منم بهش گفتم که چاره ای ندارم ، (چون) خواهر کوچیکه امه .. اونم پرید توی ماشین.. رفیقای من اینطوری ان: همیشه پام وامیستن و موقع نیاز، کمک می کنن ... البته منم (واسه اونا) همین کار رو حاضرم بکنم ... ما اینطوری هستیم دیگه ..نقل قول:
درسته ... شاید این قدری بهتر باشه ؛ تصمیم با خودت :نقل قول:
و البته تردید های من باز هم ادامه دارند ... پایان نخواهند یافت ...
همچنان تردیدهایی را احساس می کنم..
//
مادر مقدس که در لوترینگ مستقر است، بدون شک از شنیدن این موضوع/خبر خوشحال خواهد شد.