تبریک عرض می شود...نقل قول:
Printable View
تبریک عرض می شود...نقل قول:
تایید میشه... یه سوتی جدید ...نقل قول:
اول بگم که من الان رامسر هستم خونه عموم... در ضمن یکی از دوستامم اینجا دانشجوئه... ترم تابستون هم گرفته ( اینارو میگم که بعضی ها موشکافانه با قضیه برخورد نکنن :دی ) یه سری بهش زدم بعد گفت بریم کنار ساحل یه دوری بزنیم. جاتون خالی رفتیم کلی آدم بود اکثرا هم از جنس مونث ( همونی که من خیلی دوست دارم :دی تیز نشو ربطی به موشکافی نداشت ) ما هم داشتیم با یه حالت رمانتیکالی قدم میزدیم دست به سینه و خیلی نرم... از جلوی دخترها داشتیم رد میشدیم یهو این دوست دست و پا چلفتی ما پاش گیر کرد به یه تیکه چوب نزدیک بود بخوره زمین ( کاش میخورد زمین ) یه حالتی مضحکی شد مثل اینکه آدم میخواد بخوره زمین کمرش خم میشه اما با دستاش نمیزاره .. اینو اون مدلی شد 4 5 قدم هم رفت جلو بعد با کله رفت تو ماسه ... احدی اون دور ور نموند که به این صحنه نخندیده باشه منم دیدم خیلی ضایع شد سریع مسیرمو عوض کردم و از یه طرف دیگه رفتم یعنی من اینو نمیشناسم. خلاصه صحنه رو ترک کردیم ولی لای موهاش پر از ماسه شده بود....
خود جمله ات پر سوتی بود .:27::31:نقل قول:
یه سوتی همین نیم ساعت پیش دادم
این سیستم من بعضی موقع ها قاط میزنه وصل نمیشه به نت باید نیم ساعت باهاش ور برم درست شه منم کلی ور رفتم درست نشد بعد رفتم شام بخورم قبل از این که بخوام برم redial رو زده بودم منم بیخیالش شدم گفتم حتما وصل نمیشه بعد از این که شام خوردم و یه کم تلویزیون دیدم اومدم پشت سیستم دیدم به نت وصله!!!! 40 دقیقه بود که به اینترنت وصل بود منم نفهمیدم!
منم زیاد سوتی اینطوری دادم زدم رو دکمهdisconnect به خیالم ارتباط قطع شده رفتم دنبال کارام بعد 1سات و نیم دیدم چه گندی زدمنقل قول:
ینی شما فکر کردید اینو واقعی از رو بی حواسی نوشتم؟؟؟؟
این یعنی سوتی بود که حالا که دیدم همه به این خیالند ادیتش کردم که بد فکر نکنند....
دمت گرم ترکیدم از خنده ...........................نقل قول:
همونطور که خدمتتون عرض کرده بودم بنده امشب دوباره تو همون باغی که قبلا براتون گفته بودم ( جریان دستشویی ) یه عروسی دعوت بودم. همین الان برگشتم از عروسی... بازم همونطور که گفته بودم یه تیپی زدم در حد المپیک تا مثل دفعه قبل مجبور نباشم تو قسمتهای تاریک باغ عین ارواح پنهان بشم کسی منو نبینه.
خلاصه عروسی شروع شد و بزن و برقص ... عروس رامسری بود و فامیلهاش از رامسر اومده بودن وای وای وای... هر چی بگم کم گفتم. مجلس هم مثل دفعه قبل خیلی باکلاس بود. دختر هم پر بود دیگه همه با لباسهای شب :دی
منم دو عدد شماره نوشته بودم تو جیبم گذاشته بودم تا در موقع مناسب خرجشون کنم. سرتون رو درد نیارم دو ساعتی گذشت و من هیچ غلطی نکردم. اصلا کسی آمار نمیداد یعنی اینقدر بزن و برقص بود همه حواسشون با وسط مجلس بود ... دخترها هم اکثرا وسط داشتن میرقصیدن. من دیگه کم کم داشتم ناامید میشدم یه گوشه نشسته بودم که یهو احساس کردم باید برم دستشویی... این دفعه دیگه رفتم دستشویی رو پیدا کردم. یکی توش بود. در باز شد دیدم اوه ه ه ه یه دختره خوشگل و ناز با یه دامن کوتاه و یه تاپ مشکی با حالت رقصیدن از دستشویی اومد بیرون و رفت منم همینطوری [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] داشتم نگاش میکردم. بعد همونطوری رفت وسط مجلس منم رفتم تو دستشویی... در حین انجام عملیات بودم که دیدم یه گوشی کنار آیینه دستشوییه... همینجا بود که یاد این ضرب المثل افتادم : خدا گر زحکمت ببندد دری ... ز رحمت گشاید در دیگری ... سریع گوشی رو گرفتم هول کرده بودم سریع شماره خودمو گرفتم که شمارش بیفته برام اما نگرفت. چند بار گرفتم نشد. یه اس ام اس فرستادم واسه خودم اونم سند نشد. دیدم ایرانسل ... شارژش رو چک کردم فقط 5 ریال داشت. چند تا فحش به شانس خودم دادم. از یه طرف میترسیدم دختره برگرده واسه گرفتن گوشیش واسه همین خیلی عجله میکردم. هر کاری کردم نتونستم شمارش رو در بیارم گفتم اشکال نداره شماره خودمو اد میکنم. بعد چند بارم به گوشی خودم زنگ زدم که شمارم سیو بشه تو کال رکورد... بعد گوشی رو گذاشتم سرجاش اومدم بیرون... همون جا دم در دستشویی منتظر موندم که دختره بیاد دیدم نیومد گفتم حتما حواسش نیست. رفتم به پسر صاحب باغ گفتم جریان رو اونم گوشی رو گرفت رفت به خواننده گفت از بلندگو اعلام کنه. یارو خواننده هم گفت : یک عدد گوشی پیدا شده لطفا اگر کسی گم کرده بیاد بگیره ... منم پیروزمندانه منتظر بودم که دختره بیاد و گوشیش رو بگیره یهو دیدم یه یارو سیبیل کلفت گت و گنده اومد جلو گفت سامسونگه ؟ خواننده هم گفت آره.. گفت ماله منه و اومد گوشی رو گرفت . من قیافه ام دیدنی بود :blink: نگو این یارو قبل از اون دختره دستشویی بود و گوشیش رو جا گذاشته بود. خدا نصیب کافر نکنه این مرده دهن منو صاف کرد هی چپ و راست اس ام اس میداد. خوشگل چرا ناز میکنی... زنگ میزد. دوباره اس ام اس میداد خودت شمارتو اد کردی فدات شم جواب بده .... بازم زنگ میزد ... آخرش گوشیمو خاموش کردم. این یارو هم دیده بود که بعد از خودش اون دختره رفت تو دستشویی و فکر کرد .... خدایاااااااا چرا من اینقدر بدشانسم !!!!
باز این متالیکای خالی بند از خودش دروغ در کردنقل قول:
یک بار که اساس مچت را گرفتم
آخه چه دلیلی داره که بخواد دروغ بگه ؟ وقتی آدم سرحال باشه تیکه های جالبی واسش اتفاق میوفته . تا حالا توی دوستات همچین کسی ندیدی ؟نقل قول:
جالبی!نقل قول:
من کوچیک نیستم به خدا! :18: دارم teen رو تموم میکنم!:31:
خودم هم فهمیدم چی گفتی!:27: برای چی باید ناراحت میشدم!:18:
:31::31::31: خب درس اول کی هست؟:31::31::31:نقل قول:
خانوم معلم....:11:
:27::27::27::21::21::21:نقل قول:
تایید میشه!:27::21:نقل قول:
منم از این کارا زیاد کردم!:27:نقل قول:
تازه اونم چی؟ با اون شماره پشتیبانیها که دقیقه ای 4 یا 5 تومن میاد روی قبض تلفن خونه! تازه چی؟ 2 ساعت و 56 دقیقه! بس که خاطره خوبی بود عددش رو حفظم!:19:
امروز سر کلاس زبان رفته بودیم فیلم ببینیم. اونم همون فیلم مسخره هه که توی همه کلا زبانا میذارن!:2: بعد نشستیم و داشتیم گوشیهامون رو میذاشتیم (مثل همیشه!) بعد من زودتر از همه گذاشته بودم چون همه چیم آماده بود از قبل. بعد معلممون (که مرده) فیلم رو گذاشت و فقط من گوشی داشتم. صداشم متاسفانه زیاد بود!:18: دوستم ازم پرسید گوشیم خرابه میشه اون یکی رو بدی؟ منم آروم گفتم: اونم همینطوری ری...ه ماله. بعد دیدم همه برگشتن طرف من با این قیافه!:18::18::18:
به خدا من آروم گفتم نمیدونم چرا بلند بود!:18: