یه نفر مي ره بانک سپه ميگه: چهار تا تراول بانک تجارت بده! يارو ميگه: داداش اينجا كه بانک تجارت نیست نيست تراول بانک تجارت ميخواي- شاكي ميشه، ميگه: پس چي ميگن بانک ملت بانک شما؟!
Printable View
یه نفر مي ره بانک سپه ميگه: چهار تا تراول بانک تجارت بده! يارو ميگه: داداش اينجا كه بانک تجارت نیست نيست تراول بانک تجارت ميخواي- شاكي ميشه، ميگه: پس چي ميگن بانک ملت بانک شما؟!
تهرونيه بنگاه معاملات ميزنه.خلاصه نشسته بوده تو دفتر خالي، كه ميبينه يكي داره میاد داخل. تهرانی هم واسه اينكه کلاس بذاره و يارو رو مشتري كنه تلفن رو برميداره و شروع می کنه به وراجی: ... جون حاجي راه نداره، زير سيصد ميليون نميتونم . نه جون تو...پولش....به جان کامبیزم ... من همين .قربون تو... چاكريم....
اين مدت اون بابايي كه اومده بود تو هم همينجور داشته بر و بر تهرونی رو نگاه ميكرده. خلاصه تهرونيه گوشي رو ميگذاره و ميگه: شرمنده... سرم خيلي شلوغه ... فرمايش؟ يارو يكم تهرونيه رو نگاه ميكنه، ميگه: والله من از مخابرات اومدم خط تلفنتون رو وصل كنم!
به یکی ميگن شهرتون چند تا آثار باستاني داره؟ ميگه فعلا هيچي نداره ولي دارن مي سازن
یارو ميره لامپ فروشی ميگه ببخشيد- شرمنده -گلاب به روتون- لامپ دارين? يارو ميگه بله ولی چرا گلاب به رومون؟ ميگه آخه واسه دستشويی می خوام
ديشب خوابتو ديدم با يه لباس نارنجي خوشرنگ اومده بودي در خونمون،هرچي ازت خواهش کردم بياي بالا نيومدي و فقط با عصبانيت گفتي :آشغالاتو بيار پايين ديرم شده
اعضای تيم منتخب قزوين: اليور كان، كان ناوارو، كاندلا، بيشكان، اوكان،
كان بی ياسو، كانتونا، كانچيچ، كانو، كانيزارس، كانيگيا،
سرمربی: محمد دادكان
یه بابای با دوست دخترش داشته قدم میزده میگه:عزیزم اگه به نظرت این درخت چنار حرف میزد درباره ی ما چی میگفت ؟ دختره میگه: میگفت که احمق جان من درخت بلوطم نه چنا
یارو دفتر خاطراتش تموم میشه میندازدش دور
یه بابای صبح ميره مغازه و کرکره رو بالا ميکشه و ميگه :بسم الله رحمان رحيم ...وارد ميشه و ميبينه همه مغازه رو خالي کردن ! کرکره رو ميکشه پايين و ميگه: صدق لله علي العظيم
یه روز یه فارس میره خونه ی خدا . خلاصه خیلی از کاراش پشیمون میشه و توبه میکنه و میگه من قسم میخورم دیگه واسه .... جک نسازم , همون موقع یه ...... میزنه پشتش میگه آقا ببخشید قبله کدوم طرفه ؟