آن لحظه
كه دست هاي جوانم
در روشنايي روز
گل باران ِ سلامُ تبريكات ِ دوستان ِ نيمه رفيقم مي گذشت
دلم
سايه اي بود ايستاده در سرما
كه شال كهنه اش را
گره مي زد ...
Printable View
آن لحظه
كه دست هاي جوانم
در روشنايي روز
گل باران ِ سلامُ تبريكات ِ دوستان ِ نيمه رفيقم مي گذشت
دلم
سايه اي بود ايستاده در سرما
كه شال كهنه اش را
گره مي زد ...
گفتی می خوام بهت بگم همین روزا مسافرم
« باید برم » برای تو فقط یه حرف ساده بود
کاشکی می دیدی قلب من به زیر پات افتاده بود
شاید گناه تو نبود ، شاید که تقصیر منه
شاید که این عاقبت این جوری عاشق شدنه
سفر همیشه قصه رفتن و دلتنگیه
به من نگو جدایی هم قسمتی از زندگیه
همیشه یه نفر میره آدم و تنها میزاره
میره یه دنیا خاطره پشت سرش جا میزاره
همیشه یه دل غریب یه گوشه تنها می مونه
یکی مسافر و یکی این ور دنیا جا می مونه
دلم نمیاد که بگم به خاطر دلم بمون
اما بدون با رفتنت از تن خستم میره جون
بمون برای کوچه ای که بی تو لبریزه غمه
ابری تر از آسمونش ابرای چشمای منه
بمون واسه خونه ای که محتاج عطر تن توست
بمون واسه پنچره ای که عاشق دیدن توست!
كاش هرگزدرمحبت شك نبود
تك سوارمهرباني تك نبود
كاش برلوحي كه برجان دل است
واژه تلخ خيانت حك نبود
خمیازه ها را قورت می دهم ..
تا بیدار باشم !..
بیچاره چشمـ ها ..
مدت هاست !
انتظار خواب شیرین را می كشند !...
دردمندم نه طبيبي نه پرســـــــتاری هست
دردمندم دلم آتش زده يــــــــاری هست
من حيران که در اين شهر غريب آمده ام
تــک و تنــــها و شب و گوشه ديواری هست
و اين اخرين افتاب عمرم بود
اخرين سبيدةي قبل از مرك
در ميان سياهي اوهام
من در انديشة همين يك برك
اخرين برك دفترم عمرم
كة شدة بارةبارة بي برك
زندكي يك دو روزي بود
روز اول بامن وديكري در جنك
واكنون سر افكند
سايةي كمبود مرك
از سفید متنفرم
با هر رنگی مخلوطش کنی همان رنگ می شود
و آبی و قرمز و زرد و سبز و نارنجی
آنچه من می خواهم نیستند
نگاه من به شکوه رنگ مشکی است
نه محو می شود
نه رنگ می پذیرد
و نه خودنماست
مشکی فقط همیشه مشکی است
نميپرسي ز من پيش از تو اي غم
چه کس در خلوت دل آشيان داشت؟
چه کس بود و چرا رفت و کجا رفت؟
چه جايي بهتر از اينجا نشان داشت؟
دوستان عزیز
لطفا هر روز 5 شعر رو بیشتر در تاپیک های شعری قرار ندین !
این جزء قوانینه قدیمیه انجمن هست که قبلا شدیدا رعایت میشد
گفتم یادآوری کنم
مرسی از همکاریتون :40:
می دانیم مثل آب خوردن خواهیم مرد
اما می توانیم به انکار و تمسخر بپرسیم
مگر آب خوردن هم می میرد؟
و می توانیم فراموش کنیم
آب در زمستان…
مثل آب خوردن …می میرد