مرسی
این تکه :
نقل قول:
این اشکها خون بهای عمر رفته من است
دلم گلم
این اشکها خون بهای عمر رفته من است
میراث من
حکایت آدمی که جادوی کتاب مسخ و مسحورش کرده است
تا بدانم و بدانم و بدانم
به وار
وانهادم مهر مادریم را
گهواره ام را به تمامی
و سیاه شد در فراموشی , سگ سفید امنیتم
شبیه کارهای شاملو بود
واین یکی:
نقل قول:
بی مجال اندیشه به بغض های خود
تا کی مرا گریه کند؟ و تا کی ؟!
و به کدام مرام بمیرد
آری گلم
دلم
ورق بزن مرا
و به آفتاب فردا بیندیش که برای تو طلوع میکند
با سلام
و عطر آویشن..
فروغ
واین:
نقل قول:
مي شنوي
براي بيان عشق
به نظر شما
كدام را بايد خواند ؟
تاريخ يا جغرافي ؟
مي داني ؟
من دلم براي تاريخ مي سوزد
براي نسل ببرهايش كه منقرض گشته اند
براي خمره هاي عسلش كه در رف ها شكسته اند
گوش كن
به جاي عشق و جستجوي جوهر نيلي مي شود چيزهاي ديگير نوشت
حق با تو بود
مي بايست مي خوابيدم
اما مادربزرگ ها گفته اند
چشم ها نگهبان دل هايند
سهراب
شاید اگه بیشترکنکاش کنیم گوشه هائی از یدا..رویائی...
عمران صلاحی(بارگ وریشه کنایه آمیزش)ووووودیگران .....حتی باباچاهی...رو. توی کارهای حسین پناهی پیداکنیم ....
برای همین هم هست که
حسین پناهی
همه بود
و
هیچ کس نبود
نقل قول:
سلام
ببخشید نمی دونم جاش اینجاست یا نه
اما می شه دوستان لطف کنن و این شعر زنده یاد را "در دست گلی دارم..آنگاه که میایم..آن را به تو بسپارم"
را بذارند..
توی کاست ماه و پلنگ(یا پلنگ نقرهای..اسمشو درست یادم نیست) کوروش یغمایی این شعر را خوانده بود
ممنون
اینو میگید؟
در دست گلی دارم
در دست گلی دارم ، اینبار که می آیم
کانرا به تو بسپارم ، اینبار که می آیم
در بسته نخواهد ماند ، بگذار کلیدش را
در دست تو بسپارم ، اینبار که می آیم
هم هر کس و هر چیز ، جز عشق تو پالوده است
از صفحه پندارم ، اینبار که می آیم
خواهی اگر سنجی ، می سنج که جز مهرت
از هر چه سبکبارم ، اینبار که می آیم
سقفم ندهی باری ، جایی بسپار، آری
در سایه دیوارم ، اینبار که می آیم
باور کن از آن تصویر آن خستگی ، آن تخدیر
بیزارم و بیزارم ، اینبار که می آیم
دیروز بهل جانا! با تو همه از فردا
یک سینه سخن دارم ، اینبار که می آیم