در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم
بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم
Printable View
در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم
بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم
ميبرم به اشيان خود پناه
در گريز از اين زمان بي گذشت
در فغان از اين ملال بي زوال
رانده از بهشت عشق و ارزو
مانده ام همه غم و همه خيال
سر نهاده چون اسير خسته جان
در كمند روزگار بد سرشت
رو نهفته چون ستارگان كور
در غبار كهكشان سرنوشت
تو بيا در دل بيتاب که شب مهتابي است
و ببر از سر من خواب که شب مهتابي است
چهره ات را به درون مه تابان ديدم
و چه زيباست در اين قاب که شب مهتابي است
تو نشستي لب جوي و چه فريبنده شده است
ديدن عکس تو در آب که شب مهتابي است
در کنار چمن عمر فراسوي زمان
فرصت اندک شده درياب که شب مهتابي است
...
تو را من زهر شیرین خوانمت عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم
تو زهری زهر گرم سینه سوزی
تو شیرینی که شور هستی از توست
شراب جام خورشیدی که جان را
نشاط از تو . غم از تو. مستی از توست
توانا بود هر كه دانا بود
زدانش دل پير برنا بود
لطفا از گفتن اشعار تکراری خود داری کنید
...........
دوباره تو خاطراتم اگه خند ها تو دیدم
دوباره با شاخه ای گل کنار تو رسیدم
خیلی اهسته و اروم هر دو دستمو گرفتی
با یه دنیا مهربونی موندی از پیشم نرفتی
گفتم عاشق تو هستم از نجابت تو مستم
...
موج اقيانوس جوشان فضا است
باز من گفتم كه : بالاتر كجاست
گفت : بالاتر جهاني ديگر است
عالمي كز عالم خاكي جداست
پهن دشت آسمان بي انتهاست
باز من گفتم كه بالاتر كجاست
گفت : بالاتر از آنجا راه نيست
زانكه آنجا بارگاه كبرياست
آخرين معراج ما عرش خداست
بازمن گفتم كه : بالاتر كجاست
لحظه اي در ديگانم خيره شد
گفت : اين انديشه ها بس نارساست
گفتمش : از چشم شاعر كن نگاه
تا نپنداري كه گفتاري خطاست
دورتر از چشمه خورشيد ها
برتر از اين عالم بي انتها
باز هم بالاتر از عرش خدا
عرصه پرواز مرغ فكر ماست
تو آنسو تر از ردیف صنوبران
کبوتر سر بریده ای در آغوش
به جانب امداد آدمیان می رفتی
...
یادم هست یادت نیست
روز پاییزی میلاد تو در یادم هست
روز خاکستری سرد سفر یادت نیست
ناله ی ناخوش از شاخه جدا ماندن من
در شب آخر پرواز خطر یادت نیست
تلخی فاصله ها نیز به یادت ماندم
نیزه بر باد نشستس رو سپر یادت نیست
عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید
کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست
تو که خود سوزی هر شب پره را می دانی
باورم نیست که مرگ بالو پر یادت نیست
خواب روزانه اگر در خور تعبیر نبود
پس چرا گشت شبانه در به در یادت نیست
من به خط و خبری از تو قناعت کردم
قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست
یادم هست یادت نیست
!!!!!!!!!! اینو که خودتون چند صفحه قبل تر نوشتین
تکراری.......
............
تو بودي و من بودم و يك روز ز عمر
من مانده ام و ياد تو و باقي عمر...