-
وسواس #4
وسواس در چه كساني بروز مي كند؟
الف) در رابطه با سن
تجارب حيات عادى افراد نشان مىدهد كه وسواس همگام با بلوغ و در غليان شهوت در افراد پايه گرفته و تدريجا رشد مىكند. اگر در آن ايام شرايط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دورهاى پديد مىآيد وگرنه بيمارى سير مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جايى كه خود بيمار به ستوه مىآيد.
ب) در رابطه باهوش:
بررسيهاى علمى نشان دادهاند كه وضع هوشى آنها در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است. وسواسىهايى كه داراى هوش اندك و يا با درجه ضعيف باشند بسيار كمند بر اين اساس رفتار آنها نبايد حمل بر كمهوشى شان شود.
ج) در رابطه با اعتقاد:
د) در رابطه با شخصيت و محيط:
تجارب نشان دادهاند آنهايى كه در زندگى شخصى حساسترند امكان ابتلايشان به بيمارى وسواس بيشتر است و غلبه وسواس بر آنها زيادتر است. در بين فرزندانى كه والدينشان معمولا محكومشان مىكنند اين بيمارى بيشتر ديده مىشود.
پارهاى از تحقيقات نشان دادهاند كه شخصيت والدين و حتى صفات ژنتيكى، روابط همگن خويى و محيطى در اين امور مؤثرند بهمين نظر وسواس در بين دوقلوهاى يكسان بيشتر ديده مىشود تا در ديگران، اگر چه ريشههاى اساسى و كلى اين امر كاملا مشهود نيست.
مساله شخصيت را اگر با دامنهاى وسيعتر مورد توجه قرار دهيم خواهيم ديد كه اين امر حتى در برگيرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بيمارى هيسترى است كه اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده ديده مىشود، در جوامع بظاهر متمدن و پيشرفته و حتى در بين افراد هوشمند هم بميزانى قابل توجه ديده مىشود.
ريشههاى خانوادگى وسواس
در مورد ريشه و سبب اين بيمارى مطالب بسيارى ذكر شده كه اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصيت زير ساز يا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابتها، منعها و… كه ما ذيلا به مواردى از آن اشاره مىكنيم.
الف) وراثت:
تحقيقات برخى از صاحبنظران نشان داده است كه حدود چهل درصد وسواسيها، اين بيمارى را از والدين خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهى ديگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قايل شدهاند، انتقال زمينههاى عصبى مىتواند ريشه و عاملى در اين راه باشد.
ب) تربيت :
در اين مورد مباحثى قابل ذكرند كه اهم آنها عبارتند از:
۱- دوران كودكى:
اعتقاد گروهى از محققان اين است كه پنجاه درصد وسواسهاى افراد در سنين جوانى و پس از آن از دوران كودكى پايهگذارى شده و تاريخچه زندگى آنها حاكى از دوران كودكى ويژهاى است كه در آن كشمكشها و مقاومتها و سرسختىهاى فوق العاده وجود داشته و كودك در برابر خواستههاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.
۲- شيوه تربيت:
در پيدايش گسترش وسواس براى شيوه تربيت والدين نقش فوق العادهاى را بايد قايل شد. بررسيها نشان مىدهد مادران حساس و كمال جو بصورتى ناخودآگاه زمينه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مىكنند و مخصوصا والدينى كه رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقيق مىخواهند و انعطاف پذيرى كمترى دارند در اين رابطه مقصرند. تربيتخشك و مقرراتى در پيدايش و گسترش اين بيمارى زياد مؤثر است. نحوه از شير گرفتن كودك بصورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و كنترل كودك در رفتار مربوط به نظم و تربيت و دقت او هم در اين امر مؤثر است.
۳- تحقير كودك:
عدهاى از بيماران وسواسى كسانى هستند كه دائما اين عبارت به گوششان خورده است كه: آدم بى عرضهاى هستى، لياقت ندارى، در خور آدم نيستى، بدرد زندگى نمىخورى… و از بابت عدم لياقتخود توسط والدين، مربيان، خواهران، و برادران ارشد ركوفتشنيده و تنبيه شدهاند. اين گونه برخوردها بعدا زمينه را براى ناراحتى عصبى و يا وسواس آنها فراهم كرده است.
۴- ناامنىها:
پارهاى از تحقيقات نشان دادهاند برخى از آنها كه دوران حيات كودكى آشفتهاى داشته و با ترس و نا امنى همساز بودهاند بعدها به چنين بيمارى دچار شدهاند. آنها در مرحله كودكى وحشت از آن داشتهاند كه نكند كار و رفتارشان مورد تاييد والدين و مربيان قرار نگيرد. اينان در دوران كودكى براى راضى كردن مربيان خود مىكوشيدند و سعى داشتهاند كه دقتى افراطى درباره كارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باريكبينى و موشكافى وارد شوند.
۵- منعها:
گاهى وسواس فردى بزرگسال نشات گرفته از منعهاى شديد دوران كودكى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدين و مربيان، ايرادگيريهاى بسيار، توقعات فوق العاده از زير دستان، اگر چه ممكن است كار را برطبق مذاق خواستاران پديد آورد معلوم نيست عاقبتخوش و ميمونى داشته باشد.
۶- خانواده افراد وسواسى:
- اغلب وسواسىها والدين لجوج داشتهاند كه در وظيفه خواهى از فرزندان سماجتبسيار نشان مىدادهاند.
- ايرادگير و عيبجو بودهاند اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مىديدند، آن را به رخ فرزندان مىكشيدند.
- خسيس و ممسك بودهاند به طورى كه كودك براى دستيابى به هدفى ناگزير به شيوهاى اصرارآميز بوده است و بالاخره افرادى كم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بودهاند و كودك سعى مىكرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور كند تا سرزنش نشود.
-
وسواس #5
درمان :
براى درمان مىتوان از راه و رسمها و وسايل و ابزارى استفاده كرد كه يكى از آنها تغيير محيطى است كه بيمار در آن زندگى مىكند.
۱- تغيير آب و هوا:
دور ساختن بيمار از محيط خانواده و اقامت او در يك آسايشگاه و واداشتن او به زندگى در يك منطقه خوش آب و هوا براى تخفيف اضطراب و درمان بيمار اثرى آرامش بخش دارد و اين امرى است كه اولياى بيمار مىتوانند به آن اقدام كنند.
۲- تغيير شرايط زندگى:
از شيوههاى درمان اين است كه زندگى بيمار را در محيطى ديگر بكشانيم و وضع او را تغيير دهيم. او را بايد به محيطى كشاند كه در آن مساله حيات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصيت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسيهاى تجربى نشان مىدهند كه در مواردى با تغيير شرايط زندگى و حتى تغيير خانه و محل كار و زندگى بهبود كامل حاصل مىشود.
۳- ايجاد اشتغال و سرگرمى:
تطهيرهاى مكرر و دوبارهكارىها بدان خاطر است كه بيمار وقت و فرصتى كافى براى انجام آن در خود احساس مىكند و وقت و زمانى فراخ در اختيار دارد. بدين سبب ضرورى است در حدود امكان سرگرمى او زيادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات يكى پس از ديگرى او را وادار خواهد كرد كه نسبتبه برخى از امور بىاعتماد گردد، از جمله وسواس.
۴- زندگى در جمع:
فرد وسواسى را بايد از گوشهگيرى و تنهايى بيرون كشاند. زندگى در ميان جمع خود مىتواند عاملى و سببى براى رفع اين التباشد. ترتيب دادن مسافرتهاى دستجمعى كه در آن همه افراد ناگزير شوند شيوه واحدى را در زندگى پذيرا شوند، در تخفيف و حتى درمان اين بيمارى مخصوصا در افرا كمرو مؤثر است.
رودربايستىها و ملاحظات فيمابين كه هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زيادى سبب تخفيف اين بيمارى مىشود. طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شيرينى، بويژه از سوى كسانى كه محبوب و مورد علاقه بيمارند در امر سازندگى بيمار بسيار مؤثر است و مىتواند موجب پيدايش تخفيف هايى در اين رابطه شوند و البته بايد سعى بر اين باشد كه انتقاد به ملامت منجر نشود روح بيمار را نيازارد. احياى غرور بيمار در مواردى بسيار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذيرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بيمار قدرت مىدهد. بايد گاهى غرور فرد را با انتقادى ملايم زير سؤال برد و با كنايه به او تفهيم كرد كه عرضه اداره و نجات خويش را ندارد تا او بر سر غرور آيد و خود را بسازد. بايد به او القا كرد كه مىتواند خود را از اين وضع نجات دهد. همچنين بايد به بيمار اجازه داد كه درباره افكار خود اگر چه بى معنى است صحبت كند و از انتقاد ناراحت نباشد. ۵- شيوههاى اخلاقى:
۶- تنگ كردن وقت:
بيش از اين هم گفتهايم كه گاهى تن دادن به ترديدها ناشى از اين است كه بيمار خود را در فراخى وقت و فرصتببيند و براى درمان ضرورى است كه در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ كنند. در چنين مواردى لازم استبا استفاده از متون و شيوههايى او را به كارى مشغول داريد به امر و وظيفهاى او را وادار نماييد تا حدى كه وقتش تنگ گردد و ناگزير شود با سر هم كردن عمل و وظيفه كار و برنامه خود را اگرچه نادرست استسريعا انجام دهد. تكرار و مداومت در چنين برنامهاى در مواردى مىتواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.
۷- زيرپاگذاردن موضوع وسواس:
در مواردى براى درمان بيمار چارهاى نداريم جز اينكه به او القا كنيم به قول معروف به سيم آخر بزند، حتى با پيراهنى كه آن را او نجس مىداند و يا با دست و بدنى كه او تطهير نكرده مىشمارد و به نماز بايستد و وظيفهاش را انجام دهد. به عبارت ديگر بيمار را وا داريم تا همان كارى را كه از آن مىترسد انجام دهد. تنها در چنين صورت است كه در مىيابد هيچ واقعهاى اتفاق نمىافتد.
-
وسواس #6
شيوههاى اصولى در درمان وسواس:
الف) روانپزشكى:
اگر رفتار و يا عمل وسواسى شديد شود نياز به متخصص روانى و درمانگرى است كه در اين زمينه اقدام كند. كسى كه تعليمات تخصصى و تحصيلىاش در روان پزشكى او به او اجازه مىدهد كه براى شناخت ريشه بيمارى و درمان بيمار اقدام نمايد. علاوه بر اينكه در زمينه ريشهيابىها كار و تلاش كرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود ۳۰۰-۲۰۰ ساعتى هم در رابطه با شناختخويش گام برداشته است. اينان اجازه دارند كه در موارد لازم نسخه بنويسند و يا داروهايى تجويز كنند و يا شيوههاى ديگرى را براى درمان لازم مىبينند بكار گيرند. بيماران را گاهى لازم است كه در مؤسسات روانپزشكى و گاهى هم در بيمارستانها به طرق روانكاوى و رواندرمانى درمان نمايند و در موارد ضرور بايد آنها را بسترى نمود. درمان بيمارى براى برخى از افراد بسيار ساده و آسان و براى برخى ديگر بسيار سخت است ; بويژه كه شرايط اقتصادى و اجتماعى بيمار هم در اين امر مؤثر است.
ب) روان درمانى:
اين هم نوعى درمان است كه توسط روانكاو يا روانشناس صورت مىگيرد و آن يك همكارى آزاد بين بيمار و درمان كننده مبتنى بر اعمال متقابل است كه بر اساس روابطى نسبتا طولانى و طبق هدف و برنامه ريزى مشخصى به پيش مىرود. درمان اختلال بهصورت مكالمه و صحبت و يا هر شيوه مفيدى كه قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مىگيرد. در اين درمان گاهى هم ممكن است دارو مورد استفاده قرار گيرد. البته اصل بر اين است كه بر اساس شيوه مصاحبه و گفتگو زمينه براى يك تحول درونى فراهم شود.
اصولى در روان درمانى:
در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام كه به اين جنبهها توجه نشود امكان اصلاح و درمان نخواهد بود:
الف - اصلاح محيط:
غرض محيط زندگى بيمار، توجه به امنيت آن، بررسى اصول حاكم بر جنبههاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرتها، فعاليتهاى تفريحى، گردشها، تلاشهاى جمعى، مشاركتها در امور،… است.
ب - ارتباط خوب و مناسب:
در روان درمانى آنچه مهم است داشتن و يا ايجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، كمك كردن، دادن اعتبار و رعايت احترام، وانمود كردن حق بجانبى براى بيمار، تقويت قدرت استدلال، بيان خوب، خوددارى از سرزنش و… .
ج - روانكاوى و روان درمانى:
كه در آن تلاشى براى ريشهيابى، ايجاد زمينه براى دفاع خود بيمار از وضع و حالات خود گشودن عقدهها، توجه دادن بيمار به ريشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و…
مشاوره و درمان روانی:
در درمان غیردارویی، از الگوهای مختلف برای کاهش این اختلال بهره میگیرند که به برخی از آنها به طور اجمال اشاره میکنیم زیرا از این تکنیکها متناسب با نوع و شدت و ضعف بیماری استفاده میشود:
۱) شناخت درمانی:
در این روش طی جلسات مکرر و متعدد، بینش بیمار درباره تعارضهای درونی خود به کمک رواندرمانگر تغییر مییابد.
۲) رفتار درمانی:
روشهای متعدد و متنوعی است از کارشناس مربوطه بیمار را به کارها و فعالیتهایی جهت کاهش سطح اضطراب و در نتیجه فکر یا عمل وسواس او وا میدارد.
۳) با ایجاد ارتباط با خانواده بیمار:
به کاهش ناهماهنگیهای احتمالی در خانواده و تصحیح ارتباطات خانوادگی آنها میپردازد.
روشهای کلی درمان:
برای علاج و درمان این بیماری ابتدا باید نوع آن را شناخت و روش درمانی مناسب با آن را انتخاب نمود .
در این قسمت به برخی از روشهای کلی مبارزه با این حالت اشاره می نماییم.
۱)عدم پاسخ دهی:
مهمترین و کلی ترین راه درمان وسواس، بی توجهی به پیام های آن و عدم پاسخ دهی عملی به آن است . این بیماری در صورتی ادامه می یابد و تشدید می شود که به نداهای درونی آن که مبتنی بر تکرار عمل ، یا دقت بی مورد و یا قضاوت غیر منطقی و افراطی نسبت به امور است، پاسخ دهی عملی شود. برای مقابله با این حالت بهترین راه بی اعتنایی به این پیامها و ترتیب اثر ندادن به آنها است. اگر مدتی این روش عملی شود ، به طور قطع از شدت ابتلا به آن کاسته خواهد شد.
۲) تقابل به ضد:
برای کسانی که از آلودگی و نجاست هراس دارند و این هراس منشا اضطراب و وسواس در آنها شده است ، آلوده سازی عمدی شخص توسط خود او یا دیگران ، از راههای درمان و رفع حساسیت به این امر است . اگر این روش با تکرار تحمل شود به طور قطع موثر خواهد بود.
۳) فرمان ایست:
در منابع علمی جدید ، برای متوقف کردن افکار وسواسی ، علاوه بر درمانهای دارویی و قبل از آن درمانها ، از روشهای خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش توقیف فکر نام دارد، بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده ، فریاد می زند : ایست !؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند .
درمان دارویی:
بیماری وسواس چون دارای ریشه های هورمونی است و با فعالیت های هورمونی بدن نیز در ارتباط است ، پزشکان با تجویز داروهایی سعی می نمایند فعالیت های هورمونی بدن را متعادل سازند و از این طریق کمک می کنند تا فرد بتواند راحت تر با این مشکل طرف شود و آن را از خویش براند.
توصیه های عملی
۱ -اگر مبتلا به وسواس در شست و شو هستید، خود را در معرض چیزهای آلوده و نجس قرار دهید و یا به تجسّم چنین موقعیتهایی بپردازید و از انجام دادن آن کار خودداری نکنید. ، از فردی بخواهید خودش را در معرض این موقعیتها یا موضوعهای ذکر شده قرار دهد بدون این که «واکنش بی اختیاری» از خودش نشان دهد.
سپس شما نیز همان کار را انجام دهید. این کار باعث میشود موضوعها یا موقعیتهای اضطراب آور، کم کم اثر خود را از دست بدهد و اضطراب شما کاهش پیدا کند. در واقع ریشه و علت اصلی وسواس (اضطراب) از بین برود.
۲ ) به خودتان تلقین کنید که «وسواس» یک نوع کار شیطانی است و باید هر چه زودتر دست از آن بردارم.
۳ )به خدا توکل کنید و از او استعانت بجویید تا هر چه زودتر بر این مشکل فایق آیید.
-
سکته مغزی #1
سکته مغزی stroke این نوع سکته زمانی روی می دهد که یک رگ خونی که اکسیژن و مواد غذایی را به مغز می رساند بوسیله یک لخته مسدود می شود. در این هنگام بخشی از مغز قادر به دریافت خون و در نتیجه اکسیژن نخواهد بود و این لحظه آغاز مرگ این قسمت است.
* انواع سکته مغزی
سکته مغزی ممکن است بوسیله لخته مسدود کننده جریان خون به مغز (سکته ایسکمیک) و یا در اثر پارگی یک رگ خونی و ترواش خون به مغز (سکته هموراژِک یا خونریزی دهنده) روی دهد.
* سکته ایسکمیک :
-در سکته ایسکمیک ، لخته بواسطه باقیمانده های چربی در دیواره رگ ایجاد می شود. این حالت را آرترواسکلروزیس یا انسداد عروق می گویند.
این باقیمانده های چرب یمی توانند باعث ایجاد دو نوع انسداد شوند:
۱-ترومبوز مغزی که به ترومبوس (لخته خون) اشاره می کند که در قسمت مسدود شده رگ ایجاد می شود.
۲-آمبولیسم مغزی که عموما به یک لخته خون که در محل دیگری از سیستم جریان خون و معمولا در قلب و عروق بزرگ فوقانی قفسه سینه و گردن تشکیل می شود ، اشاره می کند.
* سکته هموراژِیک :
نوع هموراژیک ، از یک رگ ضعیف شده که پاره شده و به داخل مغز خونریزی می کند ، ناشی می شود. خون تجمع پیدا کرده و بافت مغزی را بهم فشرده می سازد.
* حملات ایسکمیک موقت :
این حالت شامل حملات ، خفیف اما اخطار دهنده سکته مغزی هستند. در چنین حمله ای حالت های مربوط به یک سکته ایسکمیک وجود دارند و علائم اخطار دهنده سکته مغزی شکل می گیرد اما انسداد (لخته خون) برای زمان کوتاهی صورت می گیرد و خود به خود از طریق مکانیسم های نرمال بر طرف می شود.
با آنکه نشانه ها پس از مدت زمان کوتاهی برطرف می شوند این نوع سکته ، اعلام خطری برای یک سکته مغزی احتمالی که ممکن است شدید هم باشد ، است لذا باید اقداما ت لازم بلافاصله صورت گیرد.
* علائم هشدار دهنده
این بیماری راباید هرچه زودتر تشخیص داد چرا که از دست دادن زمان برابر با از دست رفتن بخشی از عملکرد مغز است. علائم هشدار دهنده آن عبارتند از :
- بی حسی یا ضعف ناگهانی صورت ، دست یا پا بویژه در یک سمت بدن
- اغتشاش ناگهانی و مشکل در کلام یا اداراک
- مشکل ناگهانی در دید یک یا هردو چشم
- مشکل ناگهانی در راه رفتن ، سرگیجه ، عدم تعادل
- سردرد شدید ناگهانی بدون دلیل مشخص.
* تشخیص
زمانی که شخصی علائم سکته مغزی یا TIA (حمله ایسکمیک موقت) را نشان می دهد ، پزشک اطلاعات مربوط به او را جمع آوری کرده و تشخیص را انجام می دهد.
او ممکن است از آزمایشات زیادی برای تشخیص استفاده کند.
در اینجا به برخی از این آزمایشات اشاره شده است:
تست های تشخیصی وضعیت مغز را از لحاظ نحوه عملکرد و دریافت ذخیره خونی بررسی می کند.
به کمک این تست ها می توان ناحیه صدمه دیده مغز را مشخص نمود. در ضمن اکثر این روشها ی تشخیصی بی خطر و بدون درد هستند. تستهای تشخیصی در سه گروه قرار دارند:
- تست های تصویر برداری مانند سی تی اسکن و ام.آر.آی که تصویر مغز را نشان می دهند.
- تست های الکتریکی مانند الکتروانسفالوگرام که ایمپالس های الکتریکی مغز را ثبت می کنند.
- تست های جریان خون مانند تست داپلر و آنژِوگرافی (آرتریوگرافی) که هر گونه مشکل که باعث تغییرات در جریان خون به مغز شود را نشان می دهند.
-
سکته مغزی #2
* درمان
بدلیل مکانیسم متفاوت ، درمان انواع سکته مغزی نیز باهم فرق دارد.
سکته ایسکمیک بوسیله حذف انسداد و برقراری مجدد جریان خون به مغز درمان می شود.این روش تحت عنوان درمان حاد نامیده می شود.
روش دیگر برای درمان سکته ایسکمیک روش پیشگیرانه است که خود شامل سه حالت است :
- استفاه از داروهای ضد انعقاد مانند وارفارین و ضد پلاکت مانند آسپرین که با جلوگیری از انعقاد خون نقش مهمی در جلوگیری از سکته دارند.
- برداشتن انتهای آتروم دار سرخرگ کاروتید روش دیگری است که طی آن انسداد رگ خونی با جراحی از سرخرگ کاروتید برداشته می شود.
- روش دیگر آنژیوپلاستی / استنت است که در آن پزشکان از بالن و صفحات فلزی کوچک بنام استنت برای باز کردن رگ استفاده می کنند.
در سکته هموراژیک ، پزشکان به منظور جلوگیری از پارگی رگ و خونریزی آنوریسم ها و بدشکلی های شریانی یک گیره فلزی را در قسمت قاعده بنام گردن آنوریسم قرار می دهند یا رگ ها ی غیر طبیعی در بردارنده ناهنجاری شریانی را حذف می کنند که این روش مستلزم انجام جراحی است.
روش دیگر بنام اندووسکولار تهاجم کمتری دارد و مستلزم وارد کردن کاتاتر از یک رگ بزرگ در پا یا دست است که به سمت آنوریسم هدایت شده و یک عامل مکانیکی مانند فنر برای جلوگیری از پارگی رگ در آنجا قرار داده می شود.
*اثرات سکته
مغز اندام بسیار پیچیده ای است که اعمال مختلف بدن را کنترل می کند. اگر یک سکته مغزی روی دهد و جریان خون به ناحیه ای که عملکرد خاصی را تنظیم می کند ، قطع شود ، این قسمت دیگر قادر به ادامه عملکرد تنظیمی و کنترلی که پیش از این داشت ، نخواهد بود.
برای مثال اگر سکته در قسمت عقبی مغز رخ دهد ایم احتمال وجود دارد که بخشی از توانایی بینایی از دست برود.
اثرات سکته عمدتا به محل انسداد و وسعت بافت مغزی صدمه دیده بستگی دارد اما بدلیل اینکه یک طرف مغز کنترل اعمال اندام های سمت مخالف را بعهده دارد برای مثال وقوع سکته در قسمت راست منجر به مشکلات نورولوژِیک اندام های سمت چپ بدن (سمت راست صورت) می شود که ممکن است هر یک از حالت های فلج یک سمت بدن ، مشکلات بینایی و از دست دادن حافظه را سبب شود.
اگر سکته در قسمت چپ مغز روی دهد ، سمت راست بدن (و قسمت چپ صورت) تحت تاثیر قرار می گیرد و مشکلاتی همچون فلج قسمت راست بدن ، اختلالات کلامی ، مدل رفتاری کند و زوال حافظه راایجاد می کند.
* راهکارهای جلوگیری از سکته مغزی
شناخت عوامل موثر در ایجاد بیماری و کنترل آنچه در دست ماست بهترین دفاع در برابر دچار شدن به سکته مغزی است.
ریسک فاکتورها شامل ویژگی ها و عدات شیوه زندگی است که احتمال بیماری را افزایش می دهد.
مطالعات گسترده نشان داده اند که فاکتورهای متعددی در افزایش این احتمال دخالت دارند که اکثر آنها را می توان اصلاح ، کنترل و یا درمان کرد.
گرچه بیماری قلبی و سکته مغزی عامل اصلی بسیاری از مرگ و میر ها هستند ، می توان با اتخاذ برخی روشهای مفید از خطر احتمالی کاست.
- عادات غذای سالم می تواند به کاهش این احتمال حملات قلب یو سکته مغزی کمک کند. از جمله این ریسک فاکتورها می توان به کلسترول ، فشار خون بالا ، و اضافه وزن اشاره کرد.
یک برنامه غذایی سالم براساس ارائه طریق هایی است که بکار گیری آنها آسان تر از آن است که تصور می شود.
در اینجا به مهمترین این دستورالعمل ها اشاره می کنیم :
- روزانه پنج وعده یا بیشتر میوه و سبزی بخورید.
- هر روز شش وعده یا بیشتر محصولات دانه ای شامل غلات مصرف کنید.
- حداقل دو بار درهمفته ماهی بویژه ماهی چرب مانند ساردین ، خال مخالی ، شاه ماهی ، تن ، و سا لمون بخورید.
- از محصولات لبنی بدون چربی یا کم چرب ، بنشن (لوبیا) ، مرغ بدون پوست و گوشت کم چرب استفاده کنید.
- از مصرف روغن جامد بپرهیزید. روغن های مایع حاوی ۲ گرم یا کمتر از آن چربی اشباع در هر وعده (یک قاشق غذا خوری) را مصرف کنید. از انواع این روغن ها می توان به روغن کانولا ، زیتون ، ذرت و سویا اشاره کرد.
- مصرف غذاهای سرشار از کالری و فاقد ارزش غذایی شامل غذاهای دارای قند زیاد مانند نوشابه های گاز دارد و شیرینی جات را محدود کنید.
- از مصرف غذاهای سرشار از چربی اشباع ، چربی ترنس و یا حاوی کلسترول اجتناب ورزید.
از این غذاها می توان به محصولات شیری پر چرب ، گوشت های چرب ، روغن های گیاهی که تاحدی هیدروژنه شده اند اشاره کرد. زرده تخم مرغ نیز سرشار از کلسترول است.
- کمتر از ۶ گرم یعنی برابر با یک قاشق غذا خوری نمک در روز بخورید.
دنبال کردن این برنامه غذایی به شما کمک می کند از سلامت بیشتری بهره ببرید. عمل کردن به این توصیه ها موجب بهره مندی از وزن مناسب ، سطح مطلوب کلسترول خون و فشار خون طبیعی می شود.
- علاوه بر این برای کاهش خطر سکته قلبی یا مغزی هر روز ورزش کنید. سعی کنید بین میزان کالری دریافتی بدن و مقداری که سوازنده می شود تعادل برقرار کنید تا بهترین وزن را داشته باشید.
- هر روز حداقل نیم ساعت پیاده روی کنید یا به دیگر فعالیت های ورزشی بپردازید.
- برای کاهش وزن روزانه کالری بیشتراز میزان دریافتی را مصرف کنید اما پیش از هر اقدامی با پزشک خود مشورت نمایید.
- مسئله دیگر آگاهی از فشار خون است. فشار خون بالا ممکن است هیچ علامتی نداشته باشد. تنها راه تشخیص آن این است که مرتب آن را کنترل کنید.
- اگر بالا باشد می توانید با رژیِم غذایی و ورزش آن را کاهش دهید اما اگر این روش موثر نبود مصرف دارو تحت نظر پزشک ضروری بنظر می رسد.
- توصیه دیگر این است که سیگار نکشید. اگر می خواهید برای ترک سیگار انگیزه قوی پیدا کنید کمی در باره ترکیات سمی موجود درآن مطالعه کنید.
بهر حال در مورد سکته مغزی هم مانند سایر بیماری ها باید گفت پیشگیری بهتر و آسانتر از درمان است.
با اتخاذ شیوه مناسب زندگی ، ورزش کافی ، رژِم غذایی مناسب و اجتناب از استرس تا حد زیادی می توان به پیشگیری از اینگونه مشکلات و بیماری ها کمک کرد.
-
افتادگی پلک یا پتوز#1
این بیماری به افتادگی پلک فوقانی اطلاق شده و می تواند یک یا هر دو پلک را در گیرد . در فرم خفیف بیماری افتادگی پلک در حد بالای مردمک چشم می باشد ولی در موارد شدیدتر افتادگی پلک منجر به پوشاندن قسمتی از مردمک شده به طوری که میدان بینایی فوقانی را کاهش می دهد .
پتوز می تواند:
یک یا هر دو چشم را درگیر کند.
وراثتی باشد.
در بدو تولد بروز کند.
در سنین بالاتر اتفاق بیفتد.
پتوز در کودکان
پتوز مادرزادی به معنای وجود پتوز در بدو تولد می باشد. اگر کودکی با پتوز متوسط تا شدید متولد شود، ممکن است برای تکامل بینایی نیازمند درمان فوری باشد.
پتوز مادرزادی اغلب در اثر نقص در تکامل عضله بالابرنده پلک فوقانی که عضله لواتور نام دارد، اتفاق می افتد. اگرچه معمولا یک اختلال مجزا می باشد، ولی در موارد مادرزادی، ممکن است همراه با اختلالات زیر باشد:
اختلال حرکات چشمی
بیماری های عضلانی
تومورهای پلک یا سایر تومورها
اختلالات عصبی
عیوب انکساری
پتوز مادرزادی معمولا با گذشت زمان بهبود نمی یابد.
چرا این بیماری رخ می دهد ؟
این بیماری می تواند در زمان تولد تظاهر کند که افتادگی پلک مادر زادی اطلاق می شود همچنین زمانی که عضلات بالا برنده پلک تشکیل نشده باشد افتادگی پلک مادر زادی است .در نوع ناشی از افزایش سن، تاندون عضلات با لا بر پلک از محل اتصا لشان بر روی پلک جدا شده و در نتیجه افتادگی پلک رخ می دهد که معمولا در سنین بالای ۰ ۵- ۴۵ سال رخ می دهد و اثر با پوست لضافی در پلک می باشد .
-
افتادگی پلک یا پتوز#2
علائم و نشانه های پتوز کدامند؟
شایعترین علامت آشکار پتوز در کودکان، افتادگی پلک می باشد. در پتوز مادرزادی، اغلب عدم تقارن چین پلک فوقانی وجود دارد. کودکان مبتلا به پتوز ممکن است برای دیدن مجبور شوند گردن خود را به عقب خم کنند یا ابروها را به سمت بالا بکشند. این مانورهای سر و صورت نشان می دهند که کودک سعی می کند برای دیدن از هر دوچشم استفاده نماید. بعد از گذشت چند سال، این وضعیت های غیر طبیعی سر ممکن است منجر به اختلالات ظاهری سر و گردن شوند.
مشکلات ناشی از پتوز در کودکان کدامند؟
شایع ترین اختلال جدی مرتبط با پتوز دوران کودکی، آمبلیوپی (تنبلی چشم) می باشد. به دو علت پتوز می تواند ایجاد تنبلی چشم کند:
انسداد مسیر بینایی در موارد پتوز شدید
ایجاد آستیگماتیسم و تاری دید ناشی از آن
بعلاوه پتوز ممکن است در صورت وجود انحراف چشم آن را مخفی نماید و این مورد نیز می تواند منجر به تنبلی چشم شود.
پتوز مادرزادی چگونه درمان می شود؟
در اغلب موارد، پتوز کودکان با جراحی درمان می شود. اگر تنبلی چشم هم وجود داشته باشد، ممکن است درمان با قرار دادن پوشش بر روی چشم سالم، استفاده از عینک یا قطره چشمی ضروری باشد. تشخیص لزوم انجام جراحی و انتخاب روش مناسب، بر اساس عوامل زیر صورت می گیرد:
سن کودک
درگیری یک یا هر دو پلک
شدت پتوز
قدرت عضلات بالا برنده و پایین آورنده پلک
وضعیت حرکات چشمی
در اوایل دوران زندگی معمولا ضرورتی به انجام جراحی برای موارد خفیف تا متوسط پتوز وجود ندارد. هم در موارد مذکور و هم موارد شدیدی که تحت عمل جراحی قرار گرفته اند، باید به طور منظم از نظر تنبلی چشم، عیوب انکساری و حالت های وابسته توسط چشم پزشک بررسی و در صورت نیاز تحت درمان قرار گیرند.
علل پتوز بالغین چیست؟
شایعترین علت پتوز در بالغین، کشیدگی یا جداشدگی تاندون عضله لواتور از روی پلک می باشد. وقوع این فرایند ممکن است ناشی ازعلل زیر باشد:
افزایش سن
به دنبال جراحی کاتاراکت (آب مروارید) یا سایر جراحی های چشمی
ضربه به چشم
پتوز بالغین همچنین ممکن است عارضه ای از سایر بیماری ها مانند بیماری های عصبی یا عضلانی و در موارد نادر تومورهای حدقه چشم باشد که عضله بالابرنده پلک یا عصب آن را درگیر می کنند
پتوز چشم راست- بعد از عمل
پتوز بالغین چگونه درمان می شود؟
چشم پزشک می تواند بررسی جامعی از مشکل شما به عمل آورده و راجع به روش های درمانی مختلف و عوارض وخطرات احتمالی آن ها اطلاعات لازم را در اختیار شما قرار دهد.
برای تشخیص علت پتوز و انتخاب بهترین روش درمانی ممکن است نیاز به انجام آزمایش خون، عکسبرداری های مخصوص و یا سایر آزمایشات باشد. در صورت یافتن علت زمینه ای باید ابتدا این مورد اصلاح گردد، اما در اغلب موارد، درمان نهایی جراحی است که نوع جراحی نیز بر اساس شدت پتوز و سایر یافته های بالینی تعیین می گردد.
-
افتادگی پلک یا پتوز#3
طبقه بندي
طبقه بندي براي درمان مناسب لازم است.در طرح اصلاح شده beard سعي شده است تا پتوز بر حسب اتيولوزي آن طبقه بندي شود
پتوز در اثر اختلال يكي از عضلات نگه دارنده چشم:
اين مشكل روي انقباض و نيز شل شدن آن تاثير ميگذارد. تشخيص آن روش خاصي دارد. بعضي اختلالات چشمي ديگر مثل
لوچي ..گاهي اوقات با اين نوع پتوز مادرزادي همراه است. با جراحي ميتوان تا حدي اين مشكل را رفع كرد.
بلفارو فيموز:
مسول ۵% از موارد پتوز مادرزادي هست. ضعف در عملكرد عضله نگهدارنده چشم و پتوز شديد.. به همراه تله كانتوس
…چين اپيكانتال و اكتروپيون سيكاتريسي پلكهاي پائيني ديده مي شود. اين اختلال خانوادگي است.
افتالموپلزي خارجي مزمن و پيشرونده
نوعي بيماري عصبي عضلاني ارثي و پيشرونده و به طور كند است كه در اواسط عمر شروع ميشود. تمام عضلات خارج چشمي
و عضلات تغيير شكل چهره بتدريج گرفتار ميشوند. ممكن است اختلالات عصبي ديگري وجود داشته باشند كه حالت پيشرونده دارد. ممكن است گرفتاري عضلات حنجره ديده شود. در حالت ديگري ممكن است شب كوري و بلوك قلبي وجود داشته باشد. در حالت ديگري ممكن است پتوز و ضعف عضلات صورت وجود داشته باشد. مسائل باليني همراه ديگر عبارتند از.. كدورت عدسي.. اختلال مردمك.. طاسي پيشاني.. تحليل رفتن بيضه.. و ديابت است. يك حالت ديگر اين هست كه ممكنه كه پتوز همراه با بيماري نادر و بعضا فاميلي فيروز مادرزادي عضلات خارج چشمي پيشرونده .. ممكن است يكطرفه باشد.
مياستني گراو:
پتوز و دوبيني از تظاهرات اوليه گراو است.گاهي پرش پلك ديده ميشود.. كه در حالت خاصي قابل مشاهده است. اما مشاهده خستگي پلك علامت ثابت تري است. تشخيص را ميتوان با مصرف وريدي ادروفونيوم تاييد كرد كه بطور موقت صعف را برطرف ميكند. معالجات پزشكي معمولا در آغاز موثر است اما غالبا جراحي پتوز لازم است.
پتوز آپونوروز:
نوع شايعي از پتوز است كه در اواخر عمر روي ميدهد.. كه بعلت اختلال نسبي در اتصال عصب به عضله چشمي است. چين پلك بطور غير عادي بالا ميرود. نازكي پلك نيز ممكن است مشاهده شود.. و گاهي اوقات تصوير عنبيه از وراء پوست پلك بالائي قابل مشاهده است. غالبا علت اغلب موارد صدمات و تروما هست.. احتمالا پتوز ناشي از جراحي آب مرواريد هم به همين علت است.. نوع ارثي آن موسوم به پتوز ارثي دير رس است.
پتوز نورو زنيك:
در سندرم ماركوس گان….پديده پلك زدن آرواره..هرگاه منديبول باز ميشود.. يا به سمت مقابل انحراف پيدا ميكند.. چشم باز ميشود. فلج نسبي يا كامل يكي از اعصاب مغزي.. بعلت تروما باعث حركات غير عادي در كره چشم.. پلك و مردمك ميشود. هميشه در اين بيماران بايد مواظب از بين رفتن ديد بيماران … بطور.. آمبيلوپي strabismic.. بود.
پتوز مكانيكي:
تاثير توده اي سرطان يا تاثير محدود كننده تشكيل اسكار ممكن است كاملا از بازشدن پلك بالائي جلوگيري كند. يك علت اين مسئله كوتاه شدن بيش از حد پلك بالائي است. نوع ديگر به دنبال تخليه چشم ديده ميشود..
پتوز ظاهري:
ظاهرش مثل پتوز معمولي است. وقتي چشم به پائين نگاه ميكند.. پلك بالائي بيشتر از پلك تحتاني پائين مي افتد. البته موارد ديگري براي تشخيص اين حالت وجود دارد كه بعلت تخصصي بودن ذكر نميشه..
-
افتادگی پلک یا پتوز#4
درمان:
همه انواع پتوز به استثناء گراو با جراحي درمان ميشوند. در كودكان هنگاهي كه ارزيابي دقيق ميسر باشد.. و كودك بتواند پس از عمل همكاري لازم را داشته باشد.. ميتوان جراحي را انجام داد. آستيگماتيسم و نزديك بيني ممكن است به همراه پتوز دوره كودكي وجود داشته باشد.. جراحي زودرس براي پيشگيري از آمبيلوپي ممكن است مفيد باشد اما اين امر به اثبات نرسيده است. هدف از جراحي ايجاد تقارن است.
جراحانی که در این عمل مهارت دارند می توانند جراحی را تحت بیحسی موضعی انجام دهند ولی گاهی تحت بیهوشی عمومی هم صورت می گیرد. در طی این عمل اتصال عضله بالا برنده پلک با محل اتصالشان بر روی پلک مجددا برقرار می شود ولی به طور شایعتر در نوع مادر زادی عضله را کوتاه می کنند عمل اصلاح افتادگی پلک عمل بسیار ظریفی است و مدت زمان آن برای هر چشم ۴۵ دفیفه تا یک ساعت می باشد . در افتادگی پلک ناشی از افزایش سن اکثرا نیاز به عمل بلفاروپلاستی ( برداشتن پوست اضافه پلک ) نیز وجود دارد .
خطرات جراحی پتوز کدامند؟
خطرات جراحی پتوز شامل عفونت، خونریزی و کاهش بینایی می باشد، ولی وقوع این عوارض بسیار نادر است. بلافاصله بعد از عمل، ممکن است چشم بطورکامل بسته نشود، ولی این عارضه معمولا مقطعی است. در طی این مدت می توان از قطره و پماد برای محافظت چشم استفاده نمود. اگرچه ظاهر پلک بطور قابل توجهی اصلاح می شود، اما ممکن است پلک ها کاملا قرینه به نظر نرسند. در اغلب موارد بعد از جراحی در نگاه به پایین پلک عمل شده نسبت به طرف مقابل مختصری بالاتر قرار می گیرد و شب ها مختصری باز می ماند که این دو عارضه مشکل آفرین نیستند. در موارد نادر، حرکات کامل پلک قابل برگشت نیست. در برخی موارد، ممکن است بیش از یک بار عمل جراحی لازم باشد.
توصیه ׃
بیمار می بایست دو هفته قبل از عمل جراحی داروهایی که شانی خونریزی حین عمل یا پس از عمل جراحی را افزایش می دهند مثل آسپیرین، دیکلوفناک، بروفن، وارفارین ، …… را قطع نماید .
خلاصه
پتوز در بالغین و کودکان با انجام جراحی قابل درمان است و این درمان علاوه بر اصلاح وضعیت ظاهری می تواند باعث بهبود بینایی نیز شود. در پتوز کودکان، انجام معاینات منظم چشم پزشکی در سال های اول زندگی برای پیشگیری و درمان تنبلی احتمالی چشم از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
-
سرطان گردن رحم#1
سرطان “گردن رحم”
سرطان “گردن رحم” يكي از شايعترين علل مرگ ناشي از سرطان در زنان است در حاليكه در صورت تشخيص به موقع، قابل درمان است. معاينات منظم و دورهاي آزمايش “پاپ اسمير” يكي از موثرترين اقدامات پيشگيرانه سرطان رحم و الگويي موفق در كاهش ميزان بروز و تلفات ناشي از اين نوع سرطان بشمار مي رود.
گردن رحم يا Cervix قسمتي از دستگاه تناسلي زنان است و ناحيه باريك و تحتاني رحم را كه به مهبل باز ميشود، شامل ميشود.
سرطان گردن رحم نوعي بيماري است كه در آن رشد بافت بدخيم از ناحيه گردن رحم نشات ميگيرد و بطور نامنظم وفزايندهاي تكثير و منجر به ريزش آن ميشود
سرطان گردن رحم دومين سرطان شايع دستگاه تناسلي زنان و پنجمين سرطان پس از سرطانهاي “ريه، پستان، روده و جسم رحم” در جهان است كه حدود شش درصد كل سرطان زنان را تشكيل ميدهد.
با توجه به سلولي كه دچار ريزش و سرطان شده، اشكال مختلفي از سرطان گردن رحم وجود دارد كه هر كدام نشانهها و عوارض خاص خود را دارند.
شايعترين اشكال سرطان گردن رحم به شرح زير است.
سرطان “بافت بشرهاي” يا “سنگفرشي”Squamous cell carcinoma
اين سرطان از شايعترين انواع سرطان گردن رحم است كه حدود ۷۵درصد اشكال اين نوع سرطان را تشكيل ميدهد.
اين سرطان از ياختههاي مفروش لايه سطحي گردن رحم شروع ميشود و رشد نسبتا آهستهاي دارد و اغلب ماهها و سالها طول ميكشد تا به بافتهاي اندامهاي مجاور سرايت كند.
بيشتر مبتلايان اين نوع سرطان، زنان ۴۰تا ۶۰ساله هستند.
سرطان غدد مترشحه مخاطي( .(Adenocarcinoma)
اين نوع سرطان گردن رحم معمولا در زير بافت پوششي گردن رحم رشد ميكند و معمولا بين سنين ۲۵تا ۴۰سالگي ديده ميشود.
همه انواع تغييرات ياختههاي گردن رحم، بدخيم (سرطاني) نيستند.
در زناني كه ياختههاي گردن رحم آنها دچار تغييرات غير سرطاني شدهاند، اغلب نتيجه عفونت و يا تورم آن است كه در اصطلاح آسيب شناسي به آن “ديسپلازي Dysplasiaميگويند.
ديسپلازي گردن رحم عامل سرطان نيست، اما اطلاعات باليني و آماري آن را عامل مقدماتي براي سرطاني شدن گردن رحم تلقي ميكنند.
اين تغييرات اغلب در سنين ۲۵تا ۳۵سالگي ظاهر ميشود.
ياختههاي ديسپلازي گردن رحم از نظر شكل در زير ميكروسكوپ شبيه ياختههاي سرطاني هستند، ولي مانند ياختههاي سرطاني مهاجم نيستند و به بافتهاي مجاور آسيبي نميرسانند.