پاراگراف اول؛ بقیه اش با دوستان:نقل قول:
(البته انگلیسی روان نوشته نشده و بعضی جاهاش رو بسختی میشه فهمید منظور دقیقش چی بوده)
سلام نیما. خوشحالم که بعضی نظرات من در پیام قبلی رو مطالعه کردی. نیما ، من معمولاً درباره نظرات و ایده (هام) با کسی بحث عمقی نمی کنم، اما چون شما (نامه) نوشتی ، دوست دارم که برای تو قضیه رو بیشتر باز کنم. من زن مستقلی (هستم). اما گاهی وقتها لازمه که یک مرد (هم) باشه که (بشه) بهش اعتماد کرد و باهاش راحت بود. بعضی وقتا ، خیلی وقتها (!) پیش میاد که سخت به این قضیه فکر (کنم) . من خوشحالم که می بینم تو من رو درک می کنی. کمتر پیش میاد (که با چنین آدمی آشنا بشم).
پس تو هم دقیقا همونطوری بنویس ...نقل قول:
//
وقتی به لوسرینگ برگردیم، ممکنه شرایطی پیش بیاد / زمانی فرا برسه که مجبور شوی به کتاب مقدس بپردازی / به سراغ کتاب مقدس بروی...
//
که اینطور ... واقعا اینطوریه ؟ ... جدی؟
//
درسته - ولی فعل رو تغییر بده به "... که هرگز اوقات خوبی فرا برسه " یا "داشته باشیم" ..