-
مبل
اگه میخواین پارچه مبلتون رو عوض کنید و میرید خرید پارچه،
حتما یه عکس از رنگ چوب مبل و یه عکس از فضای خونه به همراه مبل (یعنی فرش ها و پرده) توی گوشیتون داشته باشین.
با مادرم رفتیم پارچه بخریم من یه رنگ قهوه ای از چوب مبلمون توی ذهنم داشتم مامانم هم یه چیز دیگه!:n02:
(من میگفتم روشن تره) هر دو مون هم به شک افتادیم..
خلاصه پارچه رو گرفتیم اومدیم خونه دیدیم یکم ترکیب رنگ پارچه و رنگ چوب با اون چیزی که فکر می کردیم فرق داره
و پارچه ای که فکر می کردیم درجه روشنیش خوبه در کنار وسایل دیگه خونه، یکم تیره تره..
هروقت هم خواستید مبل بگیرید بدون خجالت روش بشینید و راحتیشو چک کنید.
بعضی از فوم ها زیادی نرمن یا مسطح نیستن و برآمدگی دارن
یا پشتی خیلی عقبه طوری که بخوای تکیه بدی پاهات خیلی روی هوا میمونه و مجبوری روی لبه مبل بشینی
و اینکه حتما تمام صندلی ها رو چک کنید چوبش زدگی نداشته باشه مخصوصا پایه ها..
البته شاید این حرفها به نظر ارزش گفتن نداشته باشه ولی بعضی خونه ها رفتم روی مبلشون عذاب کشیدم چون راحت نبودم.
کرم، شامپو و سایر محصولات شوینده و بهداشتی
الان که زمستونه، به خودتون رحم کنید از مایع دست نرم کننده و کرم استفاده کنید.
موقع ظرف شستن و کار با سفیدکننده و جرم گیر دستکش ظرفشویی دست کنید.
من بعضی روزا مغازه برادرم که میرم دلم به حالش میسوزه.
بعضی ها میان میبینی دستا پوسته پوسته شده یا زخم شده و به خارش افتاده در حدی که دیگه کرم معمولی دستشونو خوب نمی کنه میاد وازلین می خره به دستش میزنه. دستاش هم پیر و چروک شده. بهش میگم خب کرم بزن و دستکش بپوش میگه دستم لیز میشه! دستکش زود سوراخ میشه! و....
یعنی حاضره پوستش لک بیفته و خراب بشه ولی 4 تومن پول دستکش نده. آخرشم میگه فلان مایع رو از شما بردم دستم اینجوری شد انگار که ما صاحب کارخونه ایم.
مایع های ظرفشویی مخصوصا پریل به خاطر چربی زدایی ظروف، دست رو خشک می کنن. توی یه بار خودشو نشون نمیده ولی به مرور اذیت میکنه..
شامپوهایی مثل کلیر یا هد اند شولدرز خاصیت ضدشوره دارن.یعنی دوره ای باید استفاده شن نه همیشگی.
بعضیا میان میگن یه ساله داریم کلیر میزنیم پوستمون به خارش افتاده! تقلبی شده؟!!
فکر می کنه چون گرونه خوبه و مصرفش پرستیژ میاره اما کاربرد اصلیشو نمیدونه.
ضدشوره ها پوست سر رو لایه برداری می کنن. اگه زیاد استفاده شن خارش میارن.. کسی که مشکل شوره نداره نباید اینارو استفاده کنه.
یا اون زمان که خمیردندون های سنسوداین میومد میگفتن خوب نیست! زیاد تمیز نمی کنه!
در صورتی که سنسوداین برای دندون های حساسه و
قطعا ملایم تره و جز معدود خمیردندونایی بود که واقعا توش فلوراید داشت (به گفته دندون پزشکم که طبق آزمایشی که انجام شده بود اینو گفت)
و منی که دندون هایی حساسی دارم میگم بهترین توی بازار ایران بود..
یا مسواک هارد گرفته میگه چرا لثه هام خون میاد :|
قبل از خریدن یه بسته تعداد بالای پوشک بچه، از فروشنده بخاید 2 تا تستر بهتون بده که اگه به بچه نساخت دیگه یه بسته رو دستتون نمونه.
وقتی بسته باز شه دیگه نمیشه پسش داد..
هزارتا مثال دیگه هم هست که بین آدم های سطح بالا هم دیده میشه نه فقط بیسوادها.
توضیحات و کاربرد هر جنسی رو پشت محصول نوشتن. بخونید بعد استفاده کنید و موقع خرید دقت کنید ببینید جنسی که می خرید مناسب شماست یا نه.
-
با وجود اینکه من هم مثه همه سعی میکنم موقع بروز ناراحتی و دعوا حق رو بخودم بدم، اما تجربه بم نشون داده همیشه طرف مقابلم هم برای کاری که میکنه تا حدی حق داره، حتی اگر بنظرم بی خودترین ادم باشه ...
همه ما معمولا روزانه یکی دوتا اعصاب خوردی برامون پیش میاد، با خونواده، همسر، دوستان، همکار، دیگران و ... در این مواقع با تمام وجود سعی میکنیم حق رو تماما به خودمون بدیم، چون اگر اینکار رو نکنیم و قبول کنیم که حق با طرف مقابل هست، وجدانمون شروع میکنه به سرکوفت زدن و انتقاد کردن و عذاب دادن و شکنجه کردن ما، به همین دلیل ذهن ما برای اینکه از ما در برابر این درد و رنج روحی روانی دفاع کنه به صورت ناخودآگاه سعی میکنه با فیلتر کردن واقعیت حق رو کاملا بما بده ...
ولی همونطور که گفتم من هر وقت کمی به این دعواها و اختلاف ها نگاه میکنم میبینم هر دو طرف به یک اندازه حق دارن، هم من حق دارم که از کار طرف مقابلم ناراحت بشم و هم اون برای انجام کاری که کرده حق داره ... چون وقتی رفتار انسان رو آنالیز میکنم در بسیاری از موارد ردی از اراده به معنایی واقعیش نمیبیم ... تمام رفتارها و اعمال ما ریشه دارن در عواملی که تقریبا بسیاریشون به معنایی واقعی تحت اراده ما نبوده و نیستن! پس چرا باید تمام تقصیرها رو گردن طرف مقابلم بندازم و به خودم اجازه بدم هر چی بزبونم امد بش بگم و بعد هم پشت سرش شخصیتش رو لجن مالی کنم ... میگن قبل از اینکه راه رفتن کسی رو تمسخر کنی اول چند قدمی با کفشاش راه برو، اگه دیدی با اون کفشا میشه درس راه رفت اونوقت مسخرش کن ...
تجربه بم نشون داده اگر با چنین دیدی رفتار طرف مقابل رو تحلیل کنیم راحتتر میتونیم با این اختلافات و دعواها کنار بیایم و کمتر خودمون و دیگران رو برنجونیم .... هر چند غلبه بر اون مکانیسم دفاعی ذهن کار آسونی نیست ...
-
تجربه من اینه...
آدما وقتی عصبانی میشن ممکنه خیلی کارها انجام بدن
بهتره با آدمایی که عصبانیت میکنن رابطه تت رو قطع کنی و گرنه روزی میرسه که می بینی دست به کارایی زدی که خودتم از اینکه انجامشون دادی تعجب میکنی
انتخاب های نادرست در دوستی ممکنه این حس رو برات به ارمغان بیاره و با قطع دوستی رفع میشه
اما وای به روزی شریک زندگیت انتخاب اشتباه زندگیت باشه دیگه باید فاتحه عاقبت بخیری رو بخونی...
چون تویی که داءم عصبانی هستی و دایم برای رفع عصبانیتی که گریبانگیرته و ازش خلاصی نداری دست به کارای نادرست و قبیح می زنی
اینجوری میشه که نه عصبانیتت فروکش میکنه و نه مشکل حل میشه
فقط یه روزی می رسه میبینی روح و روان خودت رو فرسوده کردی با یه نامه ی عمل سیاه که هرچند بگی دیگری مقصر بوده ولی آویزون گردن خودته...
دوستان خوبم موفق باشید
-
ازمن به شما نصیحت تو نت هر جا دیدید محصولی رو میفروشند و برای بازار یابی تبلیغ می کنند هزینه پست مجانی و بعهده خودشون هست مطمئن باشید چندبرابر هزینه پست رو رو محصولشون کشیدن. پس فکر نکنید سود کردید.
Sent from my iPhone using Tapatalk
-
حتماً براتون پیش اومده که چیزی میره توی نایتون و با چند بار هم سرفه هم خوب نمیشه
خم بشید تا سرتون پائینتر از بدن باشه , بعدش با یکی دو سرفه مشکل رفع میشه
==================================
وقتی پاتون خواب میره , یک دردِ مخصوصی داره و اصلاً نمیتونین پاتون رو تکون بدین
ریه هاتون رو حسابی پر از هوا کنین و نفستون رو حبس کنین . مشکل رفع میشه
====================================
علتِ سکسکه , گیر کردنِ غذا در مری هست و مغز به عضلات شکم و قفسه ی سینه که در کار تنفس نقش داره پیام میده که منقبض بشند تا با مَکِش , غذا کشیده بشه داخل معده
کافیه ریه هاتون رو تا جائی که میتونین پر از هوا کنین و نفستون رو حبس کنین تا غذا هل داده بشه به سمت معده
اگر ورزشکار هستین و عضلاتِ قفسه ی سینه که کار تنفس رو کنترل میکنه قوی هست , حالتِ قورت دادن بگیرین تا راهِ نای بسته بشه بعدش حالت نفس عمیق بگیرین تا قفسه ی سینه حسابی باز بشه , اما هوا وارد ریه ها نمیشه چون راهِ نای رو با زبانِ کوچک بسته اید
با این کار , حالتِ یک سکسکه ی قوی و مُستمِر رو به وجود میارین و غذا کشیده میشه به درون معده , بدونِ اینکه نیاز به خوردن مایعات باشه .
===================================
یکی از علتهای بی حالی موقع بیدار شدن و حال نداشتن برای بلند شدن از رختخواب , کم شدنِ اکسیژن در خون هست . خصوصاً اونهائی که عادت دارند پتو رو میکشند روی سرشون و اکسیژن کافی تنفس نمیکنند
وقتی مغزتون بیدار میشه اما چشمهاتون هنوز بسته هست (گوشها میشنوه ) , آروم شروع کنین به نفس نسبتاً عمیق تا اکسیژن خونتون زیاد بشه .
نیرو و نشاطتون زیاد میشه و خواب از سرتون میپره و راحتتر از رختخواب میاین بیرون .
ناخنهاتون رو بعد از حمام کوتاه کنین چون نرم میشه و خیلی راحتتر با ناخنگیر یا "قیچی ناخن" کوتاه میشه .
-
برای اینکه پست من اسپم نباشه یه تجربه ای رو هم بگم بد نیست
هیچ وقت سعی در پیوند دادن دوستی دو نفری که سالیان سال با هم دوست بودن و صمصمیتشون خیلی بیشتر از دوستی با شما هستن رو نکنید
اونا خودشون راهشون رو پیدا می کنن
من خودم از سر دلسوزی این کار رو کردم
در آخر کسی که خراب و بد نام می شه شما هستید
من ما بین دو تا از دوستام این کار را کردم و آخر سر من .....
دیگه هم تا عمر باقی هست و نفسی در می آید این کار رو نخواهم کرد
مگر در حد پند یا اندرز که دوستیتون ارزشش بالاست و این حرفا.بیشتر کنید به جاهای باریک میکشه...
از ما گفتن بود دوستان...
سر فراز باشید
-
از وقتی هفت هشت سالش بود , توی خونه معروف بود به خرابکار .
تمام اسباب بازیهای خواهر و برادراش رو یواشکی باز میکرد و قطعاتش رو درمیاورد و توی یه جعبه کفش قایم میکرد و وقتی تنها بود باهاشون بازی میکرد و کلی کیف میکرد . (آرمیچر , چرخ دنده , سوئیچ و کلید و سیم و چیزهای دیگه )
از دستش حتی لوازم برقی مثل درل و آسیاب برقی و مخلوط کن و چرخ گوشت و غیره رو توی یک کمدِ محکم و قفل دار نگهداری میکردند . یا گذاشته بودند روی سقف کمدها تا شاید از دستش در امان بمونه .
عاشق آهنربا و دماسنج و رطوبت سنج و ترازو و ذره بین و میکروسکپ و تلسکوپ و قطب نما و آرمیچر و این جور چیزها بود
یه بار در سن 9 سالگی به خاطر اوراق کردنِ ضبط استریوی گرانقیمت , نزدیک بود یک کتک حسابی نوش جان کنه اگه فلنگ رو نبسته بود بره خونه ی یکی از اقوام .
تو 10 سالگی دینام ماشین باباش رو یواشکی باز کرد فقط از روی کنجکاوی تا ببینه توش چی چیه .
دینام دوچرخه ی خودش رو با چکش خورد کرد تا ببینه توش چیه
یه بار هم تلوزیونشون خراب میشه , میبرند پیش تعمیرکار . 1 ساعت بعدش تعمیرکار زنگ میزنه بهشون میگه:
گفتین تلویزونتون تصویر داره اما صدا نداره ؟
میگن بله
میگه :
نباید هم صدا داشته باشه چون بلندگو نداره اصلاً !!!! . بلنگوش کو ؟؟؟
درجا میفهمند کار خرابکارِ خونه هست . میرن سراغش و با داد و فریاد میگن :
چکار کردی بلندگوی تلویزیون رو بچه ؟ یالله برو بیارش .
ولی دیگه بلندگوئی در کار نبوده . خرد و خمیرش کرده و با هزار بدبختی آهنرباش رو کنده ازش و برداشته . بقیه اش رو هم انداخته دور !!!!
خلاصه خرابکاریها ادامه داشت تا سن 13 , 14 سالگی
از اون به بعد کم کم تغییر کرد . همه ی کنجکاوی و آموخته هاش رو به کار میگرفت برای برای یادگرفتن و درکِ مکانیزم کار قطعات و دستگاهها و عیب یابی و حتی تعمیر .
خیلی وقتها برق گرفتش یا فیوز پرید , بارها پیچها رو زیاد سفت کرد و بُرید . بارها دستش برید یا زخم شد یا تاول زد . اما دائماً رو به پیشرفت و نسبتاً حرفه ای شدن بود چون دوست داشت علم و دانش رو عمقی یاد بگیره و درک کنه
از سن 16 , 17 سالگی , توی خونه و فامیل کم کم به تکنسین معروف شد . وقتی میرفت جائی مهمونی ازش در مورد ایراد یخچالهاشون یا لباسشوئیشون یا چیزهای دیگه سوال میکردند و سعی میکرد مشکل رو حل کنه . خودش هم هی بیشتر و بیشتر یاد میگرفت .
مشترِکِ مجله های دانستنیها (اولین مجله تمام رنگی ایران ) و مجله ی ماشین و مجله ی اسلحه بود .
اون موقع گنجینه ی اینترنت وجود نداشت و یافتن اطلاعاتِ مورد نظر و یاد گرفتن , اصلاً به آسونی الان نبود .
سالها براش سوال بود که موتور هواپیمای c130 که میگن جتِ ملخ دار هست , ملخش چطوری میچرخه اگه موتورش جت هست ؟
بالاخره یک خلبان نظامی این معما رو براش حل کرد .
اما حالا کافیه توی نت بنویسید موتور جتِ ملخ دار چطور کار میکند , تا صدها عکس و کلیپ و مقاله پیدا کنین .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
توی خونه و فامیل هر کسی دستگاه یا خودرو معیوب داشت ازش میخواست نگاش کنه و ببینه مشکلش چیه .
خلاصه اون بچه ی خرابکار بعداً 180 درجه عوض شده تا حدی که از سالها قبل توی نت هم تاپیک میزنه و مطلب مینویسه تا اگر از دستش بر بیاد به دیگران هم کمک کنه در حل مشکلاتشون .
اون ووروجکِ خرابکار بنده هستم .
اگر در خونه بچه ی اینجوری دارین مبادا تو ذوقش بزنین , دعواش کنین , تنبیهش کنین این بچه پر از شوق و ذوقِ یادگیری و کنجکاوی هست . مبادا ذوقش رو کور کنین
براش اسباب بازیهای علمی بخرین (قطب نما , دما سنج , میکروسکپ , انواع آهنربا , آرمیچر و چرخ دنده و ذره بین و غیره )
وقتی اشتباه میکنه بهش نخندین و مسخره ش نکنین و نگین بی سواد , بلد نیستی خب دست نزن , کودن , احمق و ....
این حرفها آدم بزرگهائی که شخصیت قوی ندارند رو هم متاثر و دلسرد و خرد میکنه چه برسه به یک بچه یا نوجوون .
تشویقش کنین با آفرین گفتنها و سعی کنین اشتباهاتش رو با مهربونی بهش گوشزد کنین تا روز بروز هم دانسش بیشتر بشه هم روحیه اش قویتر بشه
حتی اگه در آینده شغلش فنی نباشه اما دانسته هاش خیلی به درد خودش و اطرافیانش میخوره
فقط آرزو کنین آدم پلید و خبیثی نشه وگرنه تبدیل میشه به یک آدم خطرناک و دیگه معلوم نیست کارش به کجا بکشه چون آدم باهوشِ پلید خیلی خطرناک هست .
-
مواظب باشید چشم نخورید.نمیدونم چی شد سر ناهار بودم الان یهویی خواستم بیام فقط بهتون بگم که مثل من بدبخت نشید.
آقا تو مجلس مهمونی عروسی هر جا تو فامیل.مواظب باشید خیلی شاد نشون ندید خودتونو خیلی سرحال خیلی سرحالتر از بقیه نشون ندید. مخفی کنید.
آقا ما رفتیم یه مجلسی همه فامیلمون بودن آقا ما بلند شدیم خلاصه جو گرفتمون شدید بلند شدیم حسابی شادی کردیم.آقا همه اون شب میگفتن جواد چه کردی مجلس رو.همه هی میگفتن جواد رو ببین ..چه میکنه
چمشتون روز بد نبینه 1 هفته بعدش یه مشکل بزرگی برام پیش اومد که تا الان که نزدیک 2 سال شده ادامه داره.یعنی از دماغم در اومد خوشحالی اون شب
واقعا مواظب باشید چشم نخورید.
-
دوستان چند روز پیش یه آیفون 6 خریدم و مصادف شد با مسافرت کوتاه یکروزه به شمال شرقی استان آذربایجان شرقی . از توصیف زیبایی و منحصر به فرد بودن این منطقه (ارسباران) که بگذریم ، آقا چشمتون روز بد نبینه گفتم کنار جاده پیاده شم یه عکس عالی بگیرم از این منظره ی زمستانی :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برای گرفتن این عکس باید از یه تپه ی خیلی کوچیک بالا میرفتی البته کلا پوشیده از برف بودش. حالا به زحمت خودمو به اینجا رسونده بودم و چنتا عکس گرفتم و برگشتنی برای پایین رفتن از اون تپه خواسیم یه حالی کرده باشیم ، اینو روسمت سرازیری بودوییم و از هر دو سه قدم یه پرش جانانه هم میکردم و بلخره خودمو به ماشین رسوندم و کفشارو تکوندم و سوار ماشین شدم و استارت زدم یهو یادم افتاد گوشی تو جیب بیرونی کاپشنم بود و الان نیست! در همون لحظه بود که نابودی رو احساس کردم .
همه ی مورادش جلو چشمم اومد
کلی مخاطب
کلی اس ام اسام
کلی عکس
4 تمن پول
ملامت بروبکس
پشیمانی
و...
حالا من مونده بودم با یه کوه و یه عالمه برق اونم نیم متر و نزدیک شدن به غروب و گرگای گرسته!
خلاصه از ته دل از خدا خواستم بهم کمک کنه و از رو جاپاهام اومدم وجب به وجب گشتم تا با کمکش گوشی رو صحیح سالم از زیر برفا پیدا کردم
نتیجه
حتما لوازم کوچک و گدجت هایی مثله گوشی و جی پی اس که براتون مهمه رو بیرون رفتنی تو جیب زیپ دار یا جای مطمئن بذارید
و اینکه براتون بگم واقعا به شخصه در اون لحظه با تمام وجود خدا و کمکشو احساس کردم .
-
سلام:»
اگر بعد از مدتی یکی از دوستان تون رو میبینید، و بعدش متوجه تغییراتی در اون فرد میشید(چاقی،لاغری،رنگ پریدگی، جوش صورت، بیماری و .....)، هیچ وقت اینطوری بهش نگید:وااای چقدر......شدی
خب معلومه که خودش هم متوجه شده و شاید خود اون فرد مدت زیادی داره روی مشکلش کار میکنه...
شاید هم آدم حساسی باشه و در نتیجه با این طرز برخورد اعتماد به نفسش در مقابل برخورد با اون مشکل خیلی کم بشه..