ممنون از دیانلای عزیز
با اجازه در بوته ی نقد مطالبیو عرض میکنم
اولین چیزی که به ذهنم میرسه کلیشه ای بودن داستانه . داستان شما خواسته یک عشق مدرن رو بیان کنه ولی متاسفانه در نوآوری کم گذاشتید . به هر حال کلیشه ای ترین نوع خودکشی همین غرق شدن تو آبه که در رمان های خیلی زیادی دیدم . مثل یاسمین - شادکامان - و...
دومین مطلبی که واقعا رفت روی اعصابم نثر شما بود .بهتر میبود اگه یه بار بخونید از روش بعد پابلیش کنید.
مثال :
نقل قول:
تختی که شبها با عشق و رویا سرم را روی آن میگذاشتم و به خواب میرفتم هرچه بیشتر نگاه میکردم دل کندن از آنها هم برایم سخت تر میشد
VS
نقل قول:
مامانم دلم برات تنگ میشه خیلی تنگ میشه ولی همیشه به یادتم برام دعا کن مامان دعا کن
یعدش هم یکی از مهمترین چیزا توی رمان سیر وقایع هست که اینجا پس از مرگ اون شایان کل متن میشه شرح احساسات نقش اول که حجم زیادش اصلا متناسب با حجم کلی رمان نیست .
مورد عجیب بعدی عنوان فصل هاست
نقل قول:
فصل اول :آشنایی من و شقایق و یه دنیا دوستی .
فصل دوم :سیزده بدر وای چه روزی بود.
فصل سوم: قبولی آرمان و شایان توی کنکور.
فصل چهارم:تولد.
فصل پنجم:آرزوهای زیبا و دوست داشتنی.
فصل ششم:آسمون پر از ستاره و یه دنیا خوشبختی.
فصل هفتم:جدایی.
فصل هشتم:تنهایی.
فصل نهم:مرگ و پایان زندگی
خیلی نامتناسب اند سر فصل ها . یک جا کلاسیک شده و صمیمی یه جا پست مدرن و غم ناک
مثلا آسمون پر ستاره و یه دنیا خوشبختی . سیزده به در چه روزی بود . یه دنیا دوستی
در مقابل
جدایی - تنهایی - تولد
بین سرفصل ها معمولا رابطه ی خیلی عمیقی وجود داره .
نقل قول:
ناگهان چشمهایم تار شدند چیزی شبیه پرده ی سینما جلوی چشمانم نمایان شد صدای گریه ی بچه ای میومد وای چه بچه ی نازی مامانم روی تخت خوابیده اون بچه منم تازه به دنیا اومدم وای بابام چقدر جوون بوده اون پسربچه حتما آرمانه خدای من اینا چی بودن ، جشن تولده 3 سالگیمه وای چقدر مهمون دارم شمع هارو فوت میکنم همه خوشحالن چقدر کادو، دوست دارم بازشون کنم اینجا کجاست ؟ همون مدرسه؟ اینجا اول دبستانم دارم به کی نگاه میکنم ؟ e اون شقایقه دارم میرم پیشش با هم دوست شدیم چه لحظه های شیرینی وای خدای من اینا یعنی چی من کجام؟ دارم میدوئم دارم جیغ میزنم و میخندم وای شقایق داره دنبالم میکنه اینجا حیاط شقایق ایناست وای افتادم دارم گریه میکنم پسربچه ای میاد جلوم این شایانه منو بلند میکنه و میبره تو خونه چرا اینارو دارم میبینم؟ من کجام خدایا؟ ناگهان فیلم زندگیم تند حرکت میکنه
متن بالا یک نمونه ی دیگست از عدم تناسب بین متن . کلماتی مثل ناگهان - نمایان شد رو با میومد - وای چه بچه ی نازی - من کجام خدایا و ... میتونید مقایسه کنید
بعدش هم وقایع خیلی در هم گسیخته اند و زمان ها هم قاطی شدن . وای شقایق داره دنبالم میکنه اینجا حیاط شقایق ایناست - وای افتادم دارم گریه میکنم
مرز زمانی کو ؟
به هر حال خسته شد دستم . وگرنه جای خیلی نقد زیاد بود .
ممنون