود و مشکل ليپي از آن بدتر: پنجر بودن چرخهاي اصلي!
چندين سال پيش فوتبال فقط توپي بود که بايد از خط دروازه مي‌گذشت و بس. اگر تيمي بازيکن قويتر داشت مي‌برد و تيم ضعيف هم کاري براي مقابله نمي‌کرد. سپس بحث تاکتيک و سبک مطرح شد. توتال فوتبال هلندي، ژوگابونيتوي برزيل و حتي تيمهاي وحشتناک دفاعي دهه 90.
امروز، در تابستان 2010، ويژگي سومي را مي‌بينيم که به فوتبال اضافه شده: مديريت. اگر سابق وزاري ورزش و رؤساي فدراسيونها صرفا ليگ را زمانبندي ميکردند و مربي تيم ملي را انتخاب، امروز آنها وظيفه دارند براي موفقيت دست به "برنامه‌ريزي" بزنند؛ همان کاري که هلند براي اولين بار 30 سال پيش کرد.
اين برنامه ريزي صرفا به 90 دقيقه محدود نمي‌شود. برنامه‌ايست براي چند سال و يا حتي چند دهه. فوتبال موفقي مثل آلمان در همان روزهاي اول استعداديابي درب خانه چند مهاجر ترک را مي‌زند چون مي‌داند تيم ملي‌اش با تنوع، قويتر مي‌شود. مربياني را مي‌پروراند تا سبکي را که ديگر مطمئنند کارساز است در زمين چمن به اجرا درآورند. يواخيم لو، يورگن کلينز من، ... فرقي نمي‌کند، تيم ملي آلمان هميشه موفق است، آنهم با يک مشت بازيکن بي نام و نشان که بهترينشان مصدوم است!
اگر مي‌بينيد ديگر حتي کارشناسان هم سردرگمند و پيش‌بينيهايشان غلط از آب درمي‌آيد؛ اگر مي‌بينيد جام 2010 پر از اتفاقاتي شده که برايمان عجيب و غريب جلوه مي‌کنند، بخاطر اينست که ديد ما نسبت به فوتبال کهنه شده: امروز فوتبال ديگر فقط مربي و سبک و ستاره و گل زدن نيست. عضو جديدي پيدا کرده و آن برنامه‌ريزي بلندمدت است.
:46:
آقا بیخیال شو : دینقل قول:
شاید شوخی کردید من نگرفتم قضیه رو :دی