3) بعد گروه نوازي دف (گروه سازهاي منحصرا ضربه اي-گروه سازهاي مختلف)
در خصوص تاريخچه ي توجه به سازهاي ضربه اي در دنيا بايد دانست كه داريوس ميلو آهنگساز فرانسوي پيش از سال 1930 قطعه اي به نام «كنسرتو براي سازهاي ضربه اي» تصنيف كرد. ايده ي اين كنسرتو كه تا آن زمان سابقه نداشت توسط تئوكوتليه به و يداده شد. در اين كنسرتو كه به ريتم جاز ساخته شده است اركستر كوچكي شامل سازهاي زهي و بادي نيز با سازهاي ضربه اي همراهي مي كند. اين قطعه كه در دو قسمت نوشته شده است نخستين بار توسط كنسرت پادلو به سال 1930 در شهر پاريس اجرا گرديد و مورد استقبال فراوان قرار گرفت.
در نيم قرن اخير در ايران نيز تصنيف قطعاتي براي گروه سازهاي ضربه اي ايراني آغاز شده است كه در اجراي آنها از سازهاي دف،تنبك،دهل نقاره و تاس سود برده شده است. اما اين فعاليتها در موسيقي ايراني بسيار محدود و منطقه اي بوده است و هيچ گاه به درستي تمامي عناصر ضربه اي اين مرز و بوم در عرصه ي گروه نوازيها به كار گرفته نشده است.
اسماعيل تهراني آهنگساز و صاحب نظر در سازهاي ضربه اي مي گويد:
«...در فضاي موسيقايي امروز ايران كه سازهاي ضربه اي و شايد بهتر باشد بگوييم ريتم اهميت و اعتبار پيدا كرده است قطعاتي توسط پيشينيان نوشته و اجرا شده است كه آن قطعات بيشتر به صورت سوال و جوابهاي ريتميك بين يك گروه يا افراد چندگروه به صورت كاملا ابتدايي و تا اندازه اي فاقد ارزشهاي هنري تجلي كرده است ولي اين نكته را هم بايد بلافاصله اضافه كنيم كه همان قطعات به هر حال نقطه ي آغازي براي رسيدن به ايده آل و به عبارت ديگر بالابردن هر بيشتر تكنيك در زمينه ي موسيقي ضربه اي ايران مي باشد و در حد خود قابل احترام. ولي اكنون موقع آن است كه كوشش مصنف در ساختن قطعه براي سازهاي ضربه اي ايراني (دف تنبك دهل دايره نقاره و ...) مصروف اين امر گردد كه هر خطي داراي راه جداگانه و شخصيت مستقلي بوده ولي در مجموع با هم هماهنگي داشته باشند و فضاي يك قطعه ي واحد ريتميك را به شنونده القا كنند».
بايد دانست در گروه سازهاي ضربه اي ايراني كه در آن فقط و فقط ريتمهاي متنوع و مختلف توسط سازهاي مختلف ارائه مي شود دف نواز بايد به عنوان عاملي پيوند دهنده ميان ريتمهاي مختلف تمام نيروي خود را صرف همگرايي و حفظ و حمايت ارزشهاي گروه نوازي كند و زمينه ي خوشاين و مساعدي را براي تك تك سازها و همچنين شنونده به وجود آورد كه اين با روح موسيقي ايراني و فلسفه ي وحدت در كثرت مباين است.
در بعد گروه نوازي دف با سازهاي مختلف نيز بيشترين توان دف نواز با ديگر نوازندگان سازهاي ضربي ضمن هماهنگي با گروه بايد متوجه حفظ وزن آهنگ شود و به تعبيري ديگر با رعايت نگهداري «پايه ي ضرب» گروه را هدايت و رهبري كند. خصوصا در حال حاضر كه آهنگسازان در هر قطعه اي كه با عدم وجود روح و فضاي دلخواه مواجه هستند به نقش آفريني موفق ضرب رستاخيز گونه ي دف روي مي آورند.
لازم به ياد آوري است اگر چه هر كدام از ابعاد هنر دف نوازي در مرحله ي اجرايي با دو بعد ديگر تفاوتهاي اصولي بسياري دارند و ليكن از نظر كليت هنر دف نوازي سه بعد نامبرده به ماند همه ي نمودهاي هستي داراي نكات مشترك بسيار نيز هستند زيرا به هر حال همين ابعاد هستند كه پايه هاي پايگاه دف نوازي را تشكيل مي دهند و نظام وجودي يكديگر را معين و تحكيم مي سازند.
در موسیقی سازی ایران چند نوع ردیف داریم ؟
. در موسیقی سازی ایران چند ردیف داریم؟
1) ردیف میرزا عبدالله
2) میرزا حسین قلی
که این دو معروفترین سبکها هستند سپس شاگردان آنها ردیف هایی را ترتیب داده اند و سبک هایی را مانند صبا و معروفی پدید آوردند و باز از شاگردان اینها سبک های دیگری پدید آمده اند و با نام خودشان این سبک ها معروف شده است و حتی این شاگردان از دو مکتب میرزا عبدالله و حسین قلی ممکن است که برداشت های مشترکی را ارایه ندهند ولی ریشه یک چیز است.
با تغییر زمان و تغییر اشکال سازها در سبک ها تفاوت ایجاد می شود. مثلا در سنتور مضراب بزرگ و سنگین و بدون نمد در موسیقی ارایه شده بوسیله سماعی بسیار تاثیر دارد و لحنی را ارایه می دهد که شاید کمی خشن به نظر برسد. اما آنها می گویند که با این نوع مضراب ما موسیقی را به صورت حماسی تر و بلورین می شنویم. هیچ واسطه ای بین مضراب و ساز وجود ندارد. پس بلاواسطه نوازنده احساس خود را با مضراب های لخت ارایه می دهد. در حالیکه در سبک پایور مضراب نمد دار می شود. و طرفداران این سبک می گویند که مضراب لخت خشونت دارد و به لحاظ تنالیته و طنین صدا با مضراب نمد دار بهتر می توان احساس موسیقی را بیان داشت.
بنابراین با تغییر کوچکی در ساختمان ساز احساس موسیقی متفاوت می شود. مثال دیگر بر روی ساز تار است که تا دوره قاجاریه کاسه ای صاف داشته است و آنرا روی سینه می گذاشتند و می گفتند صدای ساز به گوش نزدیک تر است و گویی صدای ساز از سینه بیرون می آید و ارتباط نوازنده با ساز بسیار نزدیک است و این یک سنت قدیمی است و در موسیقی مقامی آذربایجان هنوز تار را بر سینه می گذارندهمچنین تارها دارای پنج سیم بوده اند و در این صد سال اخیر یک سیم ششم به آنها اضافه شده است مثلا در موسیقی مقامی خراسان چندین پرده به ساز اضافه شده است. یا در موسیقی مقامی تاجیکستان تنبورهای قدیمی دارای سه سیم بوده اند و حالا دارای چهار سیم هستند. پس مسلما احساس ما از شنیدن سازها با ساختمان متفاوت با هم فرق دارد. تارهای امروزی بر روی ران قرار می گیرند. پس شکل کاسه آن ها با فیزیک ساختار بدن ساخته شده و یک سیم اضافه حالتی دیگر به اجرای موسیقی داده است.