خیلی امشب دلم گرفته بود اینو میگم میرم کمی مطالعه کنم.
---------------------
شب مهتاب یارم خواهد آمد
گلم,باغم,بهارم خواهد آمد
به جام چل کلید گل زدم آب
گشایش ها به کارم خواهد آمد .
Printable View
خیلی امشب دلم گرفته بود اینو میگم میرم کمی مطالعه کنم.
---------------------
شب مهتاب یارم خواهد آمد
گلم,باغم,بهارم خواهد آمد
به جام چل کلید گل زدم آب
گشایش ها به کارم خواهد آمد .
از فصل هاي خشك گذر مي كردندنقل قول:
نوشته شده توسط saye
به دسته هاي كلاغان
كه عطر مرزعه هاي شبانه را
برابي من به هديه مي آورند
شعر قبلی من در جواب مونیکا خانوم بود !
به هر حال .
-----------
دیدمت باز در گذرگاهی
از پی سال ها جدایی.
کودکی باز زنده شد در من :
آن صفاها و بی ریایی ها..
زنده شد بوسه های پنهانی
که شب اندر خیال ما میریخت
روز ,اما در کنار یکدیگر
همه از چشم ما حیا میریخت.
---------
شبتون مهتابی باشه من رفتم.
تمام عمر حرفم از وفا بود
دلم آيينه لطف و صفا بود
ولي افسوس در درياي عشقم
صدفهايي كه ديدم بي بها بود
..
در مني و اين همه ز من جدا
با مني ور ديده ات بسوي غير
بهر من نمانده راه گفتگو
تو نشسته گرم گفتگوي غير
-------------------
سایه جون این شعره آخرتو کاملشو داری؟خیلی نازه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فکر کنم که کاملش همین باشه !
ادامه هم داشته باشه من ندیدم
............
راست گفتي عشق خوبان آتش است
سخت مي سوزاند اما دلكش است
نتواند شد آغاز
مثل اين است كه يك پرسش بي پاسخ
بر لب سرد زمان ماسيده است
تند برميخيزم
تا به ديوار همين لحظه كه در آن همه چيز
رنگ لذت دارد آويزم
آنچه مي ماند از اين جهد به جاي:
خنده ي لحظه ي پنهان شده از چشمانم
و آنچه بر پيكر او مي ماند :
نقش انگشتانم .
من با كه گويم اين غم بسيار كو مرا
در خيل كشتگان رخش دست كم گرفت
برگرد اي اميد ز كف رفته تا به كي
هر شب فغان كنم كه خدايا دلم گرفت
تو که بارونو ندیدی ،،،، گل ابرا رو نچیدی ، گله از خیسیه جاده های غربت می کنی ؟!!
تو که خوابی ، تو که بیدار ،،،، تو که مستی ، تو که هوشیار ، لحظه های شب و با ستاره قسمت می کنی !!
يا همچو قمري با زبان بي زباني
محزون و نامفهوم و گرم اوازخواني
اي لاله من
تو مي تواني ساعتي سرمست باشي
با ديدن يك شيشه سرخ
يا گوهر سبز
اما من از اين رنگها بسيار ديدم
وز اين سيه دنيا و هرچيزي كه در اوست
وز اسمان و ابر و ادمها و سگها
مهري نديدم ميوه اي شيرين نچيدم
وز سبز و سرخ روزگاران
ديگر نظر بستم گذشتم دل بريدم